پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۰ مرداد ۱۳۸۳، ۱۰:۱۲

جستاري از دكتر احد قراملكي درباره روي آورد ميان رشته اي در مطالعات ديني

حصرگرايي‌ در شناخت‌ دين‌ سبب‌ محروم‌ شدن‌ محقق‌ از هويت‌ و حقيقت‌ آن‌ مي‌گردد

خبرگزاري "مهر" - گروه دين وانديشه : نويسنده در اين جستار پس از طرح مسئله ، به تعريف حصرگرايي روش شناختي پرداخته و آفات آن را برشمرده و در ادامه پس از تعريف مطالعه ميان رشته اي به اهميت و ضرورت‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ در دين‌پژوهي‌ پرداخته است .

طرح‌ مسئله‌

مطالعات‌ ديني‌ از تنوع‌ روي ‌آورد و تعدد روش‌ برخوردار است. تعدد روش‌ در علوم‌ داراي‌ دو گونهِ متفاوت‌ است. گونهِ خاصي‌ از آن‌ در دانش‌ كلام‌ قابل‌ مشاهده‌ است. علم‌ كلام، بنابه‌ تعريف، داراي‌ روشهاي‌ گوناگون‌ است. در اين‌ نوع، تعدد روش، مسايل‌ مختلف‌ و روشهاي‌ گوناگون‌ را به‌ ميان‌ مي‌آورد. هر دانشي‌ كه‌ به‌ لحاظ‌ سنخ‌ مسائل، گوناگوني‌ داشته‌ باشد، از حيث‌ روش‌ نيز مختلف‌ است.

گونهِ ديگر از تنوع‌ روش‌ ناظر به‌ مسئله‌ واحد است. هر يك‌ از مسائل‌ در حوزه دين‌ پژوهي، مانند روان‌ شناسي‌ دين، فلسفه دين، الهيات‌ نوين، و تاريخ‌ اديان‌ مورد بحث‌ است‌ و در هر گستره ‌اي‌ تفسير مختلف‌ و يا متخالف‌ نسبت‌ به‌ گستره ‌اي‌ ديگر به‌ ميان‌ مي‌آيد.

تنوع‌ روش‌ و كثرت ‌روي ‌آورد در مطالعات‌ درون ‌ديني، به‌ ويژه‌ در تفسير قرآن، سابقه طولاني‌ و دامنه‌ وسيع‌ دارد. روي‌ آوردهاي‌ ادبي، روايي‌ يا به‌ طور كلي‌ تفسير ماثور، رهيافت‌ فلسفي، كلامي، عرفاني، فقهي‌ و علمي‌ (تجربي)، مكاتب‌ مختلف‌ تفسيري‌ را به‌ ميان‌ آورده‌ است. كثرت‌ روش‌ و گوناگوني‌ مكاتب‌ سبب‌ ظهور و رواج‌ تفسيرهاي‌ مختلف‌ و فهم‌هاي‌ متخالف‌ از آيات‌ قرآني‌ شده‌ است.

ديدگاه‌ مفسراني‌ چون‌ بحراني و ملامحسن‌ فيض‌ كاشاني كه‌ به‌ مكتب‌ تفسير ماثور تعلق‌ خاطر دارند با آراء تفسيري‌ كساني‌ چون‌ ابوعبيد مثنّي و به‌ طور كلي‌ مؤلفان‌ مجازالقرآن‌ و معاني‌القرآن‌ كه‌ بيش‌ و كم‌ مكتب‌ تفسيري‌ ادبي‌ را بنيان‌ نهاده‌اند، داراي‌ اختلاف‌ فراوان‌ و تامل‌برانگيز است.

تنوع‌ روش‌ در فهم‌ آموزهِ واحد و تعدد روي ‌آورد در تحليل‌ پديدار ديني‌ واحد، موجب‌ اختلاف‌ فهم‌ و گوناگوني‌ ديدگاه‌ شده‌ است‌ و اين‌ امر عامل‌ ابهام، ترديد، حيرت‌ و سرگشتگي‌ شده‌ است. در فهم‌ اين‌ آيه‌ كدام‌ تفسير مُصاب‌ است‌ و در تحليل‌ آن‌ پديدار ديني‌ كدام‌ ديدگاه‌ به‌ حقيقت‌ نزديكتر است؟ آيا مي‌توان‌ در همهِ موارد و مواضع‌ خلاف‌ به‌ قاعده  اذا تعارضا تساقطا عمل‌ كرد و يا بايد به‌ الجمع‌ مهما امكن‌ اولي‌ من‌الترك‌ تمسك‌ جست؟

كساني‌ كه‌ با دغدغهِ روش‌ با اختلاف‌ ديدگاهها مواجهه‌ دارند گامي‌ به‌ عقب‌ برمي‌دارند و از روشها مي‌پرسند: در اختلاف‌ روي ‌آوردها كدام‌ روش‌ را بايد اخذ كرد؟ با چه‌ ملاكي‌ مي‌توان‌ روشي‌ را نسبت‌ به‌ ساير روشها ترجيح‌ داد؟ و مهمتر از همه آنها، آيا صرفاً بايد روش، روي ‌آورد و مكتب‌ خاصي‌ را برگزيد و ديگر روشها را بايد فرو گذاشت؟ آيا چنين‌ اقدامي‌ اثربخشي‌ تحقيق‌ را كاهش‌ مي‌دهد يا آنرا افزايش‌ مي‌دهد؟

مواجهه مناسب‌ با روشهاي‌ متنوع‌ چيست؟ آيا اخذ همه روي ‌آوردها و برگرفتن‌ تعداد فراواني‌ از روش‌ها در تحليل‌ مسئله‌ واحد ممكن‌ و مجاز است‌ و يا از حصر توجه‌ به‌ روش‌ واحد گريزي‌ نيست؟ كارآمدي‌ تحقيق‌ وابسته‌ به‌ كداميك‌ از اين‌ دو وضعيت‌ است؟ آيا برگرفتن‌ روشهاي‌ مختلف‌ به‌ التقاط‌ مباني‌ و درآميختن‌ ديدگاهها نمي‌انجامد؟

پرسش‌ از نحوه مواجهه‌ با نوع‌ روش‌ در مطالعات‌ ديني‌ را مي‌توان‌ به‌ دو مسئله‌ متمايز تحليل‌ كرد: مسئله‌ منطقي‌ و پرسش‌ تاريخي. سؤال‌ تاريخي‌ به‌ مواجهه محققان‌ و دين ‌پژوهان‌ در تاريخ‌ تفكر ديني‌ مربوط‌ است. پژوهشگران‌ اين‌ حوزه‌ معرفت‌ با روشهاي‌ متنوع‌ چگونه‌ مواجهه‌ دارند؟ اين‌ سوال‌ از نظر سنخ‌ مسئله‌ توصيفي‌Descriptive است.

مسئله‌ منطقي، برخلاف‌ سؤال‌ تاريخي، توصيه‌اي‌Normative است‌ و از روش‌ شايسته‌ در مواجهه‌ با تنوع‌ روي ‌آوردها مي‌پرسد. راهها وچاهها در اين‌ موضع‌ كدام‌ است؟ آيا مواجهه حصرگرايانه‌ قابل‌ توصيه‌ است‌ يا شايسته تحذير؟ پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤال، ترازويي‌ است‌ براي‌ نقد آنچه‌ در پاسخ‌ سؤال‌ نخست‌ به‌ دست‌ مي‌آيد.

پرسش‌ از نحوه مواجهه‌ با تنوع‌ روشها، خود مسبوق‌ به‌ تبيين‌ آن‌ و وقوف‌ بر عوامل‌ تنوع‌ روش‌ در مطالعات‌ ديني‌ و نيز آثار و لوازم‌ آن‌ است. نكته مهمي‌ كه‌ در اين‌ مقام‌ قابل‌ توجه‌ است‌ تنوع‌ مواجهه‌ با كثرت‌ روشها است: حصرگرايي‌ و بسنده‌ كردن‌ به‌ يك‌ روش نوعي‌ از مواجهه‌ است‌ و كثرت‌ گرايي‌ و اخذ روشهاي‌ متنوع‌ گونه‌اي‌ ديگر از مواجهه‌ است. در اخذ روشهاي‌ مختلف‌ مي‌توان‌ روشمند عمل‌ كرد و بر اساس‌ طرح‌ پيشين‌ و برنامهِ پژوهشي‌ معيني‌ روي‌ آوردهاي‌ گوناگون‌ را به‌ كار بست‌ و همچنين‌ مي‌توان‌ بدون‌ برنامه‌ همه آنها را برگرفت.

حصرگرايي روش شناختي‌

حصر توجه‌ به‌ دانش‌ خاص‌ و غفلت‌ از ساير علوم‌ و روي ‌آوردها را در تحليل‌ مسايل، حصرگرايي‌ روش‌شناختي‌Methodological exclusivism مي‌ناميم. دانش‌آموخته  مدرسه‌ فلسفه‌ با چهارچوب، روي ‌آوردها و ابزارهاي‌ فلسفي‌ در تحليل‌ مسائل‌ آشنا است‌ و همه‌ پديدارها را فقط‌ با همين‌ نظرگاه‌ تحليل‌ مي‌كند و نسبت‌ به‌ تحليلهاي‌ رايج‌ در ساير دانشها بي‌خبر و يا منكر است. تحليلهاي‌ كلامي‌ يا عرفاني‌ را تفسيري‌ ناقص‌ يا ناروا مي‌انگارد. متكلمان‌ نيز همين‌ موضع‌ را دارند. خود را مُصاب‌ و ديگران‌ را ناكامياب‌ مي‌پندارند. هر گروهي‌ از ارباب‌ صناعات‌ و متخصصان‌ به‌ آنچه‌ با ابزارهاي‌ خود به‌ دست‌ مي‌آورند خرسند هستند و نسبت‌ به‌ آنچه‌ نصيب‌ ديگران‌ مي‌شود احساس‌ بي‌نيازي‌ مي‌كنند و در نتيجه‌ نسبت‌ به‌ ديدگاههاي‌ ديگر غافل‌ و يا منكر مي‌گردند. كل‌ حزب‌ بما لديهم‌ فرحون‌ (سوره‌ روم‌ آيه‌ 32).

جزم‌گرايي‌ و دگماتيسم‌ موجب‌ افزايش‌ حصرگرايي‌ و آثار آن‌ مي‌گردد. تعصب‌ ورزيدن‌ به‌ آنچه‌ در يك‌ گستره‌ معين‌ در دام‌ تحقيق‌ افتاده‌ است‌ محقق‌ را به‌ اخذ مواضع‌ نادرست‌ و انكارآميز نسبت‌ به‌ ساير گستره ‌ها سوق‌ مي‌دهد. حصرگرايي‌ نزاعهاي‌ فراوان‌ و غالباً بي‌حاصل‌ را در تاريخ‌ تفكر به‌ ميان‌ آورده‌ است. نزاع‌ اهل‌ كلام‌ با فيلسوفان‌ و فلاسفه‌ با اهل‌ حديث‌ و هر سه‌ گروه‌ با عرفا معروفتر از آن‌ است‌ كه‌ شواهدي‌ بر آن‌ ذكر شود.

اگرچه‌ غالب‌ مسائل‌ الهياتي‌ و مباحث‌ دين ‌پژوهي‌ در علوم‌ مختلف‌ مورد بحث‌ است‌ اما كمتر دانشمندي‌ از گستره خود فراتر رفته‌ و ديدگاههاي‌ ساير علوم‌ را قابل‌ توجه‌ مي‌انگارد. الهيات، به‌ معني‌الاخص‌ فيلسوفان، با مباحث‌ متكلمان، عرفا، مفسران‌ و اهل‌ حديث‌ بيش‌ و كم‌ مسائل‌ يكسان‌ دارد اما هر دانشمندي‌ با حصر توجه‌ به‌ ابزارها، مباني‌ و رهيافتهاي‌ موجود در دانش‌ خود به‌ تحليل‌ مسايل‌ پرداخته‌ و از توجه‌ به‌ مباحث‌ ساير علوم‌ در همين‌ زمينه‌ به‌ صورت‌ هشيار يا ناهشيار محروم‌ شده‌ است.

رديه ‌نويسي‌ و مسابقه‌ در زبده`النقض‌ نوشتن‌ ناشي‌ از حصرگرايي، بخشي‌ از ادبيات‌ پژوهشي‌ درتاريخ‌ تفكر است. غالب‌ نقض ‌نويسي ها مبتني‌ بر سوء فهم‌ نظريه‌هاي‌ مورد نقد است‌ كه‌ از حصرگرايي‌ ناشي‌ مي‌شود. اين‌ گروه، ديدگاه‌ آن‌ صنف‌ را بدون‌ آنكه‌ در مقام‌ فهم‌ آن‌ باشد، خلاف‌ حكم‌ عقل‌ مي‌انگارد و گروه‌ ديگر آراء دسته نخست‌ را بدون‌ فهم‌ درست‌ تخطئه‌ مي‌كند. اين، ره ‌آورد آن‌ را خردستيز مي‌يابد و آن‌ رهيافت‌ اين‌ را خلاف‌ شرع‌ و دين ‌ستيزانه‌ مي‌بيند. متكلم‌ بر ضد فيلسوف، " مصارعه`الفلاسفه " مي‌نويسد و انديشه‌هاي‌ فلسفي‌ را خودستيز مي‌انگارد و اهل‌ حديث‌ را عليه متكلم‌ الجام‌العوام‌ عن‌ علم‌الكلام‌ مي انگارد و دانشمند سلفي‌ مشرب، در نگه ‌داشت‌ ذهن‌ و زبان‌ از دو دانش‌ منطق‌ و كلام، كتاب‌ مي‌پردازد.

حصرگرايي‌‌ نسبت‌ به‌ ديگر علوم‌ به‌ تدريج‌ به‌ درون‌ گستره‌ سرايت‌ مي‌يابد. فيلسوفان، به‌ عنوان‌ مثال، نه‌ تنها نسبت‌ به‌ ساير دانشها به‌ شرط‌ لا عمل‌ مي‌كنند بلكه‌ هر نظام‌ فلسفي‌ نسبت‌ به‌ نظامهاي‌ فلسفي‌ ديگر نيز همين‌ مواجهه‌ را دارد. نزاع‌ بين‌ متكلم‌ و فيلسوف‌ و يا فيلسوف‌ و عارف‌ به‌ نزاع‌ بين‌ مشاء و اشراق‌ و اختلاف‌ بين‌ كرّامي‌ و ماتريدي‌ مبدل‌ مي‌گردد. عارفان‌ عملي‌ سعي‌ عرفان‌ نظري‌ در كسب‌ معارف‌ را بي‌مقدار و جهد بي‌توفيق‌ مي‌انگارند و عرفاي‌ نظري‌ آنها را به‌ ديده‌ فروتر مي‌بينند واهل‌ حديث‌ هر دو را به‌ باد نقد مي‌گيرند.

حصرگرايي‌ رايج‌ در تفكر سنتي‌ بيش‌ و كم‌ معلول‌ عوامل‌ شخصيتي‌ و رواني‌ است. سخت‌گيري‌ و تعصب‌ ناشي‌ از خامي‌ و فقدان‌ بصيرت‌ است :  سختگيري‌ و تعصب‌ خامي‌ است / ‌تا جنيني، كارخون‌ آشامي‌ است.

اخد موضع‌ حصرگرايانه‌ در تنوع‌ رهيافتها و ديدگاهها ناشي‌ از بي‌خبري‌ و جهل‌ است‌ و يا ناشي‌ از عدم‌ تعادل‌ رواني است، زيرا بداهت‌ عقل‌ حكم‌ مي‌كند كه‌ همه ديدگاهها را حق‌ نپنداريم‌ و همه آنها را باطل‌ ندانيم. به‌ تعبير مولوي: اين حقيقت‌ دان، نه حق‌اند همه‌
/ ني به كلي گمرهانند اين همه‌ ؛ آنكه گويد جمله‌ حقند، احمقي‌ است‌ /  و آنكه گويد جمله‌ باطل، اوشقي‌ است .

حصرگرايي‌ روش‌شناختي‌ در دوره  جديد شتاب‌ زياد و پيچيدگي‌ فراوان‌ يافته‌ است‌ و اين‌ معلول‌ تخصصي‌ شدن‌ علوم‌ و گزينشي‌ بودن‌ تحقيقات‌ تجربي‌ است. دانشمندان‌ دوره  رنسانس‌ علامه‌هاي‌ ذوفنون‌ و در غالب‌ دانشهاي‌ رايج‌ روزگار خود متخصص‌ و صاحب‌ نظر بودند. دكارت‌ كه‌ سرآغاز فلسفه جديد تلقي‌ مي‌شود، در غالب‌ علوم‌ آن‌ روزگار سرآمد بود و در فيزيولوژي، فيزيك، رياضيات، فلسفه، اخلاق‌ و سياست‌ آثار مؤثر و مهمي‌ نوشته‌ بود. ظهور و توسعه‌ پرشتاب‌ علوم‌ امكان‌ تربيت‌ چنين‌ علامه‌هايي‌ را از بين‌ برد. رشد تند آهنگ‌ دانشها، تخصص ‌گرايي‌ راسبب‌ شد. هر علمي‌ به‌ شاخه‌هاي‌ فراوان‌ تجزيه‌ شد و هر شاخه‌اي‌ خود علم‌ باروري‌ شد و آبستن‌ شاخه‌هاي‌ متعدد ديگر گرديد.

تخصصي‌ شدن‌ علوم، تخصص ‌گرايي‌ در پژوهش‌ را نيز سبب‌ شد. هيچ‌ دانشمندي‌ نمي‌توانست‌ در همه علوم‌ و با استفاده‌ از ابزارها و چارچوبهاي‌ آنها به‌ پژوهش‌ بپردازد. مطالعات، به‌ ناچار، به‌ گستره خاصي‌ محدود شد. تخصصهايي‌ كه‌ امروزه‌ در پژوهشهاي‌ فلسفي‌ به‌ عنوان‌ مثال‌ وجود دارد خيره‌ كننده‌ است‌ و فاصله‌اي‌ كه‌ دو پژوهشگر حوزهِ مطالعات‌ فلسفي‌ نسبت‌ به‌ هم‌ يافته‌اند بيش‌ از فاصله‌اي‌ است‌ كه‌ دو قرن‌ پيش‌ روان‌شناسان‌ با جامعه‌شناسان‌ داشته‌اند. تخصصي‌ شدن‌ علوم‌ بر حصرگرايي‌ شتاب‌ افزون‌ داده‌ وآنرا بسيار فراخ‌ دامن‌ نموده‌ است.

عامل‌ ديگر را نيز بايد بر تخصصي‌ شدن‌ علوم‌ افزود و آن‌ گزينشي‌ بودن‌ علم‌ تجربي‌ است. مطالعات‌ تجربي‌ به‌ لحاظ‌ روش ‌شناسي‌ گزينشي‌ هستند. در علوم‌ تجربي‌ نمي‌توان‌ به‌ صورت‌ كل ‌گرايانه‌ هوس‌ مطالعه‌ تمام‌ هستي‌ و يا همه هويت‌ يك‌ پديدار را تحقق‌ بخشيد بلكه‌ صرفاً بُعدي‌ از پديدار مورد مطالعه‌ قرار مي‌گيرد و ساير ابعاد آن‌ از اين‌ مطالعه‌ برون‌ مي‌ماند. برگرفتن‌ ضلعي‌ از شيء و فرو نهادن‌ اضلاع‌ ديگر آن‌ در علوم‌ تجربي‌ گريزناپذيرست‌ و در اين‌ خصلت‌ تفاوتي‌ بين‌ علوم‌ طبيعي‌ و علوم‌ اجتماعي‌ وجود ندارد.

گزينشي‌ بودن‌ از عوامل‌ مهم‌ حصرگرايي‌ روش‌ شناختي‌ است‌ زيرا گزينش‌ ضلع‌ خاصي‌ از پديدار مستلزم‌ غفلت‌ از اضلاع‌ ديگراست. مولوي‌ ارتباط‌ بين‌ گزينش‌ و عطف‌ توجه‌ به‌ يك‌ بعد و غفلت‌ از ساير ابعاد را در داستان‌ معروف‌ اختلاف‌ كردن‌ در چگونگي‌ و شكل‌ پيل‌ (دفتر سوم‌ بيتهاي‌ 1259 تا 1268) آورده‌ است‌ كه‌ در بحث‌ از تحويلي‌نگري‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهيم‌ كرد.

عوامل‌ متعددي‌ از جمله‌ تخصصي‌ شدن‌ علوم، گزينشي‌ بودن‌ تحقيقات‌ تجربي‌ و تعصب‌ و سختگيري‌ ناشي‌ از بي‌خبري، حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ را در دوره مدرن‌ افزايش‌ داده‌ است. گزينشي‌ بودن، دامنه جهل‌ به‌ ساير گستره‌ ها را بيشتر مي‌كند و عداوت‌ برخاسته‌ از جهل‌ (الناس‌ اعداء لما جهلوا) ، انكار رهيافتهاي‌ ديگر را افزايش‌ مي‌دهد. امروزه‌ فيلسوفان‌ تحليلي‌ علي‌رغم‌ برخورداري‌ از دغدغه‌ روش، رهيافت‌ اگزيستانسياليسم‌ رابا حصرگرايي‌ ناموجه‌ تخطئه‌ مي‌كنند و اگزيستانسياليستها انديشه‌هاي‌ تحليلي‌ را بي‌مقدار و غيرقابل‌ اعتنا مي‌پندارند و هر دو گروه‌ نسبت‌ به‌ متافيزيسينها موضع‌ انكار و تخطئه‌ اخذ مي‌كنند. پوزيتويسم‌ با همه آفات‌ و آثار سوء آن، حاصل‌ حصرگرايي‌ تجربه‌گرايان‌ است.

حصرگرايي‌ در دين ‌پژوهي‌ نوين‌ نيز به‌ نحو تشديد پذيري‌ وجود دارد. روان ‌شناسان‌ دين‌ نسبت‌ به‌ رهيافتها جامعه‌شناسان، ناشنوا هستند و پژوهشگران‌ تاريخ‌ اديان‌ از تحليلهاي‌ فلسفي‌ در پديدارهاي‌ دين‌ غافلند. فيلسوفان‌ دين‌ به‌ ندرت‌ با پژوهشها تجربي‌ درباره دين‌ آشنايي‌ دارند. اين كه‌ در جامعه ما علي‌رغم‌ طرح‌ فلسفه دين‌ و كلام‌ جديد، مباحث‌ روان ‌شناختي‌ دين‌ هنوز طرح‌ نشده‌ و شاغلين‌ به‌ تاملات‌ فلسفي‌ در باب‌ دين‌ با آراء و تحقيقات‌ گستردهِ در حوزه مطالعات‌ تجربي‌ دين‌ ناآشنا هستند، ناشي‌ از حصرگرايي‌ نزد دين ‌پژوهان‌ جامعه‌ ما است. حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ در مطالعات‌ ديني‌ - به‌ شرحي‌ كه‌ بيان‌ خواهد شد - پر آسيب ‌تر و زيانبارتر است.

تحويلي‌نگري‌ مولود حصرگرايي‌

مهمترين آفت‌ حصرگرايي، خطاي‌ تحويلي ‌نگري‌(Reductionism) است. مراد از تحويلي ‌نگري‌ ارجاع‌ يك‌ پديدار به‌ امر فروتر از آن‌ و اخذ وجهي‌ از شيء به‌ جاي‌ كنه‌ و حقيقت‌ آن‌ است. منطقدانان‌ مسلمان‌ اين‌ خطا را در شكل‌ ساده آن‌ به‌ عنوان، مغالطه كنه‌ و وجه، صورتبندي‌ كرده‌اند.
گزينشي‌ بودن‌ تحقيق‌ صرفاً بعدي‌ از پديدار را براي‌ پژوهشگر مكشوف‌ مي‌سازد و حصرگرايي، محقق‌ را سوق‌ مي‌دهد تا ابعاد ديگر را انكار كند و به‌ اين‌ ترتيب‌ چنين‌ بپندارد كه‌ شيء چيزي‌ جز همان‌ بعدي‌ كه‌ براي‌ وي‌ مكشوف‌ شده‌ نيست.

مطالعه تاريخي، به‌ عنوان‌ مثال، نقش‌ مهمي‌ در شناخت‌ پديدار دارد اما حصر توجه‌ به‌ مطالعه تاريخي‌ و انكار و اعراض‌ از رهيافتهاي‌ ديگر سبب‌ مي‌شود هويت‌ شيء در حيثيت‌ تاريخي‌ آن‌ پنهان‌ شود و گمان‌ گردد كه‌ آن‌ شيء چيزي‌ نيست‌ جز جنبه مكشوف‌ در مطالعه  تاريخي. تاريخي ‌نگري‌ كه‌ يكي‌ از مصاديق‌ حصرگرايي‌ است‌ سبب‌ ظهور انسان ‌شناسي، هستي‌شناسي‌ و دين ‌شناسي‌ تحويلي‌ نگرانه‌ اصالت‌ تاريخي‌ شده‌ است.

مطالعه تجربي ‌پديداري‌ چون، تجربه ديني، به‌ عنوان‌ مثال، برخي‌ از اضلاع‌ آن‌ را مي‌شناساند اما حصر توجه‌ به‌ اين‌ رهيافت‌ موهم‌ اين‌ پندار است‌ كه‌ تجربه ديني‌ چيزي‌ جز زمينه‌هاي‌ زيست ‌شناختي‌ و روان ‌شناختي‌ مكشوف‌ به‌ ابزار تجربي‌ نيست. حصر توجه‌ به‌ مفهوم‌ سازيهاي‌ فلسفي‌ از خدا و اوصاف‌ او، محقق‌ را از نيل‌ به‌ تصوري‌ عميقتر از خدا كه‌ در روي ‌آورد درون‌ ديني‌ مي‌توان‌ به‌ دست‌ آورد و يا با رهيافت‌ وجودي‌ مي‌توان‌ به‌ آن‌ نزديك‌ شد محروم‌ مي‌سازد. به‌ دليل‌ حصرگرايي‌ روش‌ شناختي‌ است‌ كه‌ برخي‌ از متكلمان‌ و فيلسوفان‌ از زبان‌ قرآن‌ دورتر شده‌ و تحليل‌ آنها از مسائل‌ ديني‌ تفاوت‌ آشكار با حقايق‌ قرآني‌ يافته‌ است.

پديدارها و آموزه‌ هاي‌ ديني ‌داراي‌ اضلاع‌ و بطون‌ متعددي‌ است‌ و حصرگرايي‌ در شناخت‌ دين‌ سبب‌ محروم‌ شدن‌ محقق‌ از هويت‌ و حقيقت‌ آن‌ مي‌گردد. رواج‌ تصورهاي‌ مُثله‌اي‌ از دين‌ و پديدارهاي‌ ديني، حاصل‌ حصرگرايي‌ در دين‌شناسي‌ نوين‌ است. بيان‌ مطالبي‌ از اين‌ قبيل‌ كه‌ دين‌ چيزي‌ نيست‌ جز اخلاق، دين‌ چيزي‌ نيست‌ جز ايدئولوژي، دين‌ چيزي‌ نيست‌ جز معرفت‌ ديني، نمونه‌هايي‌ از اين‌ مثله‌كردن‌ دين‌ به‌ چاقوي‌ حصرگرايي‌ و تحويلي‌نگري‌ برخاسته‌ از آن‌ است.

ناموفقيت‌ پديدارشناسي‌ در درمان‌ تحويلي‌نگري‌

پديدارشناسان‌ نخستين‌ متفكراني‌ بودند كه‌ به‌ ابعاد آسيب‌ تحويلي‌نگري‌ در تفكر عصر خود بصيرت‌ يافتند و در مقام‌ ارايه‌ روشي‌ براي‌ پيشگيري‌ و درمان‌ آن‌ برآمدند. آنها از حيث‌ توجه‌ دادن‌ به‌ خطرات‌ تحويلي‌نگري‌ در شناخت‌ پديدارهاي‌ انساني‌ به‌ ويژه‌ پديدارهاي‌ ديني‌ نقش‌ طبيبانه‌اي‌ دارند. از نظر آنها اخذ روي ‌آوردهايي‌ چون‌ جامعه ‌شناسي‌ دين، روان‌شناسي‌ دين‌ و تاريخ‌ اديان‌ سبب‌ ظهور و رواج‌ تحويلي‌نگري‌ در مطالعات‌ ديني‌ مي‌گردد و تنها راه‌ پيشگيري‌ و درمان‌ آن‌ اخذ رهيافت‌ پديدار شناختي‌ در شناخت‌ حقيقت‌ دين‌ و پديدارهاي‌ ديني‌ است.

روي ‌آوردهاي‌ ديگردر مطالعات‌ ديني، از نظر پديدارشناسان‌ به‌ دليل‌ اين كه‌ صرفاً ابعاد سطحي‌ و اضلاع‌ ظاهري‌ پديدارهاي‌ ديني‌ را مكشوف‌ مي‌سازند، محقق‌ را از وقوف‌ به‌ حقيقت‌ و هويت‌ آنها دور مي‌سازد در حالي‌ كه‌ از طريق‌ پديدارشناسي‌ مي‌توان‌ هويت‌ پديدارهاي‌ ديني‌ را فراتراز عوارض‌ و لواحق‌ آن‌ و به‌ طريق‌ مطالعه مستقيم‌ و از نزديك‌ شناخت‌ و به‌ اين‌ وسيله‌ از مغالطه‌ كنه‌ و وجه‌ مصون‌ ماند. پديدارشناسي‌ دين‌ كنه‌ پديدارهاي‌ ديني‌ را مكشوف‌ مي‌سازد و ساير رهيافتها صرفاً برخي‌ از وجوه‌ و ابعاد آن‌ را مي‌شناساند.

پديدارشناسي‌ دين‌ از حيث‌ تذكار دادن‌ نسبت‌ به‌ آفت‌ شايع‌ در تفكر روزگار خود توفيق‌ فراواني‌ داشت‌ اما چنين‌ نيست‌ كه‌ هر كه‌ بر آفات‌ و آسيبها وقوف‌ يابد لزوماً در مصون‌ ماندن‌ از آن‌ نيز توفيق‌ خواهد داشت. بدون‌ ترديد كشف‌ خطاي‌ تحويلي‌نگري‌ را مرهون‌ تاملات‌ روش ‌شناختي‌ پديدارشناسان‌ هستيم‌ اما آيا آنها در مصونيت‌ از آسيب‌ تحويلي‌نگري، روش‌ و ابزار رهگشايي‌ نيز ارائه‌ كرده‌اند؟

پديدارشناسي‌ علاوه‌ بر شخصي‌ بودن‌ و فقدان‌ ملاك‌ همگاني‌ كه‌ كارآيي‌ آن‌ را به‌ منزله‌ روش‌ تحقيق‌ و قواعد تفكر با ترديد مواجه‌ مي‌سازد، به‌ دليلي‌ كه‌ بيان‌ خواهد شد در درمان‌ تحويلي‌نگري‌ توفيقي‌ نداشته‌ است. تحويلي‌نگري‌ صرفاً معلول‌ اخذ روي‌آورد تاريخي‌ يا رهيافت‌ جامعه‌شناختي‌ و روان‌شناختي‌ در شناخت‌ دين‌ نيست‌ بلكه‌ حاصل‌ حصرگرايي‌ نسبت‌ به‌ روي‌ آوردهاي‌ ياد شده‌ است. اگر اخذ روي ‌آورد تجربي‌ در مطالعات‌ ديني‌ با حصرگرايي‌ مقارن‌ و همراه‌ نباشد به‌ تحويلي‌نگري‌ نمي‌انجامد. بنابراين‌ تشخيص‌ پديدارشناسان‌ از علت تحويلي‌نگري‌ در واقع‌ برگرفتن‌ آنچه‌ دليل‌ نيست‌ به‌ جاي‌ دليل‌ (اخذ ماليس‌ بعله عله`ً) است.

پديدارشناسي‌ خود بر نوعي‌ حصرگرايي‌ مبتني‌ است. به‌ تعبير دقيقتر، پديدارشناسان، روي ‌آورد خود را با حصرگرايي‌ همراه‌ كرده‌اند. از نظر آنها پديدارهاي‌ ديني‌ اموري‌ هستند كه‌ صرفاً با رهيافت‌ پديدارشناختي‌ قابل‌ فهم‌ هستند و نه‌ با روي ‌آورد تاريخي‌ و يا روي‌ آورد ديگر. از آنجا كه‌ تحويلي‌نگري‌ معلول‌ حصرگرايي‌ روش‌شناختي‌ است‌ (كبري) و پديدارشناسي‌ نيز به‌ نحوي‌ متضمن‌ حصرگرايي‌ روش‌ شناختي‌ است‌ (صغري) بنابراين‌ پديدارشناسي‌ نه‌ تنها درمان‌ و پيشگيري ‌كننده‌ تحويلي‌نگري‌ نيست، بلكه‌ در عمل‌ چيزي‌ جز امعان‌ و فرورفتن‌ در آن‌ نيست‌ (نتيجه).

مطالعهِ ميان‌ رشته‌اي‌ برنامهِ پيشگيري‌ تحويلي‌نگري‌

تحويلي‌نگري، برخاسته‌ از حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ است‌ و به‌ همين‌ دليل‌ پيشگيري‌ و درمان‌ آن‌ نيز از طريق‌ شكستن‌ اين‌ حصر و روي ‌آوردن‌ به‌ كثرت‌گرايي‌ روش ‌شناختي‌Methodological pluralism است. مطالعه ميان‌ رشته‌اي‌ (interdisciplinary study) به‌ منزله برنامه پژوهشي‌ مبتني‌ بر كثرت‌گرايي‌ روش ‌شناختي، محقق‌ را از حصر توجه‌ به‌ دانش‌ واحد فراتر برده‌ و او را نسبت‌ به‌ دانشهاي‌ مختلف‌ ناظر به‌ مساءله‌ واحد شنوا مي‌سازد.

تعريف‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌

براي‌ دستيابي‌ به‌ تعريف‌ روشن‌ و متمايز از مطالعه  ميان‌ رشته‌اي‌ سعي‌ مي‌كنيم‌ از طريق‌ تقسيم، امورمشتبه‌ و متشابه‌ با آن‌ را تمايزدهيم. اولين‌ نكته‌ اين‌ است‌ كه‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ برخورداري‌ از كثرت‌ روشها و ابزارها است‌ و در برابر اخذ روش‌ و روي‌آورد واحد قرار دارد. دومين‌ نكته‌ تمايز، دو گونه‌ تنوع‌ روش‌ است: گاهي‌ تنوع‌ روش‌ به‌ تبع‌ تنوع‌ مسئله‌ است. علم‌ واحدي‌ به‌ دليل‌ اشتمال‌ بر مسايل‌ گوناگون‌ از روشهاي‌ متنوعي‌ برخوردار است. دانش‌ كلام‌ به‌ عنوان‌ مثال، برخلاف‌ فلسفه اولي‌ مسائل‌ مختلف‌ از حيث‌ ساختار و نوع‌ دارد و در نتيجه‌ از روشهاي‌ گوناگون‌ در اثبات‌ مسايل‌ خود استفاده‌ مي‌كند. در كلام‌ سنتي‌ به‌ عنوان‌ مثال، براي‌ اثبات‌ صانع‌ سعي‌ مي‌شود برهان‌ منطقي‌ اقامه‌ شود در حالي‌ كه‌ در نبوت‌ خاصه‌ استدلال‌ تاريخي‌ بيان‌ مي‌شود و درامامت‌ خاصه‌ به‌ ادله‌ درون‌ ديني‌ و ابزارهاي‌ تاريخي‌ توسل‌ مي‌شود و در ديگر مسائل‌ روشهاي‌ ديگر. تنوع‌ روش‌ در كلام‌ جديد دامنه  بسيار فراختري‌ يافته‌ است. علم‌ اصول‌ نيز به‌ همين‌ معنا از تنوع‌ روش‌ برخوردار است.

مراد از كثرت ‌گرايي‌ روش ‌شناختي‌ كه‌ در تعريف‌ مطالعه ميان‌ رشته‌اي‌ اخذ مي‌شود، صرف‌ تعدد روش‌ نيست‌ بلكه‌ مراد، تعدد روش‌ متعلق‌ به‌ مسئله‌ واحد است. گاهي‌ مسئله‌ واحد به‌ روشهاي‌ مختلف‌ مورد تحليل‌ واقع‌ مي‌شود. تجربه‌ ديني‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ با ابزارهاي‌ روان‌شناختي، رهيافتهاي‌ تاريخي، روي ‌آورد منطقي‌ و فلسفي‌ مورد تحليل‌ قرار مي‌گيرد. الهيات‌ به‌ معني‌الاخص‌ فيلسوفان، مباحث‌ خداشناسي‌ عرفا و بحث‌ از اثبات‌ صانع‌ و اوصاف‌ او در كلام، بيش‌ و كم‌ مسائل‌ واحد را شامل‌ مي‌شود كه‌ با روي ‌آوردهاي‌ گوناگون‌ و روشهاي‌ مختلف‌ مورد بحث‌ و نظر قرار مي‌گيرد. تنوع‌ روش‌ ناظربه‌ مسئله‌ واحد را كثرت‌ گرايي‌ روش‌ شناختي‌ مي‌ناميم.

كثرت ‌گرايي‌ به‌ اين‌ معنا به‌ دو صورت‌ قابل‌ ملاحظه‌ و اجرا است: گاهي‌ محقق‌ سعي‌ دارد نسبت‌ به‌ ره ‌آورد تمامي‌ دانشهايي‌ كه‌ در مسئلهِ وي‌ سخن‌ گفته‌اند، اقبال‌ كند و از آنها استفاده‌ كند اما وي‌ براي‌ نيل‌ به‌ اين‌ مقصد روش‌ تعريف ‌شده ‌اي‌ ندارد و بدون‌ برنامه‌ دقيق‌ پژوهشي‌ به‌ جمع‌آوري‌ اطلاعات‌ مي‌پردازد. وي‌ با شعار الجمع‌ مهما امكن‌ اولي‌ من‌الترك‌ سعي‌ دارد آراء مختلف‌ و متخالف‌ را در تحليل‌ مسئله‌ واحد جمع‌آوري‌ كند اما در اين‌ مقام‌ هيچ گونه‌ روش‌ منطقي‌ ندارد. چنين‌ كثرت ‌گرايي‌ به‌ التقاط‌ انديشه‌ها و خلط‌ مباني‌ مي‌انجامد و آثار سوء آن‌ كمتر از آفات‌ حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ نيست.

زياد ديده‌ مي‌شود مجموعه‌اي‌ از فيشهاي‌ پراكنده‌ از علوم‌ مختلف‌ در مسئله‌اي‌ واحد كه‌ با شگردهاي‌ كتاب ‌سازي‌ تدوين‌ شده‌ و به‌ نام‌ تحقيق‌ و تاليف‌ ارايه‌ مي‌گردد. اطلاعات‌ وسيع‌ از علوم‌ مختلف‌ داشتن‌ شرط‌ لازم‌ مطالعه ميان‌ رشته‌اي‌ است‌ اما شرط‌ كافي‌ نيست‌ و شرط‌ كافي‌ وجود روش‌ منطقي‌ در بارور ساختن‌ اطلاعات‌ مختلف‌ است. مطالعه ميان‌ رشته‌اي‌ كثرت ‌گرايي‌ روشمند است.

كثرت ‌گرايي‌ روشمند از حيث‌ برنامه‌ پژوهشي‌ بر دو گونه‌ است: كثرت‌ گرايي‌ مبتني‌ بر برنامهِ مكانيكي‌ و كثرت‌ گرايي‌ مبتني‌ بر برنامهِ ديناميكي. محقق‌ در قسم‌ اول‌ آراء مختلف‌ را از علوم‌ گوناگون‌ اخذ مي‌كند اما هر يك‌ از آراء را با طرح‌ و برنامهِ پيشين‌ در نظام‌ معرفتي‌ معيّني‌ جاي‌ مي‌دهد. ديدگاه‌ يك‌ گستره‌ را چون‌ ريشه‌ها، و ديدگاه‌ گسترهِ ديگر را چون‌ تنه‌ و سومي‌ را چون‌ شاخه‌ و برگ‌ نظام‌ خود قرار مي‌دهد. در اين‌ برنامه‌ محقق‌ با پرهيز از حصرگرايي‌ روش‌ شناختي‌ از ديدگاهها مختلف‌ بهره ‌مند مي‌شود و نسبت‌ به‌ هيچ‌ ديدگاهي‌ اعراض‌ و انكار نمي‌ورزد. اما بهره ‌مندي‌ وي‌ از دانشهاي‌ مختلف‌ صرفاً در جهت‌ تاسيس‌ نظام‌ معرفتي‌ خاصي‌ است.

عده ‌اي‌ از ملاصدرا شناسان‌ اقبال‌ وي‌ به‌ دانشهاي‌ مختلف‌ ناظر به‌ مسايل‌ مبداء و معاد را بر اساس‌ اين‌ مدل‌ تحليل‌ كرده‌اند. در باب‌ اين‌ تحليل‌ و نقد آن‌ سخن‌ خواهيم‌ گفت. نمونه‌ بارز چنين‌ روي ‌آوردي‌ به‌ دانشهاي‌ مختلف‌ كارل‌ ماركس‌ است. وي‌ اقتصاد را از سن‌ سيمون، ماترياليسم‌ را از انديشه‌هاي‌ ماترياليستي‌ رايج‌ در قرون‌ هفدهم‌ و هيجدهم‌ (ماترياليسم‌ مكانيك) و ديالكتيك‌ و نيز تاريخي‌نگري‌ را از هگل‌ برگرفت‌ اما انديشه‌هاي‌ وام‌ گرفته‌ شده‌ از گستره ‌هاي‌ مختلف‌ را در نهايت‌ به‌ شكل‌ نظام‌ كاملاً نوين‌ ماركسيسم‌ بنيان‌ نهاد.

كثرت ‌گرايي‌ مبتني‌ بر برنامه ديناميكي، اساساً و به‌ يك‌ معنا، در مقام‌ جمع‌ آراء نيست‌ بلكه‌ در واقع‌ آراء مختلف‌ را به‌ طريق‌ پويا در تصرف‌ و تركيب‌ مي‌گيرد تا در اين‌ ميان‌ به‌ ديدگاهي‌ ژرفتر برسد، كثرت ‌گرايي‌ در اين‌ معنا، برنامه‌هاي‌ پژوهشي‌ مختلفي‌ دارد. يكي‌ از كارآمدترين‌ روشها چالش‌ يا گفت وگوي‌ مؤثر بين‌ ديدگاهها است‌ و به‌ همين‌ دليل‌ چنين‌ مطالعه‌اي‌ را كثرت‌گرايي‌ ديالكتيكي‌ و يا مطالعه ميان‌رشته‌اي‌ مي‌ناميم.

مطالعه ميان‌رشته‌اي‌ با حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ در اين‌ نكته بسيار مهم‌ متفاوت‌ است‌ كه‌ ديدگاههاي‌ ديگر را مردود و ناقص‌ نمي‌انگارد و خود را محتاج‌ مواجهه جدي‌ و با برنامه‌ نسبت‌ به‌ آنها مي‌داند و طريق‌ مواجهه‌ با آنها را روش‌ گفت وگوي‌ مؤثر مي‌نامد. تاكيد بر قيد مؤثر در اينجا موجب‌ تمايز آن‌ از مجادلات‌ رايج‌ نزد حصرگرايان‌ است. غالباً طرفين‌ چنين‌ مجادلاتي‌ صرفاً هنر گفتن‌ دارند نه‌ حوصله‌ و توان‌ شنيدن. آنچه‌ در فن‌ مغالطه‌ تبكيت‌ بيروني ناميده‌ مي‌شود و به‌ ويژه‌ خلط‌ انگيزه‌ و انگيخته‌  عوامل‌ مختلفي‌ هستند كه‌ ناشنوايي‌ نسبت‌ به‌ سخن‌ گوينده‌ را تشديد مي‌كنند.

محققي‌ كه‌ در مقام‌ مطالعه‌ نقدي‌ كه‌ بر وي‌ نوشته‌ شده‌ است‌ مي‌گويد ناقد پاي‌ را از گليم‌ خود فراتر نهاده‌ است، چگونه‌ مي‌تواند نسبت‌ به‌ ديدگاه‌ ناقد شنوايي‌ يابد. او حتي‌ در مقام‌ شنيدن‌ سخن‌ ناقد صرفاً در تلاش‌ براي‌ پاسخ‌ به‌ ناقد و رهايي‌ از نقد وي‌ بر مي‌آيد و از فهم‌ مراد وي‌ ناتوان‌ مي‌گردد.

محقق‌ معتقد به‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ در مواجهه  با انديشه‌ها و ديگران‌ به‌ گفت وگوي‌ مؤثر مي‌نشيند، گفتوگويي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ هنر شنيدن‌ اثربخش‌ مي‌گردد و از آفاتي‌ چون‌ تبكيت‌ بيروني مصون‌ مي‌شود. هدف‌ از اين‌ گفت وگو صرفاً برخورداري‌ از ديدگاههاي‌ ديگران‌ نيست.

مطالعه  ميان‌ رشته‌اي‌ با كثرت ‌گرايي‌ مكانيكي‌ در اين‌ نكتهِ مهم‌ متفاوت‌ است‌ كه‌ در كثرت ‌گرايي‌ مكانيكي‌ امر تحقيق‌ به‌ جمع‌ آراء مي‌انجامد، مجموعه‌هاي‌ البته‌ بانظام‌ نوين‌ ولي‌ مؤلف‌ از انديشه‌ها و ديدگاهها، در حالي‌ كه‌ مطالعه ميان‌ رشته‌اي‌ به‌ جمع‌ ديدگاهها نمي‌انجامد بلكه‌ به‌ يافتن‌ روي‌ آوردي‌ ختم‌ مي‌شود كه‌ حاصل‌ آن‌ به‌ دست‌ آوردن‌ ديدگاه‌ نوين‌ و خاص‌ مي‌باشد. در مطالعه ميان‌ رشته‌اي، ديدگاههاي‌ مختلف‌ به‌ عنوان‌ رويكردهاي‌ گوناگون، به‌ چالش‌ و گفت‌ و شنود مؤثر مي‌پردازند تا مواضع‌ ضعف‌ و قوت‌ هر روي‌ آوردي‌ معلوم‌ گردد و در نهايت‌ روي‌ آوردي‌ ژرف‌نگر فرا روي‌ محقق‌ قرار گيرد.

روان ‌شناس‌ دين‌ در فهم‌ تجربه‌ ديني، مادامي‌ كه‌ محدود به‌ ابزارها و رهيافتهاي‌ رايج‌ در دانش‌ خود است، صرفاً از منظري‌ معين، بعدي‌ از تجربه‌ ديني‌ را مي‌شناسد. اما زماني‌ كه‌ با عطش‌ تحقيق‌ از گستره‌ هاي‌ ديگر جستجو مي‌كند و سعي‌ دارد از نظرگاه‌ جامعه‌شناس، مورخ، فيلسوف‌ دين‌ و مفسران‌ متون‌ ديني‌ نيز به‌ تجربه‌ ديني‌ نگاه‌ كند ونگاهها رابه‌ چالش‌ فراخواند، چالش‌ اين‌ رهيافتها وسعت‌ ديد وي‌ را افزايش‌ مي‌دهد و بصيرت‌ وي‌ را ژرفتر مي‌سازد. در اين‌ صورت‌ وي‌ به‌ تحليلي‌ نوين‌ از تجربه‌ ديني‌ مي‌رسد و نه‌ مجموعه‌اي‌ بسامان‌ و يا نابسامان‌ از ديدگاهها.

بنابراين، مطالعه ميان‌ رشته‌اي، كثرت ‌گرايي‌ روش ‌شناختي‌ مبتني‌ بر گفت وگو و چالش‌ مؤثر بين‌ گستره‌ ها در تحليل‌ مسئلهِ واحد است. به‌ ديگر سخن‌ مطالعه ميان‌ رشته‌اي، شناخت‌ يك‌ پديدار در پرتو گفت وگوي‌ مؤثر بين‌ رهيافتهاي‌ دانشهاي‌ مختلف‌ است. قيد مسئله‌ واحد، آن‌ را از تنوع‌ روش‌ برخاسته‌ از تنوع‌ مسئله‌ تمايز مي‌دهد و كثرت ‌گرايي‌ روش‌ شناختي، آن‌ را از طرفي‌ از حصرگرايي‌ روش ‌شناختي‌ تفكيك‌ مي‌كند و از طرف‌ ديگر از كثرت‌گرايي‌ معرفتي، ديني‌ و از قبيل‌ آن‌ متمايز مي‌كند. قيد ابتناي‌ بر گفت و گوي‌ مؤثر نيز تفاوت‌ آن‌ را از جمع‌گرايي‌ غير روشمند و نيز كثرت‌گرايي‌ مكانيكي‌ نشان‌ مي‌دهد. همان‌ گونه‌ كه‌ بيان‌ شد اين‌ تعريف‌ از طريق‌ تقسيم‌ به‌ دست‌ مي‌آيد.

ضرورت‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ در دين‌پژوهي‌

چنانچه‌ بيان‌ شد مطالعهِ ميان‌ رشته‌اي، تحليلي‌ از مسئله‌ واحد در پرتو رهيافت‌ رشته‌ها و دانشهاي‌ گوناگون‌ است. در تحليل‌ هر مسئله‌اي‌ به‌ اخذ روي ‌آورد ميان‌ رشته‌اي‌ نيازمند نيستيم‌ بلكه‌ مسئله‌اي‌ محتاج‌ چنين‌ مطالعه‌اي‌ است‌ كه‌ چند تباري‌Multiple origens باشد. مسئله‌ چندتباري‌ آن‌ است‌ كه‌ به‌ دليل‌ كثيرالاضلاع‌ و ذو بطون‌ بودن، ريشه‌ در علوم‌ مختلف‌ دوانده‌ است. اگرچه‌ اين‌ مبنا در ظاهر موهم‌ دوري‌ بودن‌ است‌ اما تعريف‌ چند تباري‌ اين‌ توهم‌ را برطرف‌ مي‌كند. مسئله‌ چند تباري، مسئله‌ متعلق‌ به‌ پديده‌اي‌ است‌ كه‌ يا به‌ دليل‌ برخورداري‌ از عوامل‌ گوناگون‌ و يا به‌ دليل‌ داشتن‌ آثار گوناگون، ريشه‌ در زمينه‌هاي‌ معرفتي‌ گوناگون‌ دوانده‌ است. به‌ عنوان‌ مثال‌ خودكشي‌ پديده‌اي‌ است‌ كه‌ عوامل‌ بسيار مختلف‌ دارد از عوامل‌ روان‌شناختي‌ تا عوامل‌ جامعه‌شناختي، فرهنگي‌ وغير آن‌ و به‌ همين‌ دليل‌ پديده‌اي‌ است‌ چندتباري. و تبيين‌ دقيق‌ آن‌ محتاج‌ اخذ مطالعهِ ميان‌ رشته‌اي‌ در آن‌ است.

آنچه‌ بيان‌ شد يك‌ مقدمه‌ (مقدمهِ كبري) در استدلال‌ بر ضرورت‌ اخذ روي ‌آورد ميان‌ رشته‌اي‌ در مطالعات‌ ديني‌ است. گفتني‌ است‌ كه‌ مسائل‌ چندتباري‌ محتاج‌ مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ و ميان‌ ريشه‌اي‌ است. براي‌ تكميل‌ استدلال‌ محتاج‌ مقدمه‌ ديگري‌ (صغري) هستيم: آيا مسائل‌ مطالعات‌ ديني، چندتباري ‌اند؟ تامل‌ در پديدارهاي‌ ديني‌ و توجه‌ به‌ پيچيدگي‌ آنها پاسخ‌ مثبت‌ اين‌ سوال‌ را نشان‌ مي‌دهد. دين‌ همزاد و همراه‌ بشر است‌ و در تمامي‌ سطوح‌ حيات‌ آدمي‌ تجارب‌ و حالات‌ شخصي، خانواده، جامعه، تاريخ‌ و تمدن‌ بشري‌ نقش‌ بسيار مؤثري‌ ايفا كرده‌ است‌ و در تحول‌ شخصيتي، وجودي، اجتماعي‌ و تاريخي‌ بشر حضور فعال‌ داشته‌ است، پديدارهاي‌ ديني‌ به‌ همين‌ دليل‌ ريشه‌ در زمينه‌هاي‌ مختلف‌ دوانده‌ و با عناصر مختلف‌ روان ‌شناختي، نهادهاي‌ گوناگون‌ اجتماعي‌ و زيرساخت‌ تمدنهاي‌ بشري‌ در ارتباط‌ متقابل‌ قرار گرفته‌ است. و اينها كثيرالاضلاع‌ بودن‌ و برخورداري‌ از مراتب‌ مختلف‌ را نشان‌ مي‌دهد.

كاركرد دين‌ مسئله‌اي‌ است‌ كه‌ فهم‌ و تبيين‌ آن، محتاج‌ به‌ روشهايي‌ چون‌ روان ‌شناسي، جامعه ‌شناسي، تاريخ‌ و تمدن، فلسفه‌ دين، الهيات‌ و... است. همان ‌گونه‌ كه‌ با ابزارهاي‌ تجربي‌ و تحليلي‌ نيز مي‌تواند پاسخ‌ يابد.چگونه‌ مي‌توان‌ مسئله‌ انتظار بشر از دين‌ را صرفاً مسئله‌ روان ‌شناختي‌ دانست‌ و ريشه‌هاي‌ آن‌ را در زمينه‌هاي‌ اجتماعي‌ و تاريخي‌ انكار نمود؟ بنابراين، چندتباري‌ بودن‌ مسايل‌ حوزه‌ تحقيقات‌ ديني‌ ضرورت‌ اخذ مطالعه‌ ميان‌ ريشه‌اي‌ را نشان‌ مي‌دهد: مسايل‌ دين‌پژوهي‌ چندتباري‌اند (صغري) و مسايل‌ چند تباري‌ محتاج‌ روي ‌آورد ميان‌ ريشه‌اي‌ هستند (كبري).

كساني‌ كه‌ با حصرگرايي‌ به‌ تحليل‌ مسايل‌ اين‌ حوزه‌ معرفتي‌ و شناخت‌ پديدار ديني‌ مي‌پردازند، صرفاً بخشي‌ از حقيقت‌ را مي‌يابند و ضلعي‌ از پديده‌ را مكشوف‌ مي‌سازند و غفلت‌ از ساير ابعاد آنها را در معرض‌ افتادن‌ در چاه‌ تحويلي‌ نگري‌ قرار مي‌دهد. گفتن‌ اين كه‌ دين‌ چيزي‌ نيست‌ جز اخلاق، دين‌ امري‌ نيست‌ جز ايدئولوژي‌ و دين‌ چيزي‌ نيست‌ جز تجربه‌ ديني، چيزي‌ نيست‌ جز فعل‌ و انفعالات‌ روان ‌شناختي، همگي‌ مصاديق‌ بارز تحويلي‌نگري‌ در دين‌ است‌ كه‌ جز با اعجاز مطالعه‌ ميان‌ رشته‌اي‌ قابل‌ درمان‌ نيست.


 منبع : دكتر احد فرامرز قراملكي، بانك مقالات اسلامي [ با تلخيص ] .

کد خبر 98463

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha