پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۳۰ آبان ۱۳۸۳، ۱۳:۵۱

با انتشار اخبار ،اسناد و نقل قولهاي بسياري از جهانيان بويژه مقامات آمريكايي فاش شد:

جان اف كندي ؛ اولين قرباني برنامه هاي اتمي رژيم صهيونيستي يا معماي هميشه مجهول تاريخ

با اظهارات اخير مردخاي فانونو تكنسين اتمي اسرائيل مبني بر اينكه كندي توسط موساد ترور شد، اين موضوع مجدداً بسياري از اذهان را به اين تئوري سابق كه اولين بار بوسيله يك نويسنده امريكائي در كتابي جنجالي عنوان شد معطوف كرد.

به گزارش خبرگزاري مهر، چهل و يك سال پيش در 22 نوامبر 1963 جان اف كندي رئيس جمهوراسبق ايالات متحده در دالاس تگزاس ترور شد.

درحاليكه بسياري از گزينه ها حتي دخالت سازمان سيا به عنوان عامل ترور مطرح و بررسي شد ليكن از تنها عاملي كه احتمال ارتكاب چنين جنايتي از سوي آن مي رفت يعني سازمان اطلاعات اسرائيل موساد سخني به ميان نيامد.

چندي پيش مردخاي فانونو تكنسين هسته اي اسرائيل كه بعد از گذشت 18 سال به تازگي از زندان آزاد شده ، خبر ازجنايتي ديگر داد و طي اظهاراتي اعلام كرد كه موساد عامل ترور كندي رئيس جمهور اسبق آمريكا بوده است. اين مساله براي كسيكه با كتاب جنجالي "قضاوت نهائي"(Final Judge) "مايكل كولين پايپر"آشنا نباشد كمي تبليغات به نظر مي رسد.

 در مارس سال 1992 پل فيندلي نماينده ايالت ايلينويز دركنگره آمريكا در " The Washington Report on Middle East Affairs" اعلام كرد :"جالب است اما شگفت انگيز نيست كه تمام صحبتها و حرفها در مورد ترور كندي گفته شده اما هيچ بحثي از سازمان اطلاعات موساد به ميان نيامده و هرگز به آن اشاره اي نشده است".

با توجه به اينكه شايد موساد بي رحم ترين و مؤثر ترين سازمان اطلاعاتي در دنياست، عجيب است كه آنها هرگز در رابطه با ترور كندي هرگز مورد سؤال قرار نگرفته اند.

اما تمام اين مسائل در ژانويه سال 1994 با انتشار "قضاوت نهائي" مايكل كولين پايپر دگرگون و متحول شد.

پايپر دراين كتاب مي گويد :" موساد اسرائيل اصلي ترين مظنون پشت پرده توطئه اي بود كه منجربه تروركندي شد و از طريق منابع گسترده، تماسهاي بين المللي در سازمانهاي اطلاعاتي و جنايات سازمان يافته، اسرائيل ابزار، فرصت،و انگيزه ايفاي اين نقش مهم را در ارتكاب اين جنايت قرن داشت و آن كار را هم صورت داد".

 

 

پايپر اين انگيزه ها را اين گونه بر مي شمارد:

1- نخست وزير بسيار گرامي اسرائيل ديويد بن گورين كه هدايت كشور را از سال 1948 زمان تشكيل اسرائيل، تا 16 ژوئن 1963 زمان بركناري اش برعهده داشت از كندي به خاطر اينكه وي به اسرائيل اجازه دستيابي به بمب اتمي را نمي داد بسيار خشمگين بود.

كولين پايپرتاكيد مي كند كه بن گورين در اواخر زمامداري اش به موساد دستور داده بود تا اقدام به برنامه ريزي طرحي براي ترور رئيس جمهور آمريكا بكند.

2- بن گورين بشدت متقاعد شده بود كه موجوديت اسرائيل بشدت درخطر است و اين مسئله را طي نامه اي به كندي نيزمنتقل كرده بود:" آقاي رئيس جمهورمردم من حق زندگي دارند و اين موجوديت و بقا درخطر است".

3- در روزهاي نزديك به بركناري بن گورين از سمت خود او و كندي در مورد امكان دستيابي اسرائيل به توانائي هاي اتمي در يك مشاجره و بحث شديدي پرداختند كه هرگزمنتشر نشد.اختلافات آنها سرانجام به يك جنگ لفظي تمام عيارتبديل شد كه كمابيش از سوي مطبوعات اغماض و لاپوشاني شد. ايتان برونر (Ethan Bronner) سالها بعد طي يك مقاله درشماره 31 اكتبر سال 1998 نيويورك تايمز آن را موضوع پنهاني وخشن خواند و درباره اين مشاجره مخفي بين كندي و بن گورين نوشت:"حقيقت اين است كه گفتگوهاي كندي و بن گورين هنوز به عنوان يك سند محرمانه توسط دولت آمريكا نگهداري مي شود".

 4- ممكن است اين مسئله باعث خشم و ياس فراوان بن گورين شده باشد - و به خاطر قدرت فراوانش در اسرائيل- پايپر نتيجه مي گيرد كه اين مسئله باعث توطئه براي كشتن كندي شد.

وي در ادامه مي گويد كه اين موضع گيري بن گورين مورد حمايت آبه فاينبرگ بانكدار نيويوركي گرديد.

بهر حال بن گورين متقاعد شد كه اسرائيل نياز به تسليحات هسته اي براي تامين بقاء خود دارد، در حاليكه كندي كاملاً با آن مخالف بود.اين عدم توانائي در رسيدن به يك توافق باعث روشن شدن بسياري ازمسائل گرديد. يكي از آنها تصميم كندي را دگرگون كرد و وي آمريكا را درسياست خارجي به مسئله و دغدغه خود به جاي اسرائيل تبديل كرد.

5- كندي اعلاميه سه جانبه 1950 را كه اعلام مي داشت ايالات متحده عليه هركشوري درخاورميانه كه به كشور ديگري حمله كند، دست به اقدامي تلافي جويانه خواهد زد را مورد تقدير قرارداد و محترم دانست. از طرف ديگر بن گورين از دولت كندي خواست تا به آن كشور تسليحات تهاجمي بويژه موشكهاي هاوك بفروشد.

بنابراين دورهبر با تبادل نامه تندي متعهد شدند اما كندي تغيير عقيده نداد. بن گورين با اين مسئله نگران شد و منجر به يك بدبيني كامل شد كه احساس كرد كه خود داري كندي  را تهديدي آشكار براي موجوديت اسرائيل به عنوان يك كشور تلقي مي كرد.

پايپر مي نويسد:"بن گورين تمام زندگي خود را صرف تشكيل و ايجاد يك دولت يهودي و رهنمون كردن آن به صحنه بين الملل كرده بود و در نظر بن گورين كندي دشمن ملت يهود و دولت محبوبش اسرائيل بود".

وي ادامه مي دهد:"گزينه هسته اي نه تنها در ديدگاه شخصي بن گورين مسئله اصلي بود بلكه اساس سياست امنيت ملي اسرائيل را تشكيل مي داد".

بن گورين با مسئله بدست آوردن تسليحات اتمي بسيار مشغول بود و اينكه در 27 ژوئن 1963 ، 17 روز بعد لز كناره گيري اش از قدرت اعلام كرد كه:"من هيچ كشور ديگري را نمي شناسم كه همسايه اش اعلام كند آنها دوست دارند آن كشور را از بين ببرند و نه تنها اعلام كنند بلكه با تمام ابزارهائي كه در اختيار دارند براي چنين اقدامي آماده شوند. ما هيچ شكي نداريم آنچه كه هر روز در قاهره، دمشق و عراق اعلام مي شود تنها صرف حرف نيست. اين فكري است كه رهبران عرب را راهنمائي مي كند...من مطمئن هستم ... آن علم و دانش قادر خواهد بود تا براي ما تسليحاتي را فراهم كند كه به صلح و راندن دشمنان ما كمك خواهد كرد."

آونركوهن دركتاب خود بنام "اسرائيل و بمب" كه توسط انتشاراتي دانشگاه كلمبيا منتشر شد اين حس اضطراب را با نوشتن مطلبي باعنوان"لبريزازدرسهاي هولوكاست،بن گورين باترسهاي مربوط به امنيت اسرائيل ازبين رفت..." نگراني درباره هولوكاست به بن گورين اين تفكر نظامي را القاء كرد. وي قبلاً با گفتن اين جمله"بن گورين هيچ شك و ترديدي پيرامون نياز اسرائيل تسليحات كشتار جمعي ندارد" به آتش موجود دامن زده بود و "ديد جهاني بن گورين و شيوه حكومت قاطعانه اش نقش مهم او را در تحريك برنامه هاي اتمي اسرائيل شكل داد.

از طرف ديگر كندي در اراده و خواست خودش در راستاي ممانعت از دستيابي اسرائيل و رسيدن آن به مرحله اتمي مصمم بود. آونر در كتاب بمب و اسرائيل مي گويد"هيچ كدام از رؤساي جمهور آمريكا بيش از كندي نگران تكثير سلاحهاي هسته اي نبود. او متقاعد شده بود كه گسترش و پخش سلاحهاي اتمي دنيا را خطرناكترمي كند و منافع ملي آمريكا را به خطر مي اندازد".

كوهن درپايان اين كتاب مي گويد تنها نمونه اي كه كندي دراين سخنان خود داشت، اسرائيل بود.بن گورين با پي بردن به اين نكته كه كندي تغيير عقيده نخواهد داد تصميم گرفت با چين كمونيست متحد شود. هردو كشور بشدت علاقمند بودند تا برنامه هاي اتمي خود را تعقيب كنند و بنابر اين شروع به معامله مخفيانه و مشترك كردند.

اين دو كشوربا هماهنگي و ميانجيگري يك قاچاقچي اسلحه بنام شائول آيزنبرگ(Shaul Eisenberg) كه با موساد كار مي كرد و تيبور روزنبائوم( Tibor Rosenbaum)حسابدار ، شروع كردند توانائي هسته اي خود را بدون اطلاع ايالات متحده افزايش دهند. اگر شما اين سناريو را نادرست مي دانيد، من از شما مي خواهم كه كتاب بسيار با ارزش گوردون توماس(Gordon Tomas) تحت عنوان "بذر آتش"(Seeds Of Fire) را بخوانيد، كه در آن نويسنده آشكار مي كند كه چطور موساد و" سرويس مخفي چين"(CSIS) در بسياري از مواقع نه تنها با دزديدن اطلاعات نظامي مخفي آمريكا به آن خيانت كرده اند، بلكه همچنين برنامه هاي اطلاعاتي ايالات متحده را نظير نرم افزار (Promise) وزارت دادگستري اين كشور را دست كاري كردند.

در اين مطلب نويسنده ادامه مي دهد:  اين اولين نمونه اي بود كه منعكس كننده علائمي براي ترور كندي بود . خطر توسعه هماهنگ بمب اسرائيلي درهمكاري با چين وضعيت را بسيار بي ثبات كرد و از نزديك توسط سنا نظارت و كنترل مي شد. با هدف تعقيب و نظارت بر اين روند، اسرائيل تجهيزات اتمي خود را در ديمونا ساخت .زماني كه كندي درخواست كرد كه آمريكا از اين نيروگاه بازرسي كند، بن گورين با عصبانيت گفت كه اويك بخش ديگري از PHONE را تاسيس كرده است كه هيچ آثاري از تحقيق و توسعه اتمي در آن وجود ندارد. با وجود اين كندي با آگاهي كامل از كثافت كاري آنها به چارلز بارتلتCharles Bartlett  گفت"اين حرامزاده ها مرتب در باره توانائيهاي هسته اي خود به من دروغ مي گويند".

كوهن در كتاب خود ميگويد:" بن گورين مسئله اتمي را بسيار براي خود مخفي نگهداشته بود و به اين نتيجه رسيد كه او نمي تواند حقايق مربوط به ديمونا براحتي در محفل خصوصي هم نمي تواند به رهبران آمريكا بگويد.

دكتر جرالد ام. اشتاينبرگ Gerald M. Steinberg استاد علوم سياسي درمركزمطالعات استراتژيك BESA  دانشگاه بارايلان در تل آويوبا گفتن اين جمله چنين مقايسه مي كند:"بين سالهاي 1961 و 1963 كندي فشار زيادي بربن گورين وارد كرد تا بازرسي بين المللي از ديمونا و مسوؤليت اسرائيل را پيرامون تسليحات اتمي اش بپذيرد. ظاهراً اين فشار سياست اسرائيل را تغيير نداد ".

آونرمي نويسد:" با فشار بر بن گورين براي پذيرش اين وضعيت كندي از مفيدترين اهرمي كه در رابطه با اسرائيل در اختيار رئيس جمهور آمريكاست بهره جست : تهديدي كه يك راه حل غير قابل قبول تعهد آمريكا رابراي حمايت ازاسرائيل به مخاطره خواهد افكند".

در پايان ، همانگونه كه ما مي دانيم ، كندي در نوامبر 1963 ترور شد، اما كمتر كسي به اين توجه دارد كه چين اولين آزمايش اتمي خود را در اكتبر سال 1964 انجام داد.آنچه كه اين واقعه را عميق ترمي سازد ادعاي پايپر است كه با وجودي كه اسرائيل گفت كه اولين آزمايش اتمي اش در سال 1979 اتفاق افتاده است اما آن درواقع در اكتبر 1964 بهمراه چين صورت گرفت. اگر اين مساله صحت داشته باشد غير از آگوست سال 1945 زمانيكه آمريكا بمب هاي اتمي را به هيروشيما و ناكازاكي انداخت اكتبر 1964 ممكن است خطرناكترين ماه در قرن بيستم تلقي شود.

پايپردرادامه با برشمردن ميزان كمكهاي آمريكا به اسرائيل بعد از ترور كندي و افزايش بي سابقه اين كمكها در زمان جانسون آن هم بيشتر درحوزه نظامي ، بر اين اعتقاد خود كه كندي اولين قرباني جاه طلبي اتمي اسرائيل بود پافشاري مي كند.

کد خبر 118447

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha