کهنه سواری دیدم. مشک آبی در دست داشت. با لبی تشنه و دلی پر آشوب رهگذران را سیراب میکرد. از اهالی پرسیدم. حکمت این مشک چیست دراین پر آبی؟ پنداری سخنم قلب شان را فشرد. اشک از چشمان اندوهگین شان جاری شد. یکی با نگاهی پر زکینه گفت. یحتمل از لبان تشنه حسین بی‌خبری. آن سو دورتر. پیرزنی مهربان به من گفت. کاش  این مشک در گذر زمان، راهی کربلا میشد. ما سالهاست گدای حسین ایم تا ما را به خادمی خود بپذیرد.
خادم حسین بودن لیاقت می خواهد. جرات، از خود گذشتگی و صبوری میخواهد. اولین قدم برای رسیدن به این جایگاه شیرین حسینی شدن است. دلت باید حسینی  باشد تا به عزاداران حسینی خدمت کنی.
سالهاست عاشقان حسین (ع) با فرارسیدن ماه محرم لباس خدمت بر تن می کنند و  درایام عزاداری سید و سالار شهیدان خدمتگزار عزادارانش هستند. خدمتی که نه زمان می شناسد و نه مکان. همه فقط یک هدف دارند و آن نیز جلب رضایت معشوق است

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha