به گزارش خبرنگار اعزامی مهر به مکه مکرمه ، بر اساس روایات پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم وی و مادرش را سوار بر چهارپایی کرده و در حالی که مقداری آب و غذا به همراه داشتند با راهنمایی جبرئیل حرکت خود را آغاز می کنند. هنگامیکه به جایگاه فعلی حجر می رسند محل فعلی کعبه به صورت تپه ای کوچک و تلّی از خاک سرخ و مملّو از کلوخ را مشاهده می کنند. ابراهیم از جبرئیل امین می پرسد: آیا بدین جا مأموریت یافته ای ؟! و پاسخ می شنود : آری. بدینسان حجر خانه اسماعیل می شود و به همین دلیل است که آنرا «بیت اسماعیل» نیز می گویند.
دفن شدگان در حجر اسماعیل
حجر اسماعیل مدفن تعدادی از حاملان وحی و پیامبران الهی است و تقدیر چنان بود که این بیت حجر شود و با در آغوش کشیدن کالبد تنی چند از رادمردان متّصل به رشته وحی، منشأ نور و هدایت شود و عنوان «آیت پرودگاری» به خود گیرد. از پیامبرانی که احتمال دفنشان در حجر اسماعیل داده شده حضرت هود(ع) است.
همچنین اسماعیل مادر زجر دیده خود هاجر را در بیت خود دفن کرد و به خاطر شدت علاقه ای که به او داشت قبر مادر را بگونه ای ساخت که زیر پای مردم واقع نشود.
اما سراجام مشیت الهی بر آین قرار گرفت که اسماعیل هم در کنار بیت خدا قرار گیرد و خانه او مدفن وی شد و او در جوار مادر رنج کشیده اش آرمید. دفن اسماعیل در حجر از مسلّمات تاریخی است.
بر اساس برخی روایات تاریخی تنی چند از دختران اسماعیل نیز از جمله کسانی هستند که در حجر اسماعیل به خاک سپرده شده اند.
سیری در برخی از وقایع تاریخی حجر اسماعیل
حجر اسماعیل از جمله مکانهایی است که حوادث زیادی به خود دیده و گفتگوهای فراوانی را ضبط نموده و مجموعه ای گرانبها از خاطرات تلخ و شیرین را در خود جمع کرده که یکی از آنها موضوع خورده شده صحیفه قریش برای محصور کردن مسلملنان در شعب ابیطالب است.
بنی هاشم حدود سه سال در شعب ابیطالب زندگانی بسیار سختی را سپری کردند که در آن مدت ابوطالب و خدیجه تمام اموالشان را خرج کردند.
روزی پیامبر خدا (ص) به ابوطالب خبر مهمی را می رساند که با اراده الهی صحیفه مشرکین توسط موریانه خورده شده است، و از آن چیزی بجز اسم «الله» باقی نمانده است. پس از این خبر تمامی بنی هاشم از شعب بیرون آمدند. قریشیان گفتند که فشار گرسنگی آنان را مجبور ساخت که از شعب بیرون آیند. بزرگان قریش برای بررسی ماجرا در حجر اسماعیل گردهم آمدند. ابوطالب در جلسه حاضر بود. آنان رو به ابوطالب کرده گفتند: الآن وقت آن فرا رسیده است که قضیه خویشاوندانت را فیصله دهی .
ابوطالب گفت: خبری برای شما دارم، برخیزید و صحیفه خودتان را به نزد من بیاورید امید است که به واسطه آن بین ما و شما مصالحه ای صورت پذیرد.
مشرکین این پیشنهاد را پذیرفتند. صحیفه قبلا در کعبه بود و به خاطر ترس از دستبرد مکان آن را تغییر داده و در نزد «ام ابی جهل» قرار داده بودند. آنان کسانی را برای آوردن صحیفه به نزد وی فرستادند و ایشان صحیفه را در حالی که مهرهای قریش بر آن زده شده بود و به اصطلاح مهر و موم شده بود آورده و در مقابل آنان قرار داد.
ابو طالب گفت: شما در مورد این صحیفه حرفی ندارید؟
گفتند: خیر.
ابوطالب گفت: پسر برادرم به من خبر داده است که خداوند به موریانه مأموریت داده است که این صحیفه را بخورند و از آن جز نام «الله» چیزی باقی نمانده است، (ما این صحیفه را می گشاییم) اگر مطلب چنان باشد شما دیگر دست از ظلم و تعدّی نسبت به ما بردارید و گرنه ما او را به شما وا می گذاریم. مشرکین وقتی که این پیشنهاد را شنیدند استقبال کرده و یکصدا فریاد برآوردند ای ابوطالب انصاف به خرج دادی.
صحیفه را باز کردند و با ناباوری تمام آن را همانگونه یافتند که رسول خدا خبر داده بود. در این هنگام مسلمانان یکصدا تکبیر گفتند و رنگ چهره مشرکین از غم و اندوه به کلی عوض شد.
همچنین در روایات اسلامی آمده است شبی رسول خدا (ص) در حجر اسماعیل نشسته بود قریش نیز در محفلی مشغول سخن پراکنی بودند در این هنگام یکی از ایشان گفت : ماجرای محمد ما را بیچاره و وامانده ساخته است ما نمی دانیم درباره او چه بگوئیم؟ یکنفر از آنان پیشنهاد خود را اینگونه مطرح ساخت: بیایید هم اکنون همه ما از جای خود برخیزیم و به نزد وی برویم و از او بخواهیم برای اثبات ادعای خود نشانه ای از آسمان بیاورد چرا که سحر او در آسمان تأثیر ندارد! این پیشنهاد مورد پذیرش قرار گرفت و همگان به طرف رسول خدا در حجر اسماعیل براه افتادند، و پس از رسیدن، خواسته خود را مطرح ساختند.
پیامبر اکرم در حالی که به سمت ماه اشاره می نمود فرمود: آیا این ماه را که در این شب چهاردهم تمام آن روشن می باشد می بینید؟ گفتند: بلی. فرمود: آیا دوست دارید که آن نشانه درخواستی تان در این ماه صورت پذیرد؟ گفتند : پیشنهاد بسیار خوبی است.
رسول خدا با انگشت خود اشاره نمود و ماه به دو نیم تقسیم شد و همه آنان این واقعه را به خوبی مشاهده کردند. پس از آن ایشان خواهان بهم چسبیده شدن ماه شدند.
رسول اکرم بار دیگر اشاره فرمود و ماه صورت اولیه خود را بازیافت. مشرکین سیاه دل به جای آن که ایمان بیاورند و دست از لجاجت خود بردارند گفتند: سحر محمد در آسمان نیز کارگر است! اینجا بود که آیه شریفه: «اقتربت الساعة وانشقّ القمر و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر» نازل شد : یعنی آن ساعت نزدیک و ماه شکافته شد، اگر کافران آن را ببینند باز هم روی گردانده و می گویند که این سحر و جادویی همیشگی است.
برخی روایات نیز حکایت از این دارند که معراج رسول مکرم اسلام (ص) نیز از حجر اسماعیل بوده و همچنین هنگام فتح مکه، سیصد و شصت بت را که در اطراف حجر اسماعیل چیده شده بود با عصای پیامبر وو قرائت آیه «جاء الحق و زهق الباطل، اِنَّ الباطل کان زهوقا» بر روی زمین افتاده و شکستند .
نظر شما