پروفسور پیتر کاتزنشتاین از نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل و استاد دانشگاه کرنل است.
مطالعات او در حوزههای روابط بینالملل و سیاستهای تطبیقی است. او به طور ویژه درباره اقتصاد سیاسی، امنیت و فرهنگ در سیاست جهانی به تحقیق پرداخته و صاحب آثار بیشماری در این حوزههاست که به عنوان مراجع و منابع این حوزه مد نظر هستند.
تمدنها در جهان سیاست از منظر کثرتگرایی، هویت اروپایی، بازنگری در امنیت ژاپنی، ضد آمریکاگرایی در جهان سیاست، دین در اروپای گسترش یافته، "بازنگری در منطقهگرایی در آسیای شرقی از جمله آثار وی به شمار میرود.
او از نظریهپردازان نظریه اجتماعی در روابط بینالملل به شمار میرود که اندیشه آنها تحت عنوان سازهانگاری شناخته میشود.
آنچه که در ادامه میآید مصاحبه اختصاصی گروه دین و اندیشه با این نظریهپرداز برجسته است.
همانطور که میدانیم چهار مناظره اصلی در نظریهپردازی روابط بینالملل مطرح است که عبارتند از: واقعگرایی - لیبرالیسم، رفتارگرایی - سنتگرایی، نو واقعگرایی - نو لیبرالیسم و خردگرایی - سازهانگاری. با توجه به این تقسیمبندی به نظر شما مهمترین مناظره در نظریهپردازی روابط بینالملل کدام است؟
امروزه و در حال حاضر تبیین این مسئله به آشکاری صورت نمیگیرد و نمیتوان به روشنی پاسخی برای آن در نظر گرفت. ولی به هر حال اگر بخواهیم از میان این مناظرات انتخابی داشته باشیم، مناظره میان خردگرایی و سازهانگاری در حال حاضر در جریان است.
شاهد بحران در اقتصاد جهانی هستیم. به نظرشما، کدام یک از نظریات روابط بینالملل قادر به تبیین این بحران است؟ و چرا برخی نظریات روابط بینالملل نتوانستند این بحران را پیشبینی کنند؟
هیچ کس به خوبی نمیتواند این مسئله را پیش بینی کند. نظریات خردگرایی و انتظاراتی که این نظریات دارند بعد از این بحران متحمل شکست سختی شد . به طور کلی من تردید دارم که این موضوع بتواند خیلی بر روی ویژگی تحقیقات و پژوهشها تأثیرگذار باشد.
پروفسور ریوس اسمیت معتقد است که دیگر مناظره کلانی در روابط بینالملل وجود نخواهد داشت.آیا شما با این نظر موافق هستید؟ اگر موافق هستید، کدام یک از نظریات روابط بینالملل قادر به تبیین و توصیف مسایل بینالمللی کنونی هستند؟
تمایل من برای پذیرش این نظر بیشتر است. به نظر من مکتب التقاطی در حال حاضر بیشتر مورد قبول است و پذیرفته شده نیز هست. من در حال حاضر مشغول نوشتن کتابی در این باره هستم و این موضوع را مورد بررسی قرار خواهم داد.
سازهانگاری یکی از نظریات مطرح در روابط بینالملل است. اولا بفرمایید که چه مزیتی این نظریه در مقایسه با سایر نظریهها دارد؟ و دوما، تا چه میزان این نظریه میتواند مسائل جهانی را توصیف، تبیین و پیشبینی کند؟
اول باید توجه داشت که سازهانگاری یک نظریه نیست بلکه یک زبان به مانند خردگرایی است. خردگرایی این قابلیت را دارد که فضایی را برای مفاهیم جدید و مفهوم سازی، و نه تنها برای نظریهپردازی، ایجاد کند.
در پاسخ به سؤال دوم باید یادآور شوم که نیاز دارم کمی واژگان شما را بر اساس نظریه اجتماعی تغییر دهم. باید از تفسیر به جای توضیح استفاده کنیم و به جای پیش بینی از تخمین و حدس . توجه به این موضوعات میتوانند راهگشا باشند.
برخی اندیشمندان معتقدند که علم روابط بینالملل علمی انگلیسی - آمریکایی است و گروهی معتقدند که ریشه و مبانی این رشته را از اندیشه کشورهای توسعه یافته نیز میتوان استخراج کرد. نظر شما در مورد این تقسیمبندی چیست؟ و جایگاه کشورهای در حال توسعه در نظریهپردازی روابط بینالملل کجاست؟
تعداد زیادی از نظریات در روابط بینالملل وجود دارد که انگلیسی و آمریکایی به شمار نمیروند و توسط اندیشمندان آمریکایی مورد بررسی قرار نگرفتهاند. اندیشه و تفکر چینی، دانمارکی و مکتب فرانسوی از جمله این نظریات هستند که آشکارا مربوط به کشورهای در حال توسعه به شمار میروند.
نظر شما