دکتر منوچهر صانعی درهبیدی در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سؤال که جامعه ما تا چه اندازه به نقد و تفکر انتقادی برای توسعه همهجانبه نیاز دارد؟ گفت: این نیاز بسیار بسیار شدید است. برای اینکه اصولاً تفکر که عبارت است از خلاقیت و نوآوری عملاً به معنای نقد سنتهای متداول پیشین است.
وی افزود: مثلاً اگر ارسطو فلسفه افلاطون را نقد نمیکرد فلسفه ارسطو به وجود نمیآمد. یا دکارت اگر قرون وسطی را نقادی نمیکرد فلسفه دکارت بهوجود نمیآمد یا همین طور کانت یا کسان دیگر. یا در همین فلسفه اسلامی خودمان اگر ملاصدرا قرار بود حرفهای سهروردی و ابنسینا را دربست بپذیرد دیگر فلسفه ملاصدرا به وجود نمیآمد. پس جواب این سؤال این است که تفکر که عبارت است از خلاقیت و آفرینش این دقیقا ًبرابر با نقد سنت متداول است. تفکر نقاد مساوق است با نقادی.
صانعی درهبیدی در پاسخ به این سؤال که فلسفه تا چه اندازه به بهبود تفکر انتقادی در جامعه کمک میکند؟ گفت: کلمه فلسفه به معنای سنتیاش یعنی شناخت. برتراندراسل در جایی گفته به تعداد فیلسوفان تعریف فلسفه است. نمیخواهیم وارد جزئیات تعریف فلسفه بشویم. عموماً فلسفه یعنی شناخت و شناخت پایه تمدن است. یعنی هر چه در کشاورزی، درصنعت، در ارتباطات در روابط اجتماعی و در نظامهای حکومتی تحولات به وجود آمده این تحولات همه نتیجه شناخت است.
این استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: بنابراین فلسفه پایه تمدن پایه مدنیت و پایه زندگی انسانی است. تعریف عام فلسفه ، فلسفه به معنای شناخت است و شناخت پایه همه تحولات اجتماعی و انسانی است و بنابراین امری ضروری است.
این محقق و پژوهشگر در پایان اظهار داشت: فلسفه شناخت است و شناخت همین مسائل جزیی و همین دستاوردهای علمی است. بنابراین ما نمیتوانیم دو نهاد علم و فلسفه را از هم جدا کنیم و مثلاً بگوئیم علم رشد کرده و فلسفه عقب افتاده یا فلسفه رشد کرده علم عقب افتاده است. اصلاً چنین چیزی نیست. اینها پابه پای هم پیش میروند و ضروریاند و دستاوردهای علمی برای تفکر فلسفی ضروری هستند.
نظر شما