به گزارش خبرگزاری مهر، آنتی وار با ذکر این مقدمه در ادامه نوشت : از لحاظ تاریخی دولت آمریکا چه در زمان تصدی گری جمهوریخواهان و چه دموکراتها کشورهایی چون لیبی، عراق، کره شمالی و ایران را از دشمنان خود معرفی کرده و آنها را محور شرارات نامگذاری کرد. حقیقت امر آن بود که این کشورها تهدید چندانی را برای آمریکا و ملت آن ایجاد نمی کردند اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا برای آنکه بتواند سیاستهای خاص خود را اجرا کند مجبور بود تا تهدید این کشورها را بیش از حد واقعی آنها نشان دهد.
آنتی وار در ادامه مطلب خود می نویسد : مشکل آن جاست که دولت آمریکا پس از معرفی کردن این کشورها به عنوان تهدید شروع به ترویج این تفکر کرد که تنها راه اقدام با این تهدیدها اقدام نظامی علیه آنهاست که از نمونه های بارز این تفکر می توان به اعزام نیروهای آمریکایی در سال 1950 به شبه جزیره کره برای شرکت در جنگ میان دو کره اشاره کرد. در سال 1980 نیز رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، برای آنکه بتواند بودجه های نظامی خود را توجیه کند نیازمند یک دشمن استراتژیک بود و از همین رو واشنگتن لیبی را تهدید استراتژیک آمریکا معرفی کرد و شروع به تبلیغات علیه این کشور نمود که نتیجه آن انجام عملیاتهای تروریستی علیه اهداف آمریکایی شد. علاوه بر آن آمریکا در مقابله با صدام نیز درست به همین شیوه عمل کرد.
به گزارش مهر، آنتی وار در ادامه مطلب خود به ایران اشاره کرده و می نویسد : هر چند آمریکا در برابر این کشورها از گزینه نظامی استفاده کرد اما در برابر ایران به این اقدام دست نزد و فقط در دوره ریاست جمهوری جرج بوش که بیم حمله آمریکا به ایران می رفت اما از آنجا که ارتش آمریکا گرفتار جنگهای عراق و افغانستان بود، ایالات متحده نیروی کافی برای حمله به ایران را در اختیار نداشت. اما هم اکنون و با سیاست "باراک اوباما" برای نزدیک شدن به ایران این امید در حال شکل گیری است که روابط تهران-واشنگتن تغییر خواهد کرد.
آنتی وار می نویسد : مشکل واقعی در این میان آن است که هر چند اوباما خواهان مذاکره با ایران است اما هنوز او از تفکرات بوش در این مورد که "ایران به کجا می رود؟" پیروی می کند.
به نوشته این موسسه ، هر چند آمریکا خواهان کمک ایران به برقراری امنیت در عراق و افغانستان ، توقف برنامه هسته ای تهران، و پایان حمایت ایران از حماس و حزب الله بوده و می گوید که ایران باید دموکراتیک تر شود اما حقیقت امر آن است که ایران دموکاتیک ترین کشور موجود در خاورمیانه است و در این راه از مصر و عربستان بزرگترین متحدان آمریکا در خاورمیانه پیشی گرفته است.
در ادامه این مطلب آمده است : ایران در گذشته با آمریکا برای برقراری ثبات در افغانستان همکاری می کرد. در عراق نیز هر چند منافع ایران و آمریکا با هم مغایر است اما هم تهران و هم واشنگتن منافع مشترکی نیز در عراق دارند و آن برقراری امنیت در این کشور است و علاوه بر آن هم تهران و هم واشنگتن از حکومت عراق حمایت می کنند.
آنتی وار می نویسد : دلیل اصلی نگرانی آمریکا درباره ایران تهدید آن علیه ایالات متحده نیست بلکه تهدیدی است که از سوی تهران متوجه تل آویو می شود. و این نگرانی به دلیل حمایت ایران از حماس و حزب الله است اما حقیقت امر آن است که این مشکل مردم آمریکا نیست و قانون اساسی آمریکا به دولت این کشور اجازه می دهد تا برای دفاع از ایالات متحده وارد عمل شود و نه برای دفاع از اسرائیل.
خلاصه مطلب آنکه، آمریکا می تواند روابط خود با ایران را بهبود ببخشد و این نکته مهم نیست که چه کسی در ایران و یا آمریکا رئیس جمهور است. اگر خواسته آمریکا از ایران با واقعیت همراه باشد و طرز فکر دولت آمریکا در مورد تهدید بودن ایران تغییر کند، برقراری روابط دور از دسترس نخواهد بود.
نظر شما