به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب "فلسفه معاصر ایران" اثر دکتر رضا داوری اردکانی، با حضور مؤلف و دکتر دینانی و دکتر مصلح روز چهارشنبه 17 اسفندماه در سرای اهل قلم برگزار شد.
در این مراسم دکتر رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم و استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت: کسی که آثار من را می خواند ممکن است بگوید نویسنده چه فرد بهانه گیر، ناامید و ناامیدساز است. من نه بهانه گیر هستم و نه ناامیدساز. اتفاقاً آدمی راضی هستم. اما از چه راضی؟ راضی از آنچه که در کوچه می بینم؟! از اینکه فلسفه در کشور نیست! از این راضی هستم که در آستانه 80 سالگی هنوز می توانم بخوانم و بنویسم.
وی با تشکر از بیانات دکتر دینانی در مورد خودش گفت: با دکتر دینانی همدل هستم. دینانی همه عمر را صرف فلسفه کرده است و فلسفه را وسیلهای برای رسیدن به جاهای دیگر نکرده است. من چطور می توانم به ایشان احترام نکنم!
داوری با اشاره به اینکه با دکتر مصلح حدود 30 سال است که دوست و همدل است گفت: ایشان به من تذکراتی داده اند و من هم گوشم بسته نیست. اهل فلسفه گوششان بسته نیست و افتخار می کنم که اهل فلسفه هستم.
وی با اشاره به نقد دکتر مصلح در خصوص وجود فلسفه معاصر ایران گفت: عنوان کتاب "فلسفه معاصر ایران" ایجاد چالش کرده است. وقتی می گوئیم فلسفه معاصر یعنی فلسفه ای وجود دارد که معاصر نیز هست. ما بیش از هزار سال است که فلسفه داریم.
مؤلف کتاب "فلسفه معاصر ایران" یادآور شد: فکر همیشه بوده است. اما این ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا در چین و ژاپن و غیره نبودهاند بلکه در ایران بودهاند. در دوره جدید، ما فلسفه را از اروپا گرفته ایم. اما کتاب و درس و بحث بود.
وی تأکید کرد: وقتی می گویم فلسفه در ایران، یعنی چیزی که امثال من به آن مشغول بوده اند. این به معنای این نیست که فلسفه خاصی به مانند فلسفه دکارت داریم. بحث من این است که این فلسفه ای که به ایران آمده چه بر سر ما آورده و چه بر سر آن آمده است.
وی تصریح کرد: فلسفه ای که تکرار الفاظ باشد و با جان ما متصل نباشد به چه دردی می خورد؟ فلسفه با علم و تکنولوژی چه فرقی دارد؟ آیا باید فلسفه را مانند علم خواند؟ اگر فلسفه مانند علم خوانده شود مضر است.
وی با اشاره به اینکه در تفکر، پست کانتی است گفت: من در فکر این هستم که ما چه هستیم و چه می توانیم بکنیم و چه باید بکنیم و کجا هستیم و اطراف ما چه دارد می گذرد. این سؤالات را نه اینکه فلسفه گذشته به آن نپرداخته بلکه فلسفه امروز توجه بیشتری به این مباحث دارد.
وی افزود: بحثهایی در جامعه وجود دارد که معتقد هستم با فلسفه مرتبط است. برای نمونه بحث سنت و مدرنیته از این جمله است. تا اوایل قرن بیستم اصلاً این بحث مطرح نبود. این بحث در پست مدرن به وجود آمد و از سال 1950 میلادی مطرح شد و مصداق این نزاع و بحث جهان توسعه نیافته است. درست است که غرب آنرا مطرح کرده و در این مورد کتابهای زیادی نوشتند اما آنچه به عنوان درگیری وجود دارد در جهان توسعه نیافته و در جایی است که تجدید نظر دینی در آن در حال رخ دادن است.
استاد دانشگاه تهران یادآور شد: دو گروه محل تلاقی این نزاع هستند. هر دو گروه معتقدند که شریعت و دین در تعارض با هم قرار ندارند. این دو گروه اختلاف جدی با هم ندارند. یکی می گوید شریعت و تجدد در تعارض با یکدیگر نیستند و اگر هم تعارض باشد شریعت است که حکم می دهد.
وی تصریح کرد: گروه دیگر معتقد است شریعت و تجدد دو بسته جدا از هم هستند و اگر اشکالی پیش بیاید جانب مدرن را می گیرند.
مؤلف کتاب "فلسفه معاصر ایران" یادآور شد: باید توجه داشت که فلاسفه قرون وسطی با فلاسفه اسلامی آشنا بودند و علوم اسلامی مورد استفاده عصر رنسانس و بعد از آن قرار گرفته است. باید توجه داشت که غرب نیامده عین حرف ما را بزند. غرب از دانش دانشمندان ما استفاده کرده و طرحی نو درانداخته است.
وی افزود: سنت در برخورد با تجدد تحول پیدا می کند و ظهور و جلوه دیگری پیدا می کند. تجدد وقتی دست من می رسد به صورت دیگری در می آید.
وی با اشاره به اینکه بدون فلسفه نه اخلاق داریم، نه سیاست و نه اقتصاد گفت: حتی در دین دعوت به تفکر شده است. دین، تفکر است. منتها جامعه قانون و دستورالعمل نیز می خواهد. فلسفه قول و فعل ما را معین می کند برای اینکه بفهمیم جای هر سخن کجاست به فلسفه نیاز داریم.
داوری در پایان تأکید کرد: فلسفه معلم و آموزگار ماست. ما با فلسفه تفنن نمی کنیم. همچنین با شعر نیز تفنن نمی کنیم. اگر آدمی شعر نداشت، آدم نبود. فلسفه برای هر قوم به مثابه هوایی است که در آن تنفس می کند و اگر نباشد مشکلاتی پیش می آید.
نظر شما