به گزارش خبرنگار مهر، یکی از دستاوردهای هر رشته علمی یا حوزه مطالعاتی را دستاوردهای نظری آن تشکیل میدهد.
نظریهها به بیان واسکز (Vasquez) شناخت را در یک هم نهاد (synthesis) ترکیب میکنند و جهان را با ایجاد ارتباط میان پدیدههایی که ظاهرا نامرتبط و بیمعنا هستند، برای ما معنادار میکند.
برخی نظریه را آینه واقعیت میدانند و حقیقت آنرا در تناظر (correspondence) با امر واقع (fact) جستجو میکنند. از این منظر، سوژه شناسا/مشاهدهکننده (subject/obsever) جدا از موضوع شناخت/ مورد مشاهده (object/observed) دارد و تبیینهای نظری تا جایی حقیقت دارند که واقعیت تجربی را منعکس میسازند.
در حوزه نظریهپردازی در حوزه روابط بین الملل با دو دسته از آثار و فعالیتهای نظری روبرو هستیم. از یک سو، در نظریهپردازی رده اول(firstorder theorizing) در مورد ساختار و پویایی نظام بین الملل نظریهپردازی صورت میگیرد. چنین نظریههایی میکوشند به فهم ما از سیاست جهانی به شکل نظریههای محتوایی کمک کنند که نمونه این نظریهها را میتوان در واقعگرایی، نو واقعگرایی، لیبرالیسم و ... دید.
نوع دوم نظریهپردازی به مسایل فرانظری توجه میکند. در این نوع نظریهپردازی هدف افزایش فهم ما از سیاست جهانی است، اما از طریقی غیر مستقیم و با تمرکز بر مسایل هستی شناختی و معرفت شناختی. نظریههای پساساختارگرا، پست مدرن و انتقادی در این چارچوب قرار میگیرند.
از زمان آغاز شکلگیری رشتهای به نام روابط بین الملل تقریبا همیشه دورانهایی از مناظره میان نظریهها یا پارادایمها در روابط بین الملل وجود داشته است.
مناظره اول را میان آرمانگرایی و واقعگرایان میدانند که بیشتر جنبه هستیشناختی داشت. در این مناظره اختلاف بنیادین در مورد سرشت نظام سیاسی بین الملل و انگیزههای رفتار دولتها بود.
مناظره دوم میان سنتگرایان و رفتارگرایان بود و جنبه معرفتشناختی و در ابعادی جنبه روششناختی داشت.
مناظره سوم را برخی میان رفتارگرایی و پسارفتارگرایی میدانند و معتقدند که از اواخر دهه 1960 با روشن شدن محدودیتهای رهیافت علمی، تمایل به استفاده از هر دو رهیافت سنتی و عملی به تناسب موضوع و شرایط خاص در قالب پسا رفتارگرایی در مقابل رفتارگرایی شکل گرفت.
مناظره چهارم ماهیتی فلسفی دارد و میتوان آنرا میان خردگرایان (rationalists)، شامل نوواقعگرا و نولیبرال، که کم و بیش نگاهی علمگرایانه به واقعیت دارند، خرد انسانس را قادر به نیل به شناخت میدانند، و کنشگران را نیز خردورز تلقی میکنند از یک سو، و بازاندیشگرایانی که به اجتماعی بودن واقعیت، و نقش معنا، گفتمان، زبان و رویههای انسانی در شکل دادن به آن تاکید دارند و اغلب نگاهی انتقادی به دانش و علم مدرن دارند، دانست.
سوال این است بعد از طرح سازهانگاری در روابط بین الملل آیا نظریه روابط بین الملل شاهد نظریهای کلان خواهد بود؟ آیا شرایط کنونی جهان و آمیختگی حوزههای مختلف علوم و تنیدگی آنها با موضوعات جهانی از جمله بحران زیست محیطی، فقر جهانی و تروریسم بین المللی امکان بررسی آن بر اساس یک رشته (edisciplin) وجود دارد؟
اینها سوالاتی هستند که در قسمت بعد بر اساس دیدگاههای کریس ریوس اسمیت مورد بررسی قرار میدهیم.
نظر شما