پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۱۱ خرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۰۶

سخن روز /

گرجستان؛ قربانی نظام سرمایه داری و درگیری امنیتی غرب و روسیه

گرجستان؛ قربانی نظام سرمایه داری و درگیری امنیتی غرب و روسیه

خبرگزاری مهر - گروه بین الملل : گرجستان از زمان انقلاب مخملین که با حمایت غرب انجام شد دچار تنش داخلی شد و این تنش که در اصل درگیری امنیتی و سیستماتیک غرب و روسیه است، هنوز هم ادامه دارد.

"کنت والتز" نظریه پرداز نئو رئالیست معتقد است که برای قدرت بزرگ بودن پنج عامل مطرح هستند و قدرت بزرگ بودن یک کشور به میزان برخورداری از این پنج عامل است که عبارتند از: 1) جمعیت و سرزمین؛ 2) مواهب طبیعی؛ 3) توانمندی و قدرت اقتصادی؛ 4) ثبات و کارآمدی سیاسی و 5) توان نظامی.

اتحادیه اروپا جمعیتی حدود 500 میلیون نفر دارد و سومین جمعیت بزرگ جهان بعد از هند و چین به حساب می آید. این اتحادیه یک چهارم ثروت و درآمد و بیش از یک پنجم تجارت جهانی را در اختیار دارد و بزرگترین قطب تجاری جهان است و 30 درصد از مبادلات تجاری بین المللی را به خود اختصاص داده است.

اما اتحادیه اروپا به رغم برخورداری از چهار عامل و فاکتور "قدرت بزرگ بودن"، فاقد یک نیروی نظامی متعارف است. در واقع این اتحادیه به لحاظ نظامی و امنیتی وابسته به پیمان آتلانتیک شمالی و در راس آن ایالات متحده آمریکا است.

دو بحران بوسنی و آلبانی در دهه 1990 که با دخالت آمریکا و ناتو مدیریت و مهارگردید نشان داد که اتحادیه اروپا حتی توان مهار بحرانهای امنیتی در داخل خود خود را هم ندارد؛ اگر چه اتحادیه اروپا دارای سیاست خارجی و امنیتی مشترک (CFSP=Common Foreign and Security Policy) است ولی با فرض "ادغام" توان نظامی کشورهای عضو اروپا اتخاذ سیاست های امنیتی و خارجی مشترک و منسجم بسیار دشوار به نظر می رسد.

کنت والتز تاکید می کند در صورتی که یک دولت از جایگاه ممتازی در سایر منابع قدرت برخوردار باشد لازم نیست تا از یک توان نظامی چشمگیر نیز بهره مند باشد؛ از این رو چنانچه یک بازیگر در چند حوزه مذکور قدرتمند باشد و در دیگر حوزه ها چندان صاحب قدرت نباشد، می توان آنرا در زمره قدرتهای بزرگ قلمداد کرد. اگر چه به اعتقاد والتز، توان اقتصادی بالا از شروط و ویژگی های بسیار مهم  یک قدرت بزرگ به شمار می آید و بدون برخورداری از توان اقتصادی، امکان ایفای نقش جهانی میسر نیست ولی تاکید می کند هیچ دولتی بدون برخورداری از توان نظامی ، توان رقابت با سایر قدرتهای بزرگ را نخواهد داشت.

نکته قابل توجه این است که توان نظامی، یک بازیگر و قدرت را از حمله سایر دولتها و بازیگران حفظ نمی کند بلکه این توان تنها به پیاده سازی و اعمال سیاست خارجی می تواند کمک نماید.

- مجموعه امنیتی منطقه ای

طی جنگ سرد نظامهای منطقه ای درنظام جهانی حل و محو شده بودند. آنگونه که "باری بوزان" استدلال می کند پوشش جهانی جنگ سرد اختلافات و تحولات منطقه ای را پنهان ساخت.

بر اساس تعریف "دیوید ای. لیک" نظام منطقه ای مجموعه ای از کشورها است که حداقل از یک عامل خارجی بینا مرزی ولی محلی که از یک ناحیه جغرافیایی خاص ناشی شده، تاثیر پذیرفته باشد. اگر یک عامل خارجی محلی موجب تهدیدی بالفعل یا بالقوه بر ضد سلامت و امنیت فیزیکی افراد یا حکومت ها در کشورهای دیگر گردد، در این صورت یک نظام یا مجتمع منطقه ای را ایجاد می کند.

معضلات امنیتی میان کشورهای بزرگ که بنا بر تعریف، توانایی گسیل و استقرار نیرو به کلیه مناطق دنیا را دارند، نیز دارای تاثیرات عام و کلی هستند.

جغرافیا برای تعریف یک نظام منطقه ای شرط محوری و اساسی به شمار می رود. بر اساس تعاریف "تامپسون" از منطقه، مجاورت و نزدیکی جغرافیایی، معیار تعیین کننده یک نظام منطقه ای است. به اعتقاد "لیک" نظامهای منطقه ای در برگیرنده عوامل خارجی محلی ای هستند که از مکان جغرافیایی مشخص و معینی ساطع می شوند، ولی این عوامل خارجی ضرورتا از نظر تاثیراتشان بر کشورها به یک همسایگی جغرافیایی خاص محدود نمی شوند. به اعتقاد "مورگان" اگر کشورها شدیدا تحت تاثیر یک عامل خارجی در یک مقطع زمانی طولانی و گسترده  قرار گیرند، آنها می توانند به مثابه بخشی از مجموعه امنیتی منظور شوند، حتی اگر در داخل ناحیه ای قرار نداشته باشند که عامل خارجی از آن نشات می گیرد. بنابراین ایالات متحده جزئی از مجموعه امنیتی منطقه ای (اتحادیه) اروپا است.

"باری بوزان" یک مجموعه امنیتی منطقه ای را به صورت یک دسته از کشورها با شبکه ای از روابط امنیتی متمایز و مهم - که تضمین می کند اعضاء دارای سطح بالایی از وابستگی متقابل امنیتی هستند - توصیف می کند؛ یک گروه از کشورها که نگرانی های امنیتی اولیه و اصلی آنها به اندازه ای به هم وابسته است که در واقع تصور امنیت ملی آنها به صورت متمایز از یکدیگر ممکن نیست.

بنابراین عنصر مرکزی و محوری در یک مجموعه امنیتی منطقه ای (Regional Security Comlex) روابط امنیتی آن و مولفه های وابستگی متقابل است که به امنیت مربوط می شود.

خاتمه جنگ سرد باعث بروز انتظارات و امیدهایی مبنی بر کاهش نفوذ و رسوخ نظام جهانی در مجموعه های امنیتی شده است . بعضی از تحلیلگران این را بدان معنا گرفتند که هم اکنون نوع جدیدی از مناقشات "منطقه ای" در حال ظهور است. عده ای دیگر ادعا کردند که ما اکنون بهتر می توانیم درک کنیم که جنگها و ناامنی های جدی در طول 50 سال گذشته ، غالبا منطقه ای بودند و جنگ سرد تنها یک پوشش نازک و رقیق بود. از منظر هر دو دیدگاه می توان انتظار داشت که مجموعه های امنیتی منطقه ای، صحنه اصلی مناقشه و امور امنیتی باشند.

همان گونه که اشاره شد "بوزان" مجموعه ها را بر حسب عامل جغرافیا، شناسایی و تعیین می کند و رویکرد او یک رهیافت سیستم - زیر سیستم است که شرایط جنگ سرد را که در چارچوب آن بیان شده و رشد کرده است، منعکس می کند.

در وضعیت جنگ سرد، اولا وجود یک نظام جهانی قدرتمدن متصور فرض می شود، ثانیا بر این نظام یک مناقشه بین ابرقدرتی حاکم است که ابرقدرتها را وا می دارد تا پیوسته در نظامهای منطقه ای نفوذ کنند و بالاخره اینکه قدرتها در صدد هستند تا با درک پویشهای مناقشه منطقه ای در داخل این الگوی بزرگتر، تغییر تازه ای را طرح و احیا نمایند. این رقابت بین ابر قدرتی که در داخل یک مجموعه امنیتی منطقه ای (RSC) نفوذ و رسوخ می کرد به صورت یک "پویش"(overlay)  تعریف می شد که ناشی از مناقشات جهانی و دلمشغولی های نهفته در پس سیاست خارجی ابرقدرت ها بود.

امکان زیر سئوال بردن تعریف و تعیین اعضای مجموعه امنیتی منطقه ای صرفا بر اساس عامل جغرافیا وجود دارد. اگر یک قدرت بزرگ دوردست در غیاب منازعه بین المللی و انگیزه های جهانی که آن را به بازیگری وادارد بخواهد به نقش آفرینی بپردازد، پس تعبیر و تفسیر قبلی از معنای این مداخله و مشارکت دیگر مثمرثمر نیست. اگر درگیر شدن و مداخله در مجتمع امنیتی منطقه ای (RSC) اولا برای سیاست خارجی قدرت بزرگ و تصور آن از امنیت خود و ثانیا برای  پویشهای مجتمع امنیتی منطقه ای اساسی و حیاتی است، پس دیگر نمی توان آن را به مثابه یک کشور "خارج" در نظر گرفت. چارچوب تحلیلی سیستم - زیر سیستم دیگر قادر به درک و تبیین ماهیت این مشارکت نیست. صرفا کشورهایی که چنین نقشهایی را ایفا می کند به شدت در آن درگیرند و در نتیجه اعضای مجتمع امنیتی منطقه ای به شمار می روند.

بر اساس دیدگاه "بوزان" از مجتمع های امنیتی منطقه ای، روسیه و ایالات متحده قدرتهایی جهانی بودند که مناقشه آن پوشش قدرتمندی برای مجموعه امنیتی منطقه ای اروپا محسوب می شد؛ پوششی که امکان سرکوب آن می رفت. پایان جنگ سرد به این معناست که مجموعه امنیتی منطقه ای اروپا می تواند در سایه آن پوشش  ظهور کند؛ ولی شاهدیم که روسیه و ایالات متحده همواره اعضای فعال مجموعه امنیتی اروپا بوده و می باشند. زیرا که منافع امنیتی آنها و سایر اعضا کاملا وابسته و مرتبط به یکدیگر است و لذا روسیه و آمریکا را نمی توان "خارج" از سیستم امنیتی اروپا قرار داد.

لذا برای بررسی این موضوع ، دیدگاه "لیک" در خصوص مجتمع های امنیتی منطقه ای مناسب تر است. چرا که بر اساس این دیدگاه مجموعه امنیتی از عوامل خارجی امنیتی بوجود می آید. به عبارت دیگر شرایط و تاثیرات امنیتی مهم بر اثر اقدامات یا تحولات در بعضی از کشورها بر سایر کشورها تحمیل می شود و عامل خارجی به خارج از مرزها تسری می یابد. لذا عوامل خارجی امنیتی میان اعضای یک مجتمع امنیتی منطقه ای بسیار الزام آور تر و پایدارتر است تا میان این اعضا و سایر کشورها.

از آنجا که ایالات متحده آمریکا به طور موقتی در مجموعه امنیتی اروپا نفوذ نکرده و برخوردار از بزرگترین نیروی نظامی و شریک فعال در مسائل امنیتی و مناقشه های این منطقه است، عضوی از این مجتمع امنیتی است.

- گرجستان و مجتمع امنیتی اروپا

درگیری های گرجستان و روسیه در اوت سال 2008 را می توان درگیری گرجستان به عنوان کشوری با نظام سرمایه داری با برداشتی لیبرال (آمریکایی و اروپایی) و روسیه به عنوان کشوری با اقتصاد دولتی - خصوصی که تحت کنترل دولت است قلمداد کرد.

جرقه درگیری با حمله گرجستان به پاسداران صلح و بیرون راندن روسها از اوستیای جنوبی شروع شد. منطقه درگیری به زعم گرجستان بخشی از خاک خودی است ولی از دید روسیه و رهبران جدایی طلب اوستیای جنوبی، دارای حکومتی مستقل است و بر پایه خواست مردمانش، پیش از اعلام استقلال گرجستان از اتحاد جماهیر شوروی سابق، از آن جدا شده است. لذا بر اساس دیدگاه روسیه و جدایی طلبان اوستیای جنوبی گرجستان به سرزمینی خارج از حیطه حاکمیت خود حمله کرده است.

- اهمیت منطقه قفقاز و گرجستان برای ناتو

قفقاز در طول جنگ سرد منطقه برخورد دو قلمرو ژئو استراتژیک دریایی - زمینی پیمان وروشو و ناتو بود. این منطقه محل برخورد اسلام و مسیحیت و ترک و غیر ترک است و هدف گسترش اندیشه های پان ترکیسم و پان آذریسم و افراطی گری، سلفی و وهابی است.

هدف از گسترش ناتو به شرق، ورود اعضای آن بویژه آمریکا به قفقاز و حضور در دریای خزر و دستیابی به آسیای مرکزی و قرار گرفتن میان شمال و جنوب بین روسیه، ایران و چین و جدا کردن ارتباط زمینی ایران و روسیه برای انزوای بیشتر ایران از یک سو و جدا کردن روسیه از طرف دیگر است.

وجود منابع چشمگیر نفت و گاز در منطقه (قفقاز ، دریای خزر و آسیای مرکزی) و صدور آن به بازارهای جهانی، بر اهمیت قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افزوده است همچنین این منطقه راه عبور لوله های نفت و گاز دریای خزر به بازارهای مصرف می تواند باشد. لذا گرجستان به عنوان کشوری که همسایه اتحادیه اروپا و ناتو است ، دارای موقعیت زیاد استراتژیک و ژئواکونومیک بوده و تلاشها برای اصلاحات دموکراتیک، آزاد سازی اقتصادی، عضویت در ناتو و حتی اتحادیه اروپا از این منظر مورد توجه اروپا و آمریکا است.

هدفهای اصلی امریکا در منطقه قفقاز به طور عام و گرجستان به طور خاص عبارتند از: الف) دستیابی به منابع نفت و گاز و در اختیار گرفتن فرایند استخراج و صدور و امنیت صدور آن؛ ب) دستیابی به بازارهای منطقه؛ ج) جلویگری از نفوذ روسیه و ایران و حمایت از نفوذ ترکیه در منطقه و د) رقابت با چین در منطقه از یک سو و در سطح جهانی از سوی دیگر.

- اهمیت منطقه قفقاز و گرجستان برای روسیه

روسیه کشوری است محاط در آبهای سرد و دل مشغولی این کشور در سراسر تاریخ از جمله شخص پطر کبیر بوده است . این کشور برای تکمیل طرحهای ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خود نیازمند همکاری با 14 کشور پیرامونی و اروپای شرقی است که نیاز حیاتی و جبری قلمداد می شود.

روسیه از دید ژئواستراتژیک ضعیف است و نمی تواند در قلمرد گسترده خود آزادانه و با دست بالا عملیات نظامی را سامان دهد. از همین رو این ضعف را با دست اندازی به عرصه های ژئوپلتیکی پیرامون خود جبران می کند. پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی با امضای پیمان امنیت جمعی کشورهای مستقل مشترک المنافع در سال 1992 در صدد بود تا به حضور نظامی خود در منطقه قفقاز ادامه دهد. بر اساس این پیمان چنانچه خطری برای هر یک یا تعدادی از کشورهای امضا کننده پیمان پیش آید، با هم مشورت و با کمک های متقابل یکدیگر را پشتیبانی می کنند، آذربایجان و ارمنستان در سال 1999 از این پیمان خارج شدند.

روسیه همچنین برای استفاده از دو پایگاه نظامی در ارمنستان و چهار پایگاه در گرجستان تضمین دریافت کرده بود که اکنون پایگاههای خود در گرجستان را رها کرده است. در واقع در نشست سازمان امنیت و همکاری در اروپا در سال 1999 در استانبول، روسیه پذیرفت که تا پایان 2005 پایگاههای خود در گرجستان را تخلیه کند به شرط آنکه گرجستان آنها را در اختیار دولت دیگری نگذارد. با به قدرت رسیدن ساکاشویلی در سال 2003، گرجستان خواستار تخلیه هرچه سریعتر پایگاهها توسط نیروهای نظامی روس شد ولی روسیه پایگاهها را در اختیار داشت و نهایتا در سال 2006 و بر اثر فشارهای بین المللی، ناتو و اتحادیه اروپا و آمریکا ، کار تخلیه پایگاهها را آغاز کرد.

بر اساس رویکرد مجتمع های امنیتی منطقه ای آمریکا و اتحادیه اروپا عضو یک مجموعه امنیتی تلقی شوند. گرجستان به عنوان کشوری که در حوزه سنتی امنیتی روسیه حضور دارد عرصه تقابل روسیه با غرب گشته است.

بحران اوستایی جنوبی نشان داد، آمریکا و ناتو هنوز حاضر نیستند به خاطر گرجستان در رویارویی مستقیم و نظامی با روسیه قرار گیرند. ورود گرجستان به ناتو می تواند این کشور را عضو رسمی مجتمع امنیتی منطقه ای اروپا کند که در این صورت از چتر حمایتی و نظامی آمریکا و ناتو بهره مند می گردد. هر چند روسیه نیز با ابزارهای انرژی توانستند وارد کنندگان بزرگی چون فرانسه و آلمان را به مخالفت با پیوستن گرجستان و البته اوکراین به ناتو (در نشست بهار 2008 در بخارست) را دارد.
اعلام آمادگی گرجستان برای میزبانی سامانه های دفاع موشکی و درخواست برای پیوستن به ناتو و برگزاری رزمایش مشترک با ناتو از سوی گرجستان در چارچوب ورود رسمی به مجتمع امنیتی منطقه ای اروپا و بهره مندی از فواید نسبی آن قابل تحلیل است.

-----------------------------

جواد حیران نیا ، کارشناس مسائل بین الملل

کد خبر 881879

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha