اگر بخواهیم در مورد مرگ انسان بحث و بررسی داشته باشیم بهتر است ابتدا مرک فیزیولوژیک را مورد بررسی قرار دهیم.
مرگ فیزیولوژیک یعنی توقف دائم تمام اعمال حیاتی که در آن به علت تاخیر در آغاز احیا یا فقدان اکسیژن منجر به آسیب های جبران ناپذیر مغز و سایر ارگانها شده و فرد قابل احیا و برگشت نیست.
این تعریف از مرگ شروع یک سوال ساده اما تامل برانگیز است که فکر انسانها را از گذشته تا کنون به خود معطوف کرده است، اینکه آیا مرگ پایان زندگی انسانهاست و زندگی انسانها در همین مقطع به پایان می رسد و یا شروع زندگی دیگر یا حیات دوباره است؟
این دو سوال خود باعث به وجود آمدن دو دیدگاه متفاوت شده است . یک دیدگاه، دیدگاه الهیون و دیگری دیدگاه مادیون است و در پی آن مساله اعتقاد به روح و جدایی روح از جسم موضوع بحث و مناظره انسانهای مختلف با دیدگاههای متفاوت می شود.
دانشمندانی که می خواهند موضوع حیات را با مساله توحید و اراده خدا مربوط کنند مساله آغاز پیدایش حیات را بر روی زمین پیش می کشند. آنان بر این باورند که همواره طبیعت از نطفه یا تخم و بالاخره از ماده ای که از موجود قبلی جدا شده است به وجود آمده است، گندم از گندم، شتر از شتر، انسان از انسان و ... و سپس این سوال طرح می شود که این همه بیشمار آیا به یک موجود اولیه ختم می شود که آغازگر آنها بوده است؟
پس ناچارا باید گفت استثنایی رخ داده است و اعجازی به وقوع پیوسته است و دست قدرت الهی از آستین بیرون آمده و آن موجود را آفریده است. حتی داروین بعد از آنکه اشتقاقات انواع را به نحوی حل می کند به یک موجود زنده اولیه می رسد که از موجود دیگر مشتق نشده است و می گوید اینها دیگر با نفخه الهی حیات پیدا کرده اند.
اما قرآن برای اثبات این منظور به سراغ آغاز حیات انسان یا سایر جانداران نمی رود بلکه همین نظام جاری زندگی را نظام خلق و تکوین و ایجاد و تکمیل می داند. قرآن برای اثبات حیات این منظور به سراغ آغاز حیات انسان یا سایر جانداران نمی رود بلکه همین نظام موجود و مشهود را به شهادت می خواند و همین نظام جاری زندگی را نظام خلق و تکوین و ایجاد و تکمیل می داند . قرآن برای اثبات حیات فرقی بین اول و روزهای بعد قائل نیست بلکه می گوید همین طورات منظم حیاتی ، تطورات خلقت است.
در سوره مبارکه مؤمنون می فرماید: ما انسان را از مایه گل آفریدیم و بعد او را به صورت نطفه در قرار گاهی محفوظ و محکم قرار دادیم. بعد نطفه را به صورت خون بسته آفریدیم بعد خون بسته را به صورت گوشت بریده بریده آفریدیم، بعد آن را به صورت استخوان آفریدیم، بعد استخوان را جامه گوشت پوشاندیم. سپس آن را مخلوقی دیگر کردیم، بزرگ است خدا که بهترین آفریننده است. این آیه کریمه تحولات و تطورات جنین را روی نظامی معین ذکر می کند و همین تطورات را به عنوان تطورات خلقت و آفرینشهای پی درپی یاد می کند. در سوره نوح می فرماید: یعنی چه می شود شما را که عظمت الهی را از یاد می برید و حال آنکه اوست که شما را مرحله به مرحله آفرید.
تفاوت دیدگاه الهیون با دیدگاه قرآن در این است که الهیون برای اثبات گفته های خود به سراغ اول می روند و اگر راهی برای توجیه حیات پیدا نکنند می گویند او دیگر با نفخه الهی بوجود آمده است. ولی قرآن کریم همانطوری که حیات آدم اول را نفخه الهی می داند حیات سایر انسانها را نیز که روی نظام جاری صورت می گیرد نفخه الهی می داند. قرآن در طریقه توحیدی خود حیات را مطلقا نتیجه اراده خداوند می داند بدون آنکه فرق بین آغاز حیات و ادامه حیات قائل باشد.
و حال تفکر مادیون که مرگ را نابودی و پایان زندگی می پندارند می تواند ناشی از این تفکر باشد که بعد انسانی که شامل صفات و ملکات اوست را به باد فراموشی سپرده اند و وجود انسانی را در همین نیازهای مادی و دنیوی خلاصه کرده اند و دنیا را معبود خود می دانند. اینان مرگ را ناگوار و هراسناک می دانند و چهره ای زشت و هرسناک برای آن در ذهن خود پرورانده اند که این نتیجه طرز تفکر آنها در مورد مساله مرگ و تلقی آنها که مرگ پایان زندگی است ناشی شده است.
پیروان این طرز فکر، تفکر و روش مادیون امروزی است. در حالی که حضرت علی (ع) فرموده است: انس و اشتیاق من به مرگ بیش از علاقه کودک به پستان مادر است و لذا وقتی در مسجد کوفه به دیار حق شتافت فرمود: به خدای کعبه رستگار شدم.
این احساس و این سخن از چه تفکر و دیدگاهی می تواند نشات بگیرد؟ اینان هدف غایی خود را در دنیای زودگذر قرار نداده اند و آموخته اند که با مرگ نه تنها چیزی را از دست نمی دهند بلکه سعادت جاودانی نائل می گردند. امام صادق (ع) می فرمایند: مرگ برای اهل ایمان شبیه بیرون آوردن گوهری از صندوق یا پریدن مرغ از قفس است.
دیدگاه مادیون امید به زندگی را از انساها سلب می کند چرا که پیامد این باور زوال و نابودی انسان و جهان و جهانیان و احساس پوچی است. تفکر مادی مفاهیم اساسی انسانیت را از بین می برد و صفات اولیه را بر صفات ثانویه ترجیح داده و مقدم می شمارد و در نتیجه انسان را مفلوک و غیر متفکر بار می آورد.
مکتب الهی در مقابل مکتب مادیون امید و نشاط را به زندگی انسانها ارمغان می آورد و مرگ را آغازگر زندگی بدیع می انگارد و روحیه استقبال از مرگ در راه خدا یا شهادت طلبی را پرورش می دهد زیرا اعتقاد به جهان ابدی باعث می شود انسانها ارزش های مادی و دنیوی را پست بدانند و به هدف غایی که همانا رسیدن به سعادت است سوق دهد و گوهر وجود انسانی را به مراتب بالای معنوی برساند.
نظر شما