به گزارش خبرنگار مهر، میزگرد "پارادایم جامعهشناسی اسلامی، چیستی و روششناسی"، روز چهارشنبه، 26 خردادماه 1389 از سوی گروه جامعهشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در دفتر تهران این پژوهشگاه برگزار شد. در این میزگرد حسین کچوئیان، حمید پارسانیا و حسین بستان نجفی بدر به ارائه دیگاههای خود درباره این موضوع پرداختند.
جامعهشناسی اسلامی ناشی از نگاهی پیشینی است
حسین بستان نجفی بدر در آغاز سخنان خود به ارائه توضیحاتی درباره اصطلاح پارادایم پرداخت و گفت: پارادایم به آن معنایی که اکنون وجود دارد نگاهی پسینی را تداعی میکند، یعنی در بحث پارادایم، نگاهها معطوف به گذشته است. وقتی از پارادایم سخن گفته میشود به این معناست که چیزی وجود دارد که اسم آن را پارادایم گذاشتهایم بنابراین این موضوع جنبهای توصیفی دارد.
وی افزود: آنچه مدنظر ماست جنبه تجویزی آن است. به بیان دیگر ما جامعهشناسی دینی را به عنوان امر موجود لحاظ نمیکنیم و نگاه پیشینی به آن داریم. یعنی میخواهیم به جایی برسیم که پارادایم جامعهشناسی دینی داشته باشیم.
این پژوهشگر حوزه در ادامه با اشاره به فرصتها و تهدیدهای اصطلاح پارادایم تصریح کرد: آنچه من بر آن تأکید دارم فرصتهای این اصطلاح است و گرنه این محدودیتها در واقع بیشتر نگرانی است تا محدودیت.
وی خاطرنشان کرد: ما تعریفی کلی و اجمالی داریم که شامل پیشفرضها، نظریهها، مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی، شناخت جامعه، ارزشها و روشهاست که میتوان علم را بر مبنای آنها سامان داد. بنابراین نمیتوان نظریه را جای پارادایم گذاشت چرا که نظریه بخشی از پارادایم است.
بستان سپس با طرح این سؤال که آیا میتوان موضعی همچون جامعهشناسی اسلامی را اتخاذ کرد، سخنانش را پی گرفت: در بحث هستیشناسی ما دو عنصر اصلی ماهیت و تعریف انسان و نیز واقعیت اجتماعی و حقیقت جامعه را داریم. هر پارادایم جامعهشناسی وجهی از وجوه واقعیت را مبنای کار خود قرار میدهد. این در حالی است که ما پارادایم جامعهشناسی اسلامی را محدود به این موارد نمیکنیم. بنابراین نسبت بین یک فرد و جامعه یا کنش و ساختار را باید به عنوان امری منعطف در نظر گرفت.
وی خاطرنشان کرد: وقتی از فرد و نسبت آن با جامعه حرف میزنیم باید مشخص کنیم که منظورمان از فرد چیست که البته در اینجا پیشفرضهای ما از فرد مثل مسئله فطرت مطرح میشود.
جامعهشناسی اسلامی به چه مسئلهای جواب میدهد؟
حسین کچوئیان در میزگرد "پارادایم جامعهشناسی اسلامی، چیستی و روششناسی" گفت: شاید نگاه اصلی در انتخاب عنوان پارادایم جامعهشناسی اسلامی این بوده است که میتوان چیز متفاوتی در جامعهشناسی داشت. بنابراین قرار نیست که این بحث حتماً در چارچوب تئوری کوهنی بگنجد.
وی افزود: به نظرمن هیچ اصراری بر این نیست که حتماً خود را به این بحث محدود کنیم. باید توجه داشت که پارادایم کوهنی با پارادایم حوزوی متفاوت است چراکه نگاه حوزوی، نگاهی درون دینی است.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ضمن اشاره به مفهوم دانش ضمنی که کوهن نیز به آن توجه دارد، افزود: علم از نظر کوهن آن چیزی است که توسط کسانی انجام و در آن مسئلهای حل شده است. به عنوان مثال نیوتون مسئلهای را حل کرد اما پس از او، کسانی بودهاند که بنا بر رابطه استاد و شاگردی کار او را دنبال کردهاند.
کچوئیان تصریح کرد: هنوز برای خود من هم این مسئله حل نشده که حوزه علم با حوزههای دیگر چه نسبتی دارد. ما با دو منطق زندگی اجتماعی و علم مواجهیم که با هم مرتبطند اما به نظر من هر چیزی که بخواهد از حوزه زندگی وارد حوزه علم شود باید به منطق علم توجه داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: برای ساخت مفهوم باید تجربه داشت و برای قرار گرفتن در ساحتی که بتوان چیزی را تجربه کرد باید برخی تمهیدات روانی و روحی را تدارک دید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اصولاً هرگز اهل علم به صورت مستقل به مبانی و مبادی علم نیندیشیدهاند بلکه توجه به این امور معمولاً در جریان حل مسئله به وجود میآمده است. دلیل هر نظریهپردازی، توضیح یک مسئله است. بنابراین جا دارد که این سؤال مطرح شود که جامعهشناسی اسلامی چه چیزی را توضیح یا به چه مسئلهای جواب میدهد.
وی یادآور شد: مهمترین مسئله در علوم اجتماعی این است که نظریات چه چیزی را توضیح میدهند و چه چیزی را توضیح نمیدهند. پس از آن است که میتوان نظر خود را مطرح کرد. مثلاً فمینیستها میگویند یک زن در مواجهه با یک موضوع چیزهایی را میبیند که ممکن است یک مرد آنها را نبیند.
کچوئیان با تأکید بر اینکه یک نظریه آن چیزهایی را که از نظریات موجود بیرون افتاده است مورد توجه قرار میدهد، گفت: در جامعهشناسی اسلامی باید به چیزهایی پرداخت که نظریههای موجود آنها را مورد توجه قرار ندادهاند یا آن را به غلط توضیح دادهاند.
نسبیت فهم و حقیقت از تبعات بحث پارادایم است
حمید پارسانیا در آغاز سخنان خود گفت: اصطلاح پارادایم ظرفیتهای خوبی دارد و شاید به همین دلیل است که بسیار مورد توجه قرار میگیرد اما محدودیتهایی هم دارد. بنابراین باید توجه داشت که ممکن است تأکید زیاد روی این لفظ، تئوری اصلی آن را نیز در پی داشته باشد. فرصتی که این لفظ دارد این است که علم فقط معرفتی جدا از حوزههای دیگر نیست و لذا علم وقتی میخواهد شکل بگیرد شامل مفروضات، روشها و عزمی جمعی است.
وی با اشاره به اینکه بر کوهن اشکال کردهاند که تعریف وی از پارادایم منقح نیست، افزود: وقتی ما از پارادایم سخن میگوییم در واقع دست و پای خود را بستهایم. بنابراین پارادایم محدودیتهایی را در پی دارد. نسبیت فهم، نسبیت حقیقت و جایگزین کردن جامعهشناسی معرفت و جامعهشناسی علم به جای مباحث اپیستمولوژیک و انتولوژیک از تبعات نظریه کوهن و بحث پارادایم است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم خاطرنشان کرد: حقیقت و کشف حقیقت و عوامل و زمینههای معرفتی علم در کنار زمینههای غبر معرفتی آن، هر دو در پیدایش علم دخیلند. همچنین نحوه وجود و رفتار در معرفت بسیار مهم است که این مسئله را میتوان به عنوان مثال در عرفان مشاهده کرد.
پارسانیا با اشاره به ارتباط انسان با هستی نامحدود یادآور شد: این ارتباط سبب میشود که انسان مجموعه مفاهیمی را از متن آن هستی مطلق بگیرد که سرمایه مشترک همه بشریت محسوب میشود. این نگاه تأثیر بسیاری در شکلگیری نظریهها دارد. در واقع همین که ما نگاه دینی را دخیل کنیم و برای "نقل" در علم مرجعیت قائل شویم، تعریف پوزیتیویستی از علم را در هم شکستهایم.
نظر شما