به گزارش خبرنگار مهر، به شوق خدایی شدن و رسیدن به یار، دلها بی تاب شده وغنج می رود، آخر دیگر تنها یک پله تا ملاقات خدا باقیست.
ماه رمضان، کاروان صلح و بخشش خدا، با به احتزاز درآوردن پرچم پر مهر گذشت و مهربانی دل از آدمی برده و خدایی بودن را در گوشها زمزمه می کند.
ماه رمضان نه تمرین نخوردن و نیاشامیدن، که تمرین خدایی شدن و خدایی کردن، تمرین گذشت و بخشش، تمرین صبوری و بزرگ منشی، کظم غیظ و بنده نوازی و کسب هر آنچه خدا دارد و ما از آن جا مانده ایم.
چه کلاس درسی و چه استادی! که می گوید به آغوشم بازا تا نعمت دهم تو را و به روحت جلا داده و دستت گیرم و گرهت گشایم و هر آنچه خواهی باز گو تا آن دهم و لبخند زن که از هر آنچه کردی گذشتم و این چنین تخم محبت را در دلها کاشته و خدایی کردن را به عشق در یادها به یادگار ودیعه می دهد.
هر روز و شب با معبود زمزمه عاشقی سر داده و خدا به عشق هر آنچه گوییم و خوریم و هر فعلمان را زیبا بیند.
سفره نعمات گشاید و گوید هر آنچه خواهی از سفره ام برچین و تو نیز سفره بگشا و ایتام را بسیران، چشم به بخشش گشاید و گوید تو نیز با دوستان چنین کن تا این چنین آینه من شوی.
خسته و رنجور و دلشکسته به آغوش لایتناهی اش باز گشته و دست گشوده و به دل نجوا کرده که ای خدا مرا بواسطه ارتکاب عصیانت خوار مساز و بضرب تازیانه قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضب دور گردان بحق احسان و نعمت های بیشمارت بخلق، ای منتهای آرزوی مشتاقان.
تو مرا می خوانی ولی من از تو روی می گردانم و تو به من دوستی می کنی ولی من با تو دشمنی می کنم و تو به من محبت کنی و من نپذیرم، گویا من منتی بر تو دارم!
و باز این احوال بازندارد تو را از مهر به من و احسان بر من و بزرگواریت نسبت به من از روی بخشندگی و بزرگواریت.
پس بر بنده نادانت رحم کن و از زیادی احسانت بر او ببخش که براستی تو بخشنده و بزرگواری.
نظر شما