
اين شاعر و پژوهشگر ادبيات كه در آستانه 18 شهريور ، سالمرگ جلال آل احمد با خبرنگار ادبي " مهــر " سخن مي گفت ، با بيان اين مطلب افزود : جلال آل احمد را يك مصلح اجتماعي در زمان خودش مي دانم ، درست مانند دكتر علي شريعتي و عده اي ديگر كه خاطره حضور موثرشان ، به هيچ عنوان از صفحات تاريخ معاصرما محو نخواهد شد.
محمد علي محمدي " م. ريحان " تصريح كرد : مصلحان اجتماعي ، آورندگان پيشنهاداتي براي همسو كردن جامعه با زمان و ايجاد پويايي و تحرك و تعالي در مردم هستند و آل احمد دقيقا دراين راه قدم برمي داشت كه به اعتقاد من به توفيقاتي نيز رسيد.؟
اين شاعر و پژوهشگر ادبيات خاطرنشان ساخت : اداي دين به امثال جلال مي تواند با تداوم راه آنها و گام هايي رو به جلو تعريف و تبيين شود نه اين كه در همان گامي كه آنها برداشته اند ، متوقف و مغفول بمانيم ، متاسفانه رجوع ما به اين شخصيت ها ، با اشكالاتي توام است ، يعني سعي داريم با تكرار حرف هاي آنها كه مربوط به زمان خودشان است ، خود را توجيه كنيم و در عين اين كه بر راه اين بزرگان اصرار داريم ، متوقف مي شويم.
محمدي گفت : بهترين كار در جهت اداي حق مصلحان اجتماعي ، اين است كه دريابيم تا كجا پيش رفته اند و بقيه راه را خود ما ادامه دهيم.
عليرضا طبايي : جلال مي كوشيد تا خروج از ورطه " غرب زدگي " را فرهنگ كند / او از تملق گويي و لامذهبي تنفر داشت |
خبرگزاري " مهـر" - گروه فرهنگ و ادب : علي رضا طبايي - شاعر و منتقد ادبيات گفت : جلال در غرب زدگي و موضوعات مشابهي كه با مقوله غرب و استعمار غربي و درماندگي و عقب افتادگي شرق ارتباط دارد ، مي كوشد تا خروج از اين ورطه را با بهره گيري از فرهنگ ، نشان دهد ، او از راه تاريخ به گذشته پيوند مي زند و با طرح نقشه گذشته ، ريشه هاي بيماري را با قياس ها و طرح موقعيت ها نمايش مي دهد. |

اين شاعرومنتقد ادبيات كه درآستانه سالمرگ جلال آل احمد با خبرنگارادبي " مهر" سخن مي گفت ، با بيان اين مطلب افزود : من قبل ازاينكه آل احمد را از نزديك ببينم، مثل همه جوانان و ديگراهالي قلم ، آثاراورا كه دردسترس بود ، خوانده بودم و چند باراو را درشيراز ديده بودم ، چرا كه همسروي اهل شيرازاست وجلال ، گاه همراه با همسرش به آنجا مي آمد. عليرضا طبايي در ادامه گفت : سال 1347 بود كه من بعد ازاتمام دوران خدمت سربازي براي ادامه تحصيل دانشگاهي به تهران آمدم. درآن سال ها آل احمد وقتي در تهران بود لااقل يك روزازهفته را دركافه اي كه درخيابان نادري آن روزوخيابان جمهوري اسلامي امروزكه به "كافه فيروز" معروف بود ، مي آمد وهمه مي دانستند كه پاتوق او آنجاست. اين شاعركه ازدوستان آل احمد است ، درادامه بازگويي خاطرات خود ازوي اظهار داشت : به خاطردارم كه روزهاي دوشنبه ، دوستان وتني چند ازروزنامه نگاران و شاعران براي ديدن اوبه كافه فيروزمي رفتند . طبايي تصريح كرد : درآن سالها وتا زماني كه ساختمان هاي آن منطقه ، بازسازي شود ، كافه فيروزپاتوق شاعران جوان تهراني وشهرستاني بود ، من هم چند بار جلال آل احمد را درهمان كافه فيروزملاقات كردم ، اوساده و صريح البيان بود واگر نظرش را درمورد موضوعي مي خواستند ، اظهارنظروراهنمايي مي كرد. من بيشتر گوش مي دادم ومثل ديگر دوستان ، همواره احترام او را داشتم . طبايي با بيان اين كه نوشته هاي آل احمد تابع تفكر خودش بود ، افزود : جلال از جمله كساني بود كه درطول زندگاني خود فرازوفرودهاي گوناگوني را پيموده وعوالم مختلف وگاه حتي متضاد را طي كرد ، اودرخانواده اي بااصالت وشيعه رشد كرد و مدتي راهم دركسوت روحانيت گذراند. وي گفت : بعدها يكباره به احزاب روزگارخود پيوسته وبه عنوان يك روشنفكر و نويسنده درحزب توده به كارنوشتن وانتشارروزنامه ونشريات ديگرپرداخت ، بعد همگام وهمراه با خليل ملكي، ازحزب توده انشعاب كرده وراه ديگري درپيش گرفت وبا جبهه ملي همراه شد . اين شاعر و منتقد ادبيات گفت : او به آمريكا وشوروي سفركرد وسرانجام به " خانه پدري" بازگشته وسفرحج وزيارت خانه خدا را برگزيد ، جلال درتمام اين سالها از ميان امواج خروشان حوادث رنگ رنگ ، خود را گذرداده وره توشه هاي متفاوت گردهم آورد وآثارارزنده اي خلق كرد. وي افزود : آنچه درمورد نوع جهان بيني اوبا توجه به رويكردهاي روزگاروزمانه او مي توان گفت ، اين است كه آل احمد درهرموقعيت ، انساني كوشا وپويا ، دلباخته فرهنگ وميراث سرزمين خود وعلاقه مند به پيشرفت كشوربودوبا قلم وگام خود با كژي ها ، كاستي ها ، خرافات ، آداب زيانمند وپوسيدگي وتحجروستم به مبارزه برخاست. طبايي با بيان اين كه آل احمد تلاش مي كرد تا ريشه مفاسد وگمراهي ها وعناصر بازدارنده پيشرفت را درجامعه خود بشناساند ، اظهار داشت : او دراين قلمرو با دريافت درست وشناخت عميق، به تبيين ناكامي هاي تاريخي واجتماعي وعلل عقب افتادگي وبيان ريشه هاي درماندگي شرق و شرقيان دربرابر هجوم فرهنگ غرب و سيطره نفوذ صاحبان كارتل ها و شركت هاي بزرگ ، عوامل سرمايه داري و استعمار پرداخت . اين شاعرتصريح كرد : آل احمد علت اصلي غرب زدگي را درروزگارما ، درازدستي صنعت وتكنولوژي غرب و كوتاه دستي واحساس نيازما درشرق مي داند و راه شكستن طلسم غرب زدگي را هم مجهزشدن به تكنولوژي و صنعت غربيان مي داند و به دست آوردن جهان بيني درخور آن ؛ اما درتصوير" آدم غرب زده" ، آنچه ارايه مي كند ، تصويري است از بي ارادگي ، بي هويتي ، گيجي ، لامذهبي ، تملق گويي ، آب زيركاهي ، سربه زيري درعين حال فلسفي . طبايي ياد آور شد : او گاه تا آنجا پيش مي رود كه فرنگ رفتگان را" تفاله " و " پادرهوا" مي خواند وپيشنهاد مي كند كه ازاعزام دانشجو به آمريكا واروپا جلوگيري شود وفقط با هند و ژاپن ازنظر تعامل و شناخت فرهنگي ، ارتباط داشته باشيم تا راه كنار آمدن با " ماشين" را بياموزيم!، اما در آخرين سطور، ازموخره "غرب زدگي" خود " ماشين" را عامل همه فاجعه ها ومسبب همه تلخي ها و سرنوشت شوم آدميان مي خواند. وي اظهارداشت: كتاب غرب زدگي كه حاصل جهان بيني جلال دررويارويي با روزگارما وفرهنگ وسلطه غرب است ، دردوراني نوشته شده كه شرايط وعوامل و انگيزه هاي قدرتمندان واساس سياست جهاني ، با دوران ما دگرگوني يافته است كه بايد درپاره اي ازنگرش ، باورها و پيشنهادات او تجديد نظرشود.
مصطفي جمشيدي : چرا در ايران جايزه ادبي جلال " نداريم ؟ / آل احمد از عاطفه شرقي و ايراني بهره گرفت |
مصطفي جمشيدي - نويسنده ، گفت : پس از مرگ جلال آل احمد ، نسبت به آثار وي كم لطفي شد ، فقط كتاب " سفر روس " و " سفر آمريكا " از اين نويسنده عرضه گرديد و متاسفانه جامعه فرهنگي در باب انتشار آثار وي دچار تشتت در تصميم گيري شد و هنوز اين تشتت و بي توجهي به جلال ادامه دارد... |

اين نويسنده كه در آستانه 18 شهريور - سالمرگ جلال آل احمد با خبرنگار ادبي " مهــر " سخن مي گفت ، ضمن بيان اين مطلب افزود : غفلت در انتشار آثار جلال بر اساس حرف هاي برادرجلال يعني شمس آل احمد ، باعث شد كه اين نويسنده ، چنان كه شايسته است ، به نسل هاي بعد از خود معرفي نشود. مصطفي جمشيدي - نويسنده تصريح كرد : جلال در زمينه قصه نويسي از عاطفه اي شرقي و ايراني در تمام آثارش بهره مي گرفت ، اما به لحاظ تكنيك نويسندگي ، كار خارق العاده اي انجام نداد ، او را يك نويسنده حرفه اي و مسلط به نثر مي دانم. وي ياد آور شد : ابعاد تحقيقاتي و تفكر جلال و نظراتي كه درنقد هنر معاصر دارد ، وجه ديگري از جلال آل احمد است كه متاسفانه در رسانه ها و در جمع انديشمندان و مبلغان فرهنگي ما مورد غفلت قرار گرفته است ، صرحتا بايد گفت كه وجهه سياسي ، اجتماعي و هنري جلال ، بالاتر و پررنگ تر از وجهه ادبي آل احمد بوده است . اين نويسنده گفت : متاسفانه پس از جلال ، موسسه اي با هدف پژوهش در آثار و تفكر جلال به وجود نيامد تا در اين زمينه كارهاي بنيادين كند ، در كشور ما متاسفانه مسئولان فرهنگي وقعي بر ادبيات نمي گذارند و آن را درحاشيه مي بينند ، به راستي چرا يك جايزه ادبي به نام جلال آل احمد اختصاص نمي يابد ؟ آيا نام جلال نامانوس تر است يا " يلدا " ؟ در حالي كه در تمام دنيا ، جايزه هاي ادبي را براساس نام بزرگان ادب راه اندازي مي كنند. |
|
نظر شما