دکتر سروش دباغ در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه تداوم در اندیشه و تفکر تاچه اندازه نیازمند نهادهای فکری قوی است. اظهار داشت: کم و بیش روشن است که برای اینکه تفکر اصیل یا تأملات جدی در میان اهل نظر شکل بگیرد ما نیاز به نهاد داریم؛ همانگونه که شما در حوزههای مختلف اجتماعی، بینیاز از نهاد نیستید. در حوزه تفکر هم، همین قضیه حاکم است. اساساً مؤسسههای فکری و جاهایی که فضایی را مهیا می کنند که پژوهشگران و اهل نظر در آنجاها کار کنند قطعاً نقش بیبدیلی در شکوفایی ایدهها و اندیشهها در میان اهل نظر دارند.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران درباره اینکه مشکلات تفکر در ایران تا چه ناشی از فقدان نهادهای فکری قوی است، گفت: بخشی بدین جهت است. بخش دیگر بدان دلیل است که افراد ملاحظاتی دارند و به خاطر همین ملاحظات است که من به هرچیزی که برسم نمیتوانم آن را در حوزه تفکر با دیگران در میان بگذارم. پس وجود نهادهای فکری شرط لازم است ولی شرط کافی نیست.
این محقق و پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: در این حال ما نهادهای مستقل کم داریم و این باعث میشود که افراد نتوانند تراوشهای فکری خود را در محفلی بگویند. باید فرد احساس امنیت بکند تا نکاتی را که به ذهن و ضمیرش میرسد با دیگران در میان بگذارد. چون تفکر از حوزههایی است که صبغه بینالاذهانی دارد و در تعاطی افکار و تضارب و تعامل آرا است که به شکوفایی و بالندگی دست مییازیم. بنابراین دیالوگ به معنای واقعی کلمه باید صورت بگیرد.
این محقق حوزه فلسفه اخلاق خاطر نشان کرد: یکی از مفروضهای دیالوگ این است که سخنی را که من میگویم ممکن است کاملاً عاری از خطا نباشد و در این تعاملات ما به سر منزل مقصود میرسیم. اهل نظر همچنین باید احساس امنیت بکنند و وارد دیالوگ بشوند، آن وقت است که ما شاهد شکوفایی تفکر خواهیم بود.
دباغ درباره شرایط و پیشزمینههای پاگرفتن نهادهای فکری هم گفت: نباید در این زمینه همه چیز دولتی باشد. وجود نهادهای فکری مستقل از دولت به لحاظ ساختاری و اداری، شرط اول پا گرفتن نهادهای فکری قوی است. یکی از مهمترین شروط، برقراری دیالوگ واقعی در میان ماست. اینکه هم احساس امنیت باشد و هم طرفین بازی ملتزم به قواعد بازی عقلانی باشند. باید در این بازی عقلانی صادقانه و مجدانه بپذیرم که همه حقیقت پیش من نیست و در ثانی در دیالوگ، من هم چیزی یاد میگیرم و طرفین میتوانند خطاهای احتمالی مرا تصحیح کنند. آن وقت است که در یک تعامل و برهم کنش، ما رفته رفته به غایت و هدف تفکر میرسیم.
این نویسنده و مترجم یادآورشد: از این گونه کوششها و کندوکاوهای معرفتی است که مقصود حاصل میشود. اگر این مسئله در دل و جان کنشگران حوزه اندیشه و کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند بنشیند، بارمان، بار میشود. نکته دیگر این است متفکران و اهل نظر باید احساس بکنند که سخنانشان شنیده میشود. هرگونه گرهگشایی در حوزههای مختلف منوط به این است که این سخنان را کسانی به کار گیرند. این چنین است که مشکلات تفکر رفته رفته کمتر و کمتر میشوند.
نظر شما