پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۸ آذر ۱۳۸۳، ۱۸:۱۲

سردبير مجله تروريسم مونيتور لندن در گفتگوي مشروح و اختصاصي با مهر :

غرب از وجود منافقين به عنوان يك بازيچه تبليغاتي و اهرم فشار استفاده مي كند

غرب از وجود منافقين به عنوان يك بازيچه تبليغاتي و اهرم فشار استفاده مي كند

اخيراً اتحاديه اروپا در پرونده هسته اي ايران مجدداً اقدام به طرح مسائل امنيتي بويژه مساله گروهك منافقين كرده است كه به نظر مي رسد طرح اين موضوع از سوي اتحاديه اروپا در پرونده هسته اي بيشتر يك مساله تبليغاتي باشد و چنين انتظاري از سوي اتحاديه اروپا براي طرح اين موضوع كاملاً با روح و جوهر اين گفتگوها منافات داشته باشد.

خبرگزاري مهر، با توجه به استفاده سياسي غرب از يك گروه بدنام تروريستي جهت ايجاد جنگ رواني عليه فعاليتهاي هسته اي ايران و توافقنامه اخير پاريس بين ايران واروپا ودرج برخي موارد غيرمرتبط به مسائل هسته اي دراين قرارداد بويژه موضوع گروهك منافقين كه با سوالات بيشماري از سوي كارشناسان مسائل سياسي مواجه شده است ، به همين منظور مصاحبه اي را با "ماهان عابدين" كارشناس ايراني مقيم لندن و سر دبير مجله" تروريسم مونيتور" يكي از نشريات معتبر تحليلي پيرامون امنيت و تروريسم صورت داده ايم كه به شرح زير مي باشد.

خبرنگارمهر گرچه از يكسو بر اساس حمايتهاي صريح غرب و بويژه آمريكا از اين گروه دوگانه بودن مفهوم تروريسم از نظر غرب را واضح مي داند، لكن از يك كارشناس بين المللي مسائل امنيتي پيرامون اين موضوع سؤال مي كند كه چرا سه كشور اروپائي مساله منافقين را در اين برهه و موقعيت خرج كردند و آيا آنها در صدد استفاده از اين گروه به عنوان اهرم فشار هستند يا مي خواهند موضوع اين گروهك تروريستي را بنحوي فيصله دهند؟

سردبير مجله تروريسم مونيتور در پاسخ چنين مي گويد: اين نكته جالبي است. وقتي اين موضوع از سوي اروپائيها مطرح مي شود به عنوان اهرم فشار است و آنها هيچ موقع در صدد اين مسئله نبودند تا فعاليت اين گروه تروريستي را محدود كنند. شما اگر به تاريخچه ارتباطات سازمان مجاهدين (منافقين) با دولتهاي اروپائي در دو دهه گذشته نگاه كنيد مشاهده مي كنيد كه در هيچ زماني اراده خاصي براي محدود كردن فعاليتهاي اين گروه در كار نبوده ، حرفهاي زيادي زده شده و حتي قانون وضع شده است ليكن آنها هيچ موقع حتي در زمان مهندس مير حسين موسوي كه فرانسه سازمان را محدود و مسعود رجوي به عراق رفت در اين قضيه جدي نبودند. پس از نظر اروپائيها اين يك نوع اهرم فشار بوده است.

وي در ادامه مي گويد: اروپائيها در اين برهه در مذاكرات هسته اي دچار يك اشتباه  تحليلي بسيارعميقي شدند به اين سبب كه سازمان مجاهدين (منافقين) در نظر ايران خطر يا تهديد محسوب نمي شود. الان حداقل در حدود 10 سال است كه اين گروه هيچ تهديد خاصي عليه ايران نداشته است و حتي قبل از اين موعد نيز اين گروه هيچ خطري براي موجوديت جمهوري اسلامي نداشته و بيشتر خطراتي كه از جانب اين گروه متوجه ايران بوده خطرات تروريستي بوده است.

اين گروه  طي تقريباً20 سال گذشته كه در عراق حضور داشت و داراي امكانات زيادي هم بود و اقدام به خرابكاري هم مي كرد يك تهديد امنيتي به حساب مي آمد، ليكن در 10 سال گذشته خطر اين گروه در حال فروكش كردن است و الان تقريباً به صفر رسيده و براي نمونه مي توان به محدوديت سازمان در عراق اشاره كرد.

اين كارشناس امور تروريسم در ادامه اظهارداشت : پايان بدنه نظامي ضربه اي فوق العاده عميق بر سازمان وارد كرد پس چون اصل مساله از جانب ايران تهديدي تلقي نمي شود اين تحليل اشتباهي بود كه از سوي اروپائي ها رخ داد و بنابراين اين اهرم فشار هم براي ايران معني ندارد.

سؤال بعدي " مهر" اين است كه مساله هسته اي را اين گروه اولين بار در اوت 2002 و در شبكه CNN شروع كردند، اخيراً هم افرادي از اين گروه  با نشان دادن عكسهاي ماهواره اي مجدداً به مساله هسته اي دامن زده اند شما فكر نمي كنيد كه اين گروه با توجه به اينكه مسائل هسته اي تبديل به يك غرور ملي شده با اين اقدامات خود دست به " انتحار سياسي" زده اند و به نقطه اي غيرقابل برگشت عدول كرده اند؟

ماهان عابدين گفت: اين بحثي روانشناختي در سازمان است در آنجا يك تفكيك رواني بين اعضاء عادي و كادر رهبري وجود دارد. بلحاظ اعضاء عادي،  اين گروه در يك دنياي ديگري بسر مي برد. تحليلها و محاسبات آنها با آدمهاي معمولي خيلي متفاوت است و در يك دنياي فرقه اي و بسته خود هستند و تا آنجا كه به رهبري سازمان برمي گردد آنها هميشه پلهاي پشت سر خود را خراب شده مي بينند اين گروه دو دهه است، دريافته كه در ميان اقشار مختلف مردم ايران هيچ پايگاهي ندارند و به همين خاطر با عراق در زمان صدام متحد شدند و اتحاد آنها با صدام بسيار افتضاح تر و بدتر از كاري بود كه اكنون انجام مي دهند.

سردبير مجله تروريسم مونيتور لندن افزود: آرزوي اينها اين بود كه به ايران بيايند و نقشي مثل نقش اتحاد شمال در افغانستان يا نقش گروههاي اپوزيسيون عراقي قبل از سقوط صدام را برعهده گيرند. اين هم يك ايده كودكانه است. چون اگر آمريكا دو، سه و يا چهار سال آينده به ايران حمله كند وتقابل نظامي كند كه" اگر" بزرگ وبعيدي است، اين تقابل نظامي بسيار محدود خواهد بود. مثلاً ممكن است 2 الي 3 روز بمباران منسجم در حاشيه خليج فارس باشد، اين تقابل نظامي داراي سوژه هاي محدودي خواهد بود و فقط تهاجم به بعضي از تاسيسات حساس نظامي ايران خواهد بود. اينكه آمريكا بخواهد با استفاده از ابزارهاي نظامي تغيير سياسي در ايران بدهد هيچكس چنين چيزي را باور ندارد و اين دور از واقعيت است. بنابراين سياستي كه سازمان مجاهدين (منافقين) در مورد امكانات هسته اي  ايران اتخاذ كرده مانند تمام كارهائي كه در گذشته انجام داده اند هيچ نتيجه اي نخواهد داشت و نتيجه تلاشهاي آنها صفر است.

وي گفت: پس رهبري سازمان اين درك را داشته كه در بين مردم ايران هيچ نفوذي ندارند و تنها كاري كه مي توانند براي تاثيرگذاري در روند سياسي ايران انجام دهند اين است كه با دشمنان ايران همدست شوند و ما نمونه آن را در دهه 60 شاهد بوديم كه اين گروه با رژيم بعث عراق همدست شد. اتحادي بوجود آمد كه 20 سال بطول انجاميد و الان هم اين مساله هسته اي ايران است.

اين كارشناس ايراني مقيم لندن درتحليل خود آورده است : در مورد افشاگريهائي كه سازمان در طول 2 الي 3 سال گذشته مخصوصاً افشاگريهائي كه آنها دو سال پيش در آگوست 2002 پيرامون برنامه هاي هسته اي ايران بويژه در مورد سايتهاي نطنز و اراك  انجام دادند دو تئوري وجود دارد.

اول اينكه اين گروه اطلاعات را از سازمان اطلاعات عراق گرفته است و اگر شما به آن زمان باز گرديد ملاحظه خواهيد كرد كه در آن زمان آمريكا به عراق فشار مي آورد و مي خواست آن كشور را اشغال كند و عراق سعي داشت فشار را كم كند و آن را متوجه ايران كند و بحث برنامه هاي هسته اي را از سوي سازمان مجاهدين (منافقين) طرح كرد.

دوم اينكه اين گروه اطلاعات را از اسرائيلي ها مي گيرند و به تازگي افشاگريهاي خيلي مستندي در سايتهاي كارشناسي مربوط به سازمان(مبني بر ارتباط سازمان با اسرائيليها) صورت گرفته كه در اين باب  مستند است.

ليكن اين دو تئوري ادعاي سازمان را كه اطلاعات خود را از داخل ايران به دست مي آورد كمي كمرنگ مي كند.

از آقاي عابدين پرسيديم همانطور كه مي دانيد آمريكا اشغال عراق را با استناد به اخبار رسيده از اپوزيسيون عراقي خارج از كشور كه ارتباطي هم با پنتاگون داشتند آغاز كرد. اطلاعاتي كه ادعا مي كرد صدام داراي سلاحهاي كشتار جمعي است. حال بحث جنجالي در مورد ايران نيز روي استنادات منافقين است فكر مي كنيد كه آيا اين بحثها داراي اعتباراست، با توجه به اينكه كالين پاول وزير امورخارجه آمريكا هم به صحبتهاي اين گروه استناد مي كند آيا در هيئت حاكمه آمريكا چنين ديدگاهي كه اين گروه خيلي قابل اعتماد نيستند، وجود دارد. مثلاً اين ديدگاه كه استناد به صحبتهاي اين گروه تبليغاتي است نه به عنوان يك سند وجود ندارد؟

وي درپاسخ به اين سؤال مهر مي گويد: اين استفاده تبليغاتي از سازمان بيش از دو دهه است كه در حال انجام شدن است و استفاده تبليغاتي زيادي هم از اين گروه شده است ليكن اين قياس بين ايران و عراق به نظر من به دلايل بي شماري خيلي معتبر نيست. يكي از دلايل مهم اين است كه بين اپوزيسيون ايراني مقيم خارج از كشور و اپوزيسيون آن زمان عراق نمي توان مقايسه كرد.

" در آن زمان در عراق گروههاي معارض و ضد صدام وجود داشتند و مقاومتهاي مهمي را هم انجام مي دادند مانند گروهي كه تحت رهبري حكيم شكل گرفته بود. ولي در حوزه ايران ما شاهد چنين گروه منسجمي نيستيم. فقط يك گروه وجود دارد و آن هم سازمان مجاهدين (منافقين) است كه قدرت و نفوذ اين گروه هم به صفر رسيده. من شخصاً يك ماه پيش به آمريكا رفته بودم و با اشخاص زيادي صحبت كردم و شاهد بودم كه سازمان در آمريكا از سوي هيچ گروهي جدي گرفته نمي شود، من خود يكي دو سال پيش به اين فرضيه اعتقاد داشتم كه در آمريكا يك انشعاب است. مثلاً كساني كه در وزارت خارجه يا در سازمان سيا هستند مخالف اين گروه و كساني كه در پنتاگون هستند موافق سازمان مي باشند ليكن شاهد بودم كه اصلاً چنين چيزي وجود ندارد."

شما وقتي با آمريكائيان در نهادهاي مختلف و از ايدئولوژيهاي مختلف صحبت مي كنيد همه آنها مي گويند كه اين گروه فوق العاده گروه بدي است و اين جمله اي است كه من در آمريكا بسيار شنيدم . بعد هم اين گروه تاثيري بر ايران ندارند و الان آمريكائيها اين مساله را خيلي بهتر از اروپائيها درك مي كنند كه نسبت به 10 سال پيش اهميت سازمان مجاهدين براي ايران بسياربسيار تنزل پيدا كرده است و من معتقدم استفاده آمريكا از اين گروه استفاده اي تبليغاتي است.

خبرنگار مهر از وي پرسيد همانطور كه مي دانيد فعاليت اين گروه در عراق هم مهم است مثلاً گفته مي شود كه آنها در نجف با اسرائيلي ها در ارتباط بودند ودرعمليات سركوب مردم نقش فعالي داشته اند، اين مساله را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

وي در پاسخ مي گويد: در مورد مساله عراق متاسفانه وضعيت سازمان درآنجا بسيار پيچيده شده و همه اين تقصيرات هم به گردن ايران و ضعف ديپلماسي آن كشور است. بدين جهت كه اگر ديپلماسي ايران باذكاوت وقوي بود و مقتدرانه عمل مي كرد الان سازمان از عراق اخراج شده بود. ولي متاسفانه اينطور نيست الان وضعيت آنها در عراق به صورت حداقلي تثبيت هم شده است.

وي مي گويد: كسانيكه كه الان در دولت موقت عراق نفوذ دارند كساني هستند كه شايد بتوان آنها را " نئوبعثي" يا بعثي هاي جديد ناميد. اگر به گذشته بسياري از آنها نگاه كنيم چندي پيش با صدام بودند و به خاطر اختلافات خود مجبور به ترك عراق شده و به غرب رفتند و گروههاي اپوزيسيون ايجاد كردند. بسياري از مسئولان فعلي دولت عراق كساني هستند كه ديدگاهشان نسبت به سازمان مجاهدين (منافقين) همان ديدگاه صدام است و به آن به عنوان اهرمي در مقابل ايران مي نگرند. اگر ايران در طول 18 ماه گذشته با قاطعيت برخورد مي كرد، مي توانست از بوجود آمدن چنين وضعيتي جلوگيري كند ولي دولت ايران با قاطعيت برخورد نكرد و اين مساله را جدي نگرفت و خيلي ها در ايران احساس مي كردند كه مساله اين گروه تمام شده است و حتي لازم نيست ايران واكنشي نشان دهد وعراق خود بخود اين مساله را حل مي كند و اين خود يك اشتباه از طرف ايرانيها است.

سردبير مجله تروريسم مونيتور در ادامه تحليل خود گفت: اينها در دو دهه گذشته با بحرانهاي بسياري مواجه بودند. در فرانسه فعاليت آنها محدود شد به عراق رفتند و ضربه اي هم 18 ماه پيش خوردند. اينها ضربات بسيار سنگيني بود ولي هميشه توانستند خود را نجات دهند كه اين بر دو اصل استوار است.

 اول به خاطر حامي خارجي  و دوم به جهت انسجام تشكيلاتي است كه ايران در 18 ماه گذشته (از زمان حمله آمريكا به عراق) به اين نكته توجهي نكرد و فرصتهاي طلائي از دست رفت. من خودم در يك سري از مقالاتي كه چندي پيش نوشتم گفتم كه زمان بين اول جولاي تا اول سپتامبر 2004 يعني همين 3 الي 4 ماهه زماني بسيار حساس است. چون آخر ژوئن موقعي بود كه زمان شوراي موقت حكام عراق به پايان رسيد و دولت موقت عراق شكل گرفت. در اين مقالات گفتم كه اگر ايران بتواند يك سري اقداماتي انجام دهد مي تواند به حضور سازمان در عراق پايان دهد، ولي چنين اتفاقي رخ نداد و متاسفانه آنها از موقعيت استفاده كردند و خودرا تثبيت كردند و من فكر مي كنم كه با توجه به وجود انديشه هاي بعثي در دولت موقت عراق اين گروه در عراق خواهند ماند.

سؤال بعدي مهر راجع به باصطلاح افشاگريهاي اين گروه پيرامون برنامه هاي هسته اي ايران است و اينكه تا چه ميزان دروغ پردازي اين گروه مي تواند در گفتگوهاي بين ايران و اتحاديه اروپا تاثيرگذار باشد و آياكشورهاي اروپائي و آمريكائي به اين بحثها اهميت مي دهند؟

اين كارشناس در پاسخ به اين سؤال مي گويد: ارزيابي دقيق اين مساله بسيار دشوار است وارتباط با جنگ اطلاعاتي دارد كه دردنياي امروز مطرح است و شناختي كه نهادها و كشورهاي مختلف از اطلاعات دارند و شكي نيست كه تاثير دارد. مثلاً آژانس، اطلاعات متعددي را از منابع مختلف دريافت مي كند و اين گروه مسؤول هستند و وظيفه دارند  تا تمامي اين اطلاعات را جدي بگيرند و آن را بررسي و نسبت به آن نظر دهند و نمي توانند اين اطلاعات را ناديده بگيرند. بنابر اين كارهاي ضد اطلاعاتي را هم كه سازمان انجام مي دهد تاثيرگذار است.

وي در ادامه  با اشاره به ديدگاه كشورها به اطلاعات ارائه شده از سوي مجاهدين (منافقين) مي گويد: ليكن من تصور نمي كنم كه كشورها اطلاعات اين گروه را جدي بگيرند چون سازمان در دو دهه گذشته بجز موارد معدودي كه شايد بتوان آن را نيم درصد عنوان كرد، بقيه اطلاعاتي كه داده دروغ بوده است. بنابر اين كشورها روي اطلاعات سازمان حساب باز نمي كنند و ضمن اينكه اين مساله را هم در نظر داشته باشيد كه بسياري از سازمانهاي اطلاعاتي اروپائي و آمريكائي در دو دهه گذشته با سازمان در ارتباط بوده اند و بسياري از ضد اطلاعاتي كه سازمان بيرون مي دهد از سازمانهاي اطلاعاتي غربي بدست آورده است. بنابر اين شايد حتي منشاء اصلي اطلاعات غلط، خود اروپائيها يا آمريكائيها بودند و از سازمان به عنوان وسيله اي براي پخش كردن اطلاعات استفاده كردند. ليكن در مجموع از طرف دولتها زياد جدي گرفته نمي شوند ليكن نهادي همچون آژانس ممكن است تحت تاثير قرار گيرد.

اين كارشناس در تحليل خود از آينده سازمان اينگونه مي گويد:

آينده اين گروه را از دو زاويه مي توان مورد تجزيه و تحليل قرار داد، اول از زاويه دروني است كه به ارتباطات و مناسبات دروني خودشان بازمي گردد. از اين نظر اين گروه يك  گروه فرقه اي است و همه چيز در محور مسعود رجوي خلاصه مي شود و اگر فردا براي رهبري اتفاقي بيافتد ممكن است دچار انشعاب شود. تا زماني كه وي زنده است به عنوان گروهي منسجم باقي خواهد ماند .

لذا اگر از زاويه دوم به اين مساله نگاه كنيم كه ابن زاويه بعد مهمي هم تلقي مي شود و آن عرصه اي است كه بعضي از دولتها حاضرند به آنها براي فعاليت بدهند  به نظر من اين بعد است كه در 5 الي 10 سال آينده كارساز و تاثير گذار خواهد بود.

ماهان عابدين گفت: آمريكائيها  درست است كه آنها را قدغن كرده و تروريست مي دانند ليكن عرصه را هميشه براي فعاليتهاي اين گروه بازگذاشته اند. اگر به آمريكا برويد خواهيد ديد كه سازمان تحت پوشش هاي مختلف بطور بسيار آزادانه اي عمل مي كند و در اروپا با وجوديكه 18 ماه پيش فرانسه و آلمان اقداماتي عليه اين گروه انجام دادند ليكن وضعيت به همين منوال است. در نهايت اين كشورها اين گروه را تحمل مي كنند و شما اگر به كشورهاي اروپائي بيائيد مي بينيد فعاليتهاي سازمان علني است و بر خلاف آمريكا آنهادر اروپا  حتي تحت نام خودشان فعاليت مي كنند.

در عراق هم اين گروه تا آينده كوتاه مدت تا ميان مدت حضور خواهند داشت و تا 2، 3 و 5 سال آينده من فكر نمي كنم كه اين گروه از عراق خارج شوند ولي در آينده بلند مدت بسته به روند توسعه روابط ديپلماتيك و ساير ارتباطات ايران وعراق دارد، مثلاً حاكميت جديدي كه در عراق در شرف تكوين و شكل گيري است چه نوع ارتباطي با ايران برقرار خواهد كرد و اگر ايران يك ديپلماسي قوي از خود نشان دهد و نفوذ خود را در عراق تعميق بخشد مسلماً عرصه براي مجاهدين تنگ خواهد شد ولي به نظر من ما با عراق هميشه اختلافات جدي و مشكل خواهيم داشت بنابراين من تصور نمي كنم كه اين مساله حل شود.

وي ادامه داد: در پايان اگر ما بخواهيم به 10 الي 15 سال آينده اين سازمان نگاه كنيم فكر مي كنم مجاهدين وجود خواهند داشت منتهي در حجمي بسيار كوچكتر چون با گذر زمان اين گروه بي خاصيت مي شوند چون ايدئولوژي آنها به 40 سال پيش باز مي گردد و تمام تحليلها و ارتباطات آنها كهنه است و با يك سري تهديدات تاكتيكي و استراتژيكي بسيار جدي و عميقي روبرو هستند . مساله ديگر بالا رفتن ضريب سني در سازمان است. الان ميانگين سني در سازمان 48 و 49 است و تا ده سال آينده 50 الي 60 ساله خواهند شد و اين مساله باعث بي خاصيتي اين گروه خواهد شد و كارآئي خود را از دست خواهند داد. بنابراين من آينده جالبي براي آنها پيش بيني نمي كنم و با گذشت زمان بي خاصيت تر مي شوند.

وي در ادامه با اشاره به طرح اخير اتحاديه اروپا براي طرح اين گروه در پرونده هسته اي ايران اعلام كرد:

به نظر من طرح اين گروه در پرونده هسته اي ايران توهين به ايران و به تصميم گيران جمهوري اسلامي تلقي مي شود. من فكر نمي كردم كه نيروهاي تصميم گير ما در اين موضوع (پرونده هسته اي) كه مساله اي فوق العاده و بسيار حياتي براي ايران است  سازمان را در چهارچوب تصميات خود بگنجانند وبه عنوان عنصر يا عامل طرح كنند. اين مساله بي مورد است و صرفاً مي تواند يك اهانت تلقي شود.

سردبير مجله تروريسم مونيتور لندن در پايان گفت: اروپائيها يا دچار اشتباه تحليلي بسيار فجيعي شدند يا اينكه مي خواهند علناً به نيروي ايراني توهين كنند . اروپا قول و قرارهاي متعددي در مناسبت هاي مختلف به ايران داده است و هر موقع در صدد امتياز گيري از ايران است و مي خواهد ايران راتحت فشار قرار دهد هميشه اين مساله را مطرح كرده كه مثلاً سازمان را محدود خواهند كرد و به عنوان تروريست شناسائي مي كند ولي در واقع چيزي كه اتفاق مي افتد اين است كه سازمان به همان صورت به فعاليت خود ادامه مي دهد.

کد خبر 134550

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha