کلاوس دادز استاد جغرافیای سیاسی در دانشگاه لندن است. مقدمهای بر جغرافیای سیاسی و جغرافیای سیاسی در جهان متغیر از جمله آثار او به شمار میروند.
دادز میگوید من در وهله اول باید مفهوم حکمرانی را مورد توجه قرار دهم و آنرا تعریف کنم. من تفاوت و تمایزی میان "نهادهای بینالمللی" که برآمده از منافع دولتهاست و حکمرانی جهانی که توسط بازیگران خصوصی اعمال میشود نمیبینم. علت هم این است که مفهوم حکمرانی برای چنین تمایزی چندان کارا نیست.
نهادهای بینالمللی به همراه موج وسیعی از ساختارها و کارگزاران در سطح نظام بین المللی وجود دارند و اینکه بخواهیم میان منافع دولت و منافع سایر شرکتهای خصوصی تمایز قائل شویم کار سخت و دشواری است.
نکته کلیدی درباره حکمرانی در این جهان به شدت ناموزون این است که بایستی برای عمق بخشیدن به نهادهای بین المللی تعجیل و در آن جهت حرکت کنیم.
به علاوه حکمرانی جهانی از هر شکل و نوعش باید مبتنی بر اصول و قوانین باشد. به عبارت دیگر هرگونه از حکمرانی جهانی باید مبتنی بر قوانینی باشد که در خود آن نهاد گنجانده شده باشد.
مفهوم "جهانی" در "حکمرانی جهانی" موضوعی اجتماعی است. این مسئله از طریق رویهها، عملکردها و گفتگوهای میان ابناء بشر حاصل میشود.
مسئله مهم دیگر در روابط بین الملل نقش "مکان و جغرافیا" است. در نظام بینالملل واحدها با یکدیگر ارتباط دارند. اتفاقی که در یک نقطه دنیا رخ میدهد در نقطه دیگری از دنیا بازتاب دارد.
در تدوین نظریه و در مورد اینکه کجا سیاست جهانی عمل میکند اندیشمندان سعی میکنند از این "مکانمندی" خود را جدا کنند.
امروزه جنبشهای زیست محیطی فعالیتهای جدی در محیط وب و اینترنت دارند و به اذهان عمومی در مورد خطرات زیست محیطی شکل میدهند.
با نگاهی به خطرات زیست محیطی به سادگی در مییابیم که ما در دنیای واحدی زندگی میکنیم و لذا در آن سهیم هستیم و باید در نگهداری و مراقبت از آن تلاش کنیم.
نظر شما