علی اکبر عبدل آبادی محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سؤال که یک معلم و استاد چه شیوه هایی را برای پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان می تواند به کار گیرد ؟ گفت : اگر واژه می تواند به معنای" قادر است" باشد و نه به معنای "مجاز است" می توان گفت که هر معلم و استادی می تواند برای پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان شیوه های متعدد و متنوعی را به کار گیرد .
وی طرح پرسشهای جدی و تفکر برانگیز در کلاس درس و موکول کردن پاسخهای آن به دانش آموزان و دانشجویان، طرح تمرینها و تکالیف درسی مناسب که تفکر انتقادی را در دانش آموز و دانشجویان برانگیزد و نقد عالمانه ، حق طلبانه و منصفانه آراء و نظرهایی که در کلاس درس مطرح می شوند را از جمله راهکارها عنوان کرد .
عبدل آبادی مکلف ساختن دانش آموزان به مطالعه پاره ای از مقالات و تلخیص آنها و عرضه گزارشی انتقادی از آنها در کلاس را نیز برخی دیگر از روشهای پرورش تفکر انتقادی دانست .
این محقق در پاسخ به این سؤال که اگر کار تدریس را به شرایط قبل از کلاس ، در کلاس و بعد از کلاس تقسیم کنیم یک معلم و استاد برای هریک از این مراحل چه نکاتی را باید در نظر بگیرد ؟ گفت : اگر کار تدریس را به سه مرحله مورد نظرتان تقسیم کنیم ، به نظرمن هر معلم و استادی در هر سه مرحله باید اخلاق باور را رعایت کند ، به این معنا که پیش از کلاس در فهمیدن مفاد آنچه می خواهد تدریس کند ، جدیت و سخت کوشی را به تمام معنا پیشه خویش سازد.
این استاد فلسفه دانشگاه تربیت معلم تبریز تصریح کرد : سپس در هنگام تدریس آنچه را که با جدیت و سخت کوشی تمام فهمیده است ، با صداقت تمام برای دانش آموزان و دانشجویان بیان و در تحلیل مطالب نیز آنها را همه جانبه واکاود و هر مطلب مبهمی را تحلیل کند.
عبدل آبادی در پاسخ به این سؤال که آیا تدریس در علوم انسانی با تدریس در علوم طبیعی تفاوتهایی دارد نیز گفت : بله، تدریس در علوم انسانی با تدریس در علوم طبیعی تفاوتهای بسیاری دارد. از جمله این تفاوتها این است که مفاهیم علوم طبیعی مفاهیمی ناظر به امور کمی هستند، ولی مفاهیم علوم انسانی مفاهیمی ناظر به امور کیفی.
وی گفت: این تفاوت سبب شده ابهام معنایی مفاهیم علوم طبیعی بسیار کمتر از ابهام معنایی مفاهیم علوم انسانی باشد. از همین رو امکان تفهیم و تفهم و تعلیم و تعلم در علوم طبیعی بیشتر از علوم انسانی است . در علوم طبیعی می توان تعاریف نسبتاً واضح و دقیقی از مفاهیم کلیدی بدست آورد، ولی در علوم انسانی به سبب کیفی و انتزاعی بودن مفاهیم ، به دست دادن تعاریف واضح و دقیق از مفاهیم کیفی و انتزاعی کار دشواری است.
وی افزود : مدرسان علوم انسانی باید در کار تدریس ابتدا مفاهیم کلیدی موضوع تدریس را با دقت هرچه بیشتر ایضاح و تعریف کنند تا اطمینان حاصل کنند که هنگام به کار بردن آن مفاهیم کلیدی ، دانش آموزان و دانشجویان نیز همان معنایی را می فهمند که آنها از آن مفاهیم اراده می کنند. اگر مدرسان علوم انسانی چنین کنند ، زمینه سوء فهم سخنانشان در اذهان مخاطبان از میان خواهد رفت و اگرمخاطبان نیزهنگام پرسش یا انتقاد ازمطالب آنها مفاهیم کلیدیشان را ایضاح کنند، آنها نیز در فهم سخنان مخاطبان دچار سوء فهم نمی شوند در نتیجه ، وقتی که نه سوء فهمی از جانب مخاطبان و نه سوء فهمی از جانب مدرسان در کار باشد ، هیچ گونه سوء تفاهمی نیز میان آنها پدید نمی آید و کار تفهیم تفهم و تعلیم و تعلم در علوم انسانی با سرعت ، سهولت ، دقت و صحت انجام می گیرد .
نظر شما