به گزارش خبرگزاري مهر متن كامل گفتگوي وي كه در «همشهري ديپلماتيك» امروز منتشر شده چنين است:
* گرچه ازنظر اطلاعات جغرافيايي همگان بر اين نكته واقفند كه خليج فارس كجاست و چه ويژگي هايي دارد اما درواقع خليج فارس براي ايران چه مفهومي دارد؟
- كودكان ما در اوان دوران مدرسه ياد مي گيرند كه وسعت ايران 1648195 كيلومتر مربع است. در دوره كودكي اين وسعت فقط يك عدد است اما به تدريج به مفهومي تبديل مي شود كه قلمرو ايران را نشان مي دهد. من در دوره مسئوليت خود در وزارت ارشاد و بخصوص صدا و سيما به سبب وظايف شغلي لاجرم به بسياري از مناطق كشور سفر كرده ام، اما همواره سعي داشتم تا جايي كه ممكن است اين سفرها زميني باشد. تنها دليل اين اصرار هم آن بود كه وسعت و عظمت ايران را لمس كنم. اين تجربيات واقعاً به من حس زندگي در يك كشور بزرگ و با عظمت را بخشيده است. در مورد خليج فارس هم چنين است. در خليج فارس ايران جزيره كوچكي دارد به نام «جزيره فارسي» كه در مقابل آن عربستان هم جزيره اي دارد كه به آن جزيره عربي مي گويند. نگاهي گذرا به نقشه و موقعيت اين جزيره وسعت قلمرو ايران را در اين مهمترين يا شايد يكي از مهمترين مناطق جهان نشان مي دهد.
* آيا اهميت خليج فارس فقط در وسعت قلمرو آن نهفته است؟
- از ديدگاه ايران قطعاً چنين است. يعني وسعت منافع و قلمرو ما نسبت مستقيمي با درجه حساسيت ما به تحولات اين منطقه دارد. امروزه كشورهايي كه راه دريايي آزاد ندارند از موقعيت اقتصادي و تجاري مناسبي برخوردار نيستند و به واقع وامدار همسايگاني هستند كه ناچارند كالاهاي خود را از خاك آنها ترانزيت كنند. در حالي كه خليج فارس و درياي عمان به ما فرصت دسترسي به همه جهان را داده است. علاوه بر اين در كناره هاي خليج فارس از مصب اروند رود تا دهانه تنگه هرمز هشت كشور قرار دارند كه عراق با ساحلي حدود 10 مايل كمترين و ايران با ساحلي حدود 635 مايل بيشترين ساحل را دارد. از طرف ديگر از مجموع 130 جزيره كوچك و بزرگ خليج فارس حدود 25 جزيره به ايران تعلق دارد، كه جملگي هر يك به دليلي مهم و استراتژيك هستند. سه استان خوزستان ، بوشهر و هرمزگان مستقيماً با خليج فارس ارتباط دارند و مجموع قلمرو دريايي ايران از مجموع قلمرو چندين استان خشكي ايران بيشتر است. و اين غير از منابع نفت و گاز و شيلات و جهانگردي و تجارت و بازرگاني است كه در قلمرو ايران در آب، بستر و زير بستر خليج فارس به ايران تعلق دارد.
* پس خليج فارس...
- خليج فارس در زمره مناطق «منافع حياتي» ماست. هميشه و همه وقت. شايد براي آمريكا و ژاپن و اروپا اهميت خليج فارس منحصر به منابع انرژي و ذخاير نفت و گاز منطقه باشد، اما براي ايران جنبه هاي سوداگرانه اهميتي ندارد بلكه خود خليج فارس اهميت دارد چون جزئي از ايران است. حداقل در اندازه اي كه متعلق به ايران است.
* منطقه اي با اين درجه از اهميت لاجرم مورد توجه قدرت هاي بزرگ است و آنان سعي مي كنند سياست هاي خود را دنبال كنند، اين سياست ها چه مبنايي دارد؟
- خليج فارس از قرن نوزدهم مورد توجه قدرت هاي بزرگ بوده است. از وصيت تاريخي پطر كبير امپراطور روسيه مبتني بر ضرورت تلاش حاكمان روسيه براي دسترسي به آبهاي گرم خليج فارس و حضور انگليسي ها و آمريكايي ها در سراسر قرن بيستم در اين منطقه از توجه به خليج فارس حكايت دارد. البته روس ها هرگز نتوانستند جاي پايي براي خود فراهم كنند اما انگليس و آمريكا همواره حضور داشتند. حضور انگليس و آمريكا، بخصوص آمريكا مبتني بر چند پايه بوده است: 1- حفظ توازن قوا به نفع اسرائيل، اين سياست در كل خاورميانه از شمال آفريقا تا خليج فارس ادامه دارد. يعني هيچ كشوري نبايد به چنان قدرت و موقعيتي دست يابد كه بتواند موازنه قوا را به ضرر اسرائيل برهم زند. جنگ تجاوز كارانه صدام ضد ايران تا زماني كه با حضور سربازان بعثي در خاك ايران ادامه داشت با سكوت آمريكا و شوراي امنيت مواجه بود اما به محض اينكه رزمندگان ايران، بعثي ها را از خاك كشور بيرون راندند تلاش براي برقراري آتش بس و معرفي متجاوز شروع شد و در اين راه شوراي امنيت ابزاري بود كه مورد استفاده قرار گرفت. در قضيه هسته اي ايران نيز همين عكس العمل را شاهديم. به بهانه امكان دسترسي ايران به سلاح هاي هسته اي به رغم همه گزارش هاي مثبت آژانس بين المللي انرژي اتمي، ايران را به ارجاع به شوراي امنيت تهديد مي كنند تا موازنه قوا به ضرر اسرائيل تغيير نكند. با وجود آن كه تمام فعاليت هاي هسته اي ايران مسالمت آميز است. 2- تضمين جريان نفت،با اينكه آمريكا كمترين وابستگي را به نفت خليج فارس دارد اما بيشترين حضور نظامي را در منطقه نيز در اختيار دارد. اگر ميان ميزان وابستگي به نفت و تعداد سربازان رابطه مستقيمي وجود داشت بايد سربازان ژاپني بيشترين تعداد نيروهاي خارجي در خليج فارس مي بودند. پس به نظر من علاوه بر بحث تضمين جريان نفت كه خود مهم است باز هم بحث حفظ توازن قوا به نفع اسرائيل حرف نخست را مي زند.
در 25 سال اخير آمريكا همواره ايران را به حمايت از تروريسم، تلاش براي كسب سلاح هاي كشتار جمعي، مخالفت با روند صلح خاورميانه و نقض حقوق بشر متهم كرده است. از اين چهار اتهام سه مورد مستقيماً به اسرائيل مربوط مي شود.
آمريكا وقتي ما را به تروريسم متهم مي كند منظور حمايت معنوي جمهوري اسلامي ايران از حزب الله لبنان است. اتهام تلاش براي كسب سلاحهاي كشتار جمعي نيز با پوشش حفظ امنيت اسرائيل و بحث مخالفت با روند صلح فلسطينيان و رژيم صهيونيستي كه بدون پوشش مسأله منافع اسرائيل را طرح مي كند.
* آمريكا اين اهداف را چگونه پيگيري مي كند؟
- روشها تغييري نكرده است. در زمان رژيم پهلوي، از ايران ضد اعراب استفاده مي شد اما پس از انقلاب از اعراب ضد جمهوري اسلامي ايران استفاده مي شود، يعني فتنه گري و تفرقه مهمترين عنصر سياست آمريكا در برخورد با كشورهاي خاورميانه است. چندي پيش آقاي فيصل تركي سفير فعلي عربستان سعودي در لندن در مصاحبه اي گفت كه كيسينجر در سفرهاي دوره اي خود به خاورميانه از قول رهبران كشورهايي كه با آنها ديدار مي كرد مطالب خلافي را به ديگر پايتخت هاي عربي منتقل مي كرد. وي گفته است وقتي ما ماجرا را فهميديم بلافاصله پس از ديدار كيسينجر، موضوع گفت وگو را به مقامات كشور مقصد بعدي وي اطلاع داديم.
پس مفهومي كه از صلح، ثبات، پيشرفت و توسعه در نظر آمريكاييها وجود دارد با آنچه ما فكر مي كنيم تفاوت دارد، صلح يعني امنيت اسرائيل، منافع اسرائيل، برتري اسرائيل. حتي سياست اخير آمريكا در «جنگ پيش دستانه» نيز به همين مفهوم است. «جنگ پيش دستانه» سياست فرعوني است. فرعون هم با رؤيايي كه ديده بود از جوان مذكر بني اسرائيل وحشت داشت و از ترس اين كه مبادا روزي اين نورسته بني اسرائيلي تهديدي براي تاج و تخت فرعون باشد دستور قتل نوزادان ذكور بني اسرائيل را صادره كرد، حال همين سياست در دستور كار آمريكا قرار گرفته است.
* اما چرا اعراب ضد ايران به كار گرفته مي شوند؟
- چون همراهي اين دو مي تواند توازن قوا را به ضرر اسرائيل بر هم زند. دائم از تهديد ايران مي گويند. اعراب در پنجاه سال مواجهه با اسرائيل به اخراج سربازان اسرائيلي از جنوب لبنان مباهات مي كنند. واقعه مهمي كه ايران به علت حمايت آشكار و علني از حزب الله هزينه آن را پرداخت و مي پردازد. اما باز هم برخي اعراب به اشاره آمريكا ايران را تهديد قلمداد مي كنند. شايد اين بهاي دوستي با آمريكاست.
* آيا نشانه هاي جديدي از فتنه گري و تفرقه افكني آمريكا وجود دارد؟
- آمريكاييها سياست بسيار خطرناكي را براي منطقه در پيش گرفته اند. تيم نو محافظه كار مستقر در هيأت حاكمه آمريكا اصولاً متخصص شوروي سابق هستند. اين گروه در صددند از همان روشها و راهبردها استفاده كنند. اين گروه در صدد خلق جنگ سرد مصنوعي در منطقه خاورميانه هستند. در اين «جنگ سرد مصنوعي» ايران در نقش شوروي سابق معرفي مي شود و بقيه كشورهاي عربي منطقه در نقش اروپاي شرقي، يعني ايران هسته اي قصد دارد مثل شوروي كه اروپاي شرقي را در دست گرفته بود كشورهاي عربي را تحت سيطره خود در آورد. اين طرح فتنه اي ديرپا است. در اين طرح آمريكا به عنوان منجي بايد وارد عمل شود كه البته اين منجي هم شروطي دارد كه تأمين منافع اسرائيل در قالب طرح خاورميانه بزرگ شرط اول است.
* آيا شواهدي هم براي تحليل خود داريد؟
- اولاً در رسانه هاي عرب زبان فارغ از آن كه از كجا و به هزينه چه كسي برنامه پخش مي كنند، بسيار درصدد القاي تهديد بودن ايران هستند. در ثاني با بحث هايي كه امثال پادشاه اردن و برخي مقامات عراقي و برخي سردبيران مطبوعات جهان عرب مطرح مي كنند در صددند سياست صدامي را مبني بر ديوار كشيدن بين ايران و كشورهاي عرب منطقه احيا كنند. البته در اين مسير همه كشورها در يك رده نيستند، برخي بي مهابا پيش قدم شده اند.
* منظور شما امارات است؟
- البته قصد نداشتم از كشوري نام ببرم. اما امارات به واقع در شرايط پيش تازي براي تخريب محيط صلح و ثبات در منطقه است. ادعاهاي ارضي و حالا هم بحث مخدوش كردن اسم «خليج فارس» . سوءتفاهم ها طبيعي است اما نوع تعاملات گوياي انگيزه ها هم هست.
* خيلي از كشورها با هم اختلاف دارند، چرا مواضع امارات را شما فتنه گري مي دانيد؟
- البته خيلي از كشورها با هم اختلاف دارند و اين اختلاف ها از شدت جديت حتي به جنگ ختم مي شود.
اما آيا آنها هم مثل صدام رفتار مي كنند. صدام قراردادي كه خود امضاء كرده بود، پاره كرد و به ايران حمله كرد. درمورد امارات هم شرايط كم و بيش اين گونه است براساس تفاهمي كه سال 1971 صورت گرفت جزئيات اداره جزيره ابوموسي مشخص است. اما اماراتي ها پس از 22 سال در اوايل دهه 90 ادعا كردند ايران سه جزيره را اشغال كرده است.
و از آن هنگام شوراي همكاري خليج فارس هم دستگاه تكثير ادعاهاي امارات شده است و اين در حالي است كه اماراتي ها از مذاكرات هم سرباز مي زنند. روشن است كه قصد حل اختلاف نيست مسأله، درست كردن كانون درگيري است. جالب است اماراتي ها مسأله جزاير را با اشغال سرزمين هاي فلسطيني به دستور نيروهاي رژيم صهيونيستي مقايسه مي كنند. فكر مي كنيد در اين شرايط دولت ايران چقدر مي تواند در مقابل افكار عمومي خود مقاومت كند و سياست خويشتن داري خود را ادامه دهد؟ نقطه فتنه اينجاست. اگر دولت ايران مقابله كند، طرح آمريكا و اسرائيل در به تشنج كشيدن منطقه خليج فارس تحقق مي يابد و اگر خويشتن داري كند در مقابل افكار عمومي زير سؤال قرار مي گيرد.
* در مورد مخدوش كردن نام خليج فارس محافل دروني دولت ايران چه واكنشي نشان دادند. آنچه در رسانه ها منعكس نشده؟
- چندي پيش ديداري داشتم با يكي از فرهيختگان جهان عرب او هم سؤالي مشابه اين مطرح كرد. من برايشان گفتم وقتي خبر جعل نام خليج فارس در نشريه آمريكايي نشنال جئوگرافي منتشر شد، يك نكته در محافل سياسي براي ايران به شدت مورد توجه قرار گرفت و آن اين كه اين امارات بود كه در كنار ديگران از جنگ تجاوزكارانه عراق حمايت كرد. پول، بندر، تبليغات و هر آنچه كه داشت در اختيار صدام گذاشت حتي اين اواخر پيشنهاد پناه دادن به صدام را نيز مطرح كرد و اين امارات بود كه طالبان را به رسميت شناخت و طالبان و صدام چه ضربات و لطمه هايي به ايران وارد كردند. امارات نقش بسيار خطرناكي در منطقه ايفا مي كند. من به ايشان با اشاره به خطبه اي از فرمايش امير مؤمنان علي عليه السلام گفتم: شيطان را پشتوانه خود گرفتند و او از آنان دامها بافت، در سينه هاشان جاي گرفت و در كنارشان پرورش يافت، پس آنچه مي ديدند شيطان بديشان مي نمود و آنچه مي گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در ديده آنان آراست. شريك او شدند و كردند و گفتند، چنان كه او خواست.
* واكنش وي چه بود؟
- او فقط چند بار ما را به خويشتن داري توصيه كرد و من هم گفتم كه سياست دولت ما هم اين گونه است نه در حال حاضر بلكه پس از جنگ تحميلي همواره اين گونه بوده است. به او گفتم ژاپن با اين كه بهترين روابط با آمريكا را دارد اما به دليل بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي پس از شصت سال همچنان برعذر خواهي آمريكا اصرار دارد. اما ما پس از جنگ تحميلي نه در حال حاضر بلكه به فاصله كوتاهي پس از جنگ و حمله عراق به كويت، هيچ گاه در اشغال كويت شادماني نكرديم. هيچ گاه از اردن، عربستان، كويت، امارات و ديگران در خواست تاوان نكرديم. چون جنگ صدام با ايران را جنگ آمريكا با ايران مي دانستيم. در حال حاضر هم دولت ايران به شدت زير نكوهش افكار عمومي قرار دارد. چون هنوز معتقديم كه اگر آمريكا براي امارات شريك يا هم پيمان است، ما با هم همسايه ايم.
شما ديديد كه در جريان حادثه اخير شرق و جنوب شرق آسيا، رئيس جمهوري آمريكا پس از گذشت سه روز با مقامات آنجا تماس گرفت. فكر مي كنيد آن حادثه اگر براي منطقه اتفاق بيافتد چند روز طول مي كشد؟
* چرا شما فكر مي كنيد مواضع امارات و بحث مخدوش كردن نام خليج فارس به تحريك آمريكاست؟
- خودشان گفته اند و اين تبعات دستيابي ايران به فناوري هسته اي است. اين يك سياست از پيش تعيين شده است كه هيچ كشوري در منطقه نبايد نسبت به ديگر كشورها ارشديت يابد، مگر اسرائيل. خودشان گفته اند به عنوان يكي از طرق منصرف كردن ايران از تلاش براي دستيابي به فناوري هسته اي اين است كه بايد هزينه هاي ديپلماتيك ايران را افزايش دهيم. تا حتي نخبگان سياسي ايران در محاسبه سود- هزينه به دست كشيدن از برنامه هسته اي رأي دهند. طبيعي است برخي كشورهاي منطقه هم در چارچوب همين طرح فعال شده اند، يك زماني مي گفتند ايران مخالف روند صلح در خاورميانه است حالا مي گويند ايران هسته اي مخالف برنامه هاي آمريكا در طرح خاورميانه بزرگ است.
وقتي صدام به ايران حمله كرد عده اي مي گفتند پيروزي انقلاب توازن قواي معنوي در منطقه را به نفع ايران به هم زد و صدام ترسيد و به ايران حمله كرد. حتي برخي گفتند بحث هايي مثل صدور انقلاب منجر به حمله صدام به ايران شد. ما تجربه جنگ تجاوزكارانه را داريم. ما طعم جنگ را چشيده ايم. نمي خواهيم دوباره آن را تكرار كنيم. اما از حقوق خود نمي گذريم. خويشتن داري مي كنيم تا بر همگان ثابت شود كه فتنه گري و تفرقه از چه ناحيه اي است.
البته شرايط را مطالعه مي كنيم. فرض كنيد اگر ابلاغ كنيم براي ورود كالاها به مقصد ايران و كالاهاي ترانزيت از بنادري غير از بنادر امارات تسهيلات ترجيحي قائل مي شويم چه اتفاقي خواهد افتاد.
* آقاي لاريجاني از فرصتي كه قائل شديد تشكر مي كنم اگر نكته پاياني داريد بفرماييد.
- امير المؤمنين علي(ع) بيان دقيقي دارند كه وصف حال امروز ماست ، ايشان مي فرمايد:
چون برق درخشيدند و چون تندر خروشيدند، با اين همه كاري نكردند و واپس خزيدند. ما تا بر دشمن نتازيم، گردن دعوي برنمي افرازيم و تا نباريم، سيل روان نمي سازيم.
نظر شما