به گزارش خبرنگار مهر، بعدازظهر جمعه 8 دی ماه سال 88 بود که دکتر خسرو فرشیدورد استاد زبان و ادبیات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دار فانی را وداع گفت و چه تنها وداع کرد.
این استاد مسلّم کرسی دستور و ادب کلاسیک فارسی در حالی در 80 سالگی در سرای سالمندان نیکان از دنیا رفت که جز معدودی از رسانهها و چهرههای ادبی درباره وی ننوشتند و نگفتند. در این فاصله کمتر از یکسال از درگذشت وی نیز جز دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کمتر محفل ادبی از او یاد کرد.
آنچه در سالهای پایانی زندگی استاد فرشیدورد در تنهایی بر وی گذشت و مرگ غریبانه وی حدیثی غمبار است که رنج آن از یادهای ادبدوستان واقعی نخواهد رفت ولی آنچه این خطوط را رقم میزند جفای دیگری است که بر این چهره ادبی و سرمایههای وی رفته است.
همه چیز از یک "شنیدهای؟" ساده شروع شد و اینکه دوستی از اهالی خبر گفت که شنیدهای "کتابخانه شخصی و ارزشمند زندهیاد فرشیدورد را وارثان وی به قیمتی نه چندان گزاف فروختهاند؟"
دو روز پیش پاسخم به این پرسش این بود که نشنیدهام ولی امروز پس از تماسهای مختلف با آدمهای مختلف دیگر میدانم بر سر کتابخانه شخصی این استاد زبان و ادب پارسی چه آمده است.
نخستین حلقه ارتباطیم با موضوع مهرداد امینهراتی دانشجوی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم سبزوار و از علاقمندان به استاد فرشیدورد و تالیفاتش است.
وی در گفتگویی بیان کرد: چندی پیش در کتابفروشیهای راسته انقلاب مشغول جستجو بودم که ناگاه با مجموعهای از کتابهای ارزشمند ادبی روبهرو شدم که برخی از آنها حاشیهنویسی هم داشت و از همه دردناکتر اینکه بخش قابل توجهی از مطالب دستنویس و تایپ شده استاد که تاکنون منتشر نشده است هم در بین آنها بود.
امینهراتی ادامه داد: از صاحب کتابفروشی درباره آنها پرس و جو کرده و متوجه شدم این کتابها که برخی از آنها نایاب هم هستند متعلق به کتابخانه شخصی زندهیاد خسرو فرشیدورد است که توسط برادر وی به این کتابفروشی فروخته شده است.
این دانشجوی ادبیات تاکید کرد: باخبر شدن از این ماجرا بسیار مرا ناراحت کرد ولی از یک سو جای امیدواری بود چراکه کتابها دست کسی بود که ارزش آنها را میدانست و قصد نداشت این کتابخانه را ناقص کرده و کتابها را جدا جدا بفروشد بلکه بیشتر به دنبال این بود که نهادی مرتبط بتواند همه کتابخانه را با همدیگر در جایی امن حفاظت کند.
پیگیری موضوع ما را به شماره تماسی از خانه برادر استاد فرشیدورد رساند که با وجود تلاشهای انجام شده کسی پاسخی به تماسها و پیغامها نداد و گرچه پیگیریها همچنان ادامه دارد ولی در حال حاضر درباره دلایل فروختن کتابخانه از سوی خانواده و اینکه آیا وصیت و یا توصیهای از سوی زندهیاد درباره کتابها و دستنوشتههای چاپ نشده است موجود است اطلاع دقیقی به دست نیامده است.
از طریق یکی از استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به "امید مجد" رئیس کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مرتبط میشوم. وی که از مدتی پیش پیگیر این مساله بوده است در گفتگو با مهر گفت: در مراسم بزرگداشتی که برای استاد فرشیدورد در دانشگاه تهران گرفته بودیم با برادر ایشان و همسر سابقشان که متولی کارهای آن مرحوم بودند صحبت کردم و از آنها خواستم که اگر نمیخواهند گنجینه ادبی وی را به دانشکده ادبیات اهدا کنند، قیمت مدنظرشان را بگویند تا ما کتابها را از آنها خریداری کنیم.
مجد تاکید کرد: من آن صحبت را در حالی با ورثه استاد انجام دادم که دکتر منوچهر اکبری رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قول داده بودند از لحاظ مالی این امر را تامین کنند ولی متاسفانه خانواده ایشان کتابها را به دانشگاه تهران نفروختند و بعدها متوجه شدیم آن کتابخانه به جای دیگری فروخته شده است.
رئیس کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادامه داد: خیلی از کتاب های استاد دیگر جایی پیدا نمیشود و من به گوش خودم از زبان ایشان شنیدم که گفتند: "من خیلی از این کتابها را از اطراف و اکناف جهان به زحمت جمع کردهام" و واقعا هم آن کتابها کمنظیر هستند.
وی با ابراز تاسف از اتفاقی که برای گنجینه ادبی این استاد زبان و ادب پارسی رخ داده است گفت: مساله ناراحت کنندهتر این است که یادداشتهای شخصی زندهیاد فرشیدورد که نزدیک به 30 هزار صفحه پاکنویس شده چاپ نشده است هم در بین این کتابها هست و من نگرانم که اگر دست نااهل بیفتد این نوشتهها را بدون در نظر گرفتن حقوق معنوی استاد فرشیدورد و بی ذکر نامی از وی منتشر کند.
مجد همچنین توضیح داد: البته چند جلد از دفترچه های خاطرات زندهیاد فرشیدورد دست یکی از شاگردان وی هست که آخر همین هفته قراری با وی دارم که پس از بررسی برای چاپ آنها اقدام کنیم.
رئیس کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با اشاره به اینکه همچنان پیگیر این مساله هست توضیح داد: دانشکده ادبیات همچنان آمادگی میزبانی این گنجینه ادبی را دارد.
کتابفروشیای که این کتابخانه را خریداری کرده است حلقه دیگر این اتفاق است که برای تکمیل اطلاعات سراغ آن رفتم و از سوی دیگر هم به دکتر مجد این قول داده شد که رابطهای بین آنها و آن کتابفروشی برقرار شود؛ گرچه وی با مطلع شدن از نام کتابفروشی در تدارک تماس و حتی دیدار حضوری با مسئولان آن برآمد.
ارتباط با کتابفروشیای که تنها به گوشمان رسیده بود که کتابها را خریده است از آنجا آغاز شد که به مسئول آن این اطمینان را دادم که صحبتهای ما قالب خبر ندارد. به دلیل تعهدی که به وی داده شد گفتگوی ما خارج از فضای خبری انجام شد ولی آنچه از همه آن صحبتها قابل اشاره است اینکه مدیران آن کتابفروشی به ارزش معنوی آنچه در دست دارند کاملا واقف بوده و ضمن اینکه هنوز کتابی از این مجموعه را به فروش نرساندهاند، در تلاش هستند این گنجینه را به دست نهاد یا شخصی بسپارند که بتواند ضمن نگهداری از آن امکان استفاده اهالی دانشگاه و ادب از آنها را فراهم کند.
همه آنچه در این چند روز برای پیگیری مساله رخ داد یک تلاش چند نفره بود برای اینکه بخشی از سرمایه فرهنگی کشور حفظ شود و ایکاش حساسیتهای فردی و اجتماعی نسبت به داشتههای فرهنگیمان آنقدر بالا بود که این کتابها و دستنوشتهها همچون خود زندهیاد خسرو فرشیدورد در غربت به سر نمیبردند گرچه این اتفاق میتوانست شرایط بسیار بدتری داشته باشد و اگر این مجموعه ادبی به دست اشخاصی با حساسیت کمتر نسبت به ارزش معنوی کتاب میافتاد امروز مشخص نبود هر جلد از این کتابها را میبایست در کجا جستجو میکردیم و دستنوشتههای استاد که تا مرز دور ریخته شدن هم رفته بودند امروز یا در میان زبالهها بودند و یا به نام مولفان دیگری در دست چاپ بود.
پیگیری مساله از سوی گروه فرهنگ و ادب خبرگزاری مهر ادامه دارد تا سرانجام این کتابها و نوشتههای ارزشمند مشخص شود.
---------
گزارش از نغمه دانش آشتیانی
نظر شما