پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۳ مهر ۱۳۹۱، ۱۳:۲۸

یادداشت میهمان/

ظرفیت شناسی تاریخ و تمدن اسلامی برای علوم انسانی

ظرفیت شناسی تاریخ و تمدن اسلامی برای علوم انسانی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، چندی پیش در مجمع عالی حکمت اسلامی سخنرانی ای در مورد ظرفیت شناسی تاریخ و تمدن اسلامی برای علوم انسانی داشتند که اکنون متن آن از نظر شما می گذرد.

تمدن­های بشری مشترکات بسیاری دارند، با پرسش­های بنیادین یکسانی روبرو شده­اند و برای آن پرسش­های بنیادین پاسخ هایی یافته­اند. بر این اساس شایسته نیست تجربه­ها و پاسخ­های دیگران را نادیده گرفت. نوع مواجهه تمدن اسلامی با علم و فناوری­های دیگر تمدن­ها می­تواند برای کسانی که در حوزه علم دینی فعالیت می­کنند آموزنده باشد.

تمدن اسلامی را می­توان به دوره­هایی تقسیم کرد: 1.عصر گذار (از بعثت تا سال 40)، عصر تثبیت (بنی امیه)، عصر ایرانی­گری، عصر شکوفایی (قرن 3 تا 6)، عصر ایستایی (قرن 7 تا 10)، عصر خرده تمدن­ها، عصر محاق(دوره­ای که خرده تمدن­های اسلامی تحت تاثیر غرب قرار گرفتند)، عصر بیداری. این تقسیم بندی به لحاظ تمدنی انجام شده است که البته در برخی دوره­­ها با تقسیم بندی سیاسی همپوشانی­هایی می­یابد.

به لحاظ جغرافیایی نیز پس از هجرت پیامبر به مدینه، مرزی برای جامعه اسلامی مشخص شد و این مرز در زمان پیامبر گسترش یافت. پس از وفات پیامبر مرزهای جهان اسلام گسترش یافت و از شرق به هند و چین و از غرب به اروپا و آفریقا رسید. گسترش جغرافیایی تمدن اسلامی از طریق جنگ، تبلیغات، تجارت و ... انجام گرفت. تمدن اسلامی در فرایند گسترش جغرافیایی خود با تمدن­های دیگری همچون تمدن ایرانی، هندی، چینی، رومی و یونانی و ... مواجه شد. شناخت نوع مواجهه مسلمانان با این تمدن­ها می­تواند برای ما سودمند باشد.

در مقابل این دیدگاه، نگاه دیگری وجود دارد که برای شناخت آنچه ما از آن تحت عنوان تمدن اسلامی یاد می­کنیم ارزشی قائل نیست، چون معتقد است اهل بیت علیهم السلام در فرایند توسعه مولفه­های این تمدن، نقش فعال و محوری نداشته­اند. به عقیده این جمع شیوه رفتاری تمدنی که در آن حضرت علی(ع) خانه نشین شده، امام حسین(ع) به شهادت می­رسند و امامان بسیاری زندانی می­شوند هیچ حجیتی ندارد و ما باید به دنبال تمدن اسلامی ناب باشیم، نه تمدنی که توسط کسانی که تنها مسلمان بودند توسعه یافت.

اگر بخواهیم از تاریخ و تمدن اسلامی برای تولید علم دینی درس بگیریم، ابتدا باید این دیدگاه را نقد کرده و نشان دهیم که تمدن اسلامی هرچند تمدن ناب اسلامی نبود، اما به هر روی به شکل معتبری قابل استناد به دین (اسلام) است، چرا که ریشه بسیاری از مؤلفه­های این تمدن (برای مثال توسعه علم) در سنت نبوی وجود داشته و مورد تأیید اسلام بوده است.

به نظر می­رسد دیدگاهی که منکر "اسلامی" بودن "تمدن اسلامی" است با مشکلاتی روبروست:

1.پیامبر(ص) را در انجام رسالت خود ناتوان قلمداد می­کند.

2. معتقد است آموزه­های اسلامی هم در هدایت رفتار اجتماعی ناکام بوده است.

3.نوعی گسست هویتی برای مسلمانان ایجاد می­کند.
 
4.گسترش جهان اسلام و توسعه علم و ... را نه بر اساس آموزه­های قرآن و اهل بیت که بر اساس اقدامات خلفاء جور تبیین می­کند.

5. تبیین برخی بیانات معصومین دشوار می­شود. برای مثال دعای امام سجاد(ع) درباره مرزداران و سربازان جهان اسلام، سربازانی که مصداق بالفعل آن در زمان امام سجاد(ع) سربازان بین امیه بودند.
 
6. تبیین رفتار معصومین در قبال حکومت نیز دشوار می­شود. برای مثال حضرت علی(ع) در موارد متعدد (حمله به ایران و روم و ...) به حکومت وقت مشورت می­دهند.  

7.تبیین رفتار اصحاب نزدیک اهل بیت(ع) نیز دشوار می­شود. برای مثال برخی اصحاب اهل بیت(ع) با بیت الحکمه تعامل داشتند و ...

اما اگر معتقد باشیم تمدن اسلامی، هر چند به معنای ناب اسلامی نبود، اما وجهی از اسلامیت داشت، آنگاه می­توانیم با مطالعه چگونگی مواجهه مسلمانان با علوم دیگران، راهکاری برای تولید علم دینی یافت. به نظر می­رسد معیار دینی بودن یک علم آن است که آن علم برای اهداف جامعه دینی کارآمدی داشته باشد. با پذیرش این معنا برای علم دینی از بسیاری بحثهای صرفا نظری و کم فایده درباره علم دینی نجات یافته و زمینه برای اقدام عملی در این خصوص فراهم خواهد شد. در جلسه آینده به نحوه مواجهه مسلمانان با برخی از علوم اشاره کرده و نحوه تأثیرگذاری آنها را بر این علوم نشان خواهیم داد.
 
1. شایسته بود ابتدا تعریفی از تمدن و مولفه­های آن بیان می­کردید و سپس ملاکی برای اسلامی بودن این مؤلفه­ها پیشنهاد می­کردید و بعد از آن نشان می­دادید مولفه­های "تمدن اسلامی" واقعا "اسلامی" بوده­اند.

2.آیا دیدگاه شما نسبت به تمدن و وجه اسلامیت آن با دیدگاه کسانی که مخالف با تحقق تمدن اسلامی در گذشته هستند یکی است؟
 
3. بوعلی سینا به عنوان یکی از مفاخر "تمدن اسلامی" شناخته می­شود، حال آن که بوعلی سینا متعلق به تمدن ایرانی است، تمدنی که قبل از اسلام هم برای علم ارزش قائل بوده است. برای این که ابن سینا را متعلق به تمدن اسلامی بدانیم باید نشان دهیم آموزه­های اسلامی چگونه بر علم بوعلی، برای مثال بر کتاب قانون وی تاثیر گذاشته است؟

4. ما می­توانیم از نوع مواجهه مسلمانان با علم دیگران استفاده کنیم، اما این نوع مواجهه برای ما حجیتی (به معنای شرعی آن) ندارد، به این معنا ما از نوع مواجهه سایر تمدن­ها از علم تمدنهای دیگر هم می­توانیم استفاده کنیم. آنچه برای ما می­تواند حجیت داشته باشد، نحوه انتساب این اقدامات و علومی که نتیجه آن بوده است، به اسلام است. 

5.ظاهرا ما نمی­توانیم تمدن خالص اسلامی داشته باشیم، به خاطر ارتباطات ناگزیر تمدنها با هم، پس بهتر است تمدن­های مختلف را با نسبت­های متفاوت به اسلام نسبت دهیم.

6.موضع جنابعالی درباره تمدن موضعی کل گرایانه است یا فرد­گرایانه؟ در هر دو حالت باید ملاکی ارائه کنید که وجه اسلامیت تمدن چیست؟

7.این که گروهی شناخت تمدن هزار و اندی ساله ای که از آن تحت عنوان تمدن اسلامی یاد می­شود را سودمند نمی­دانند، ضرورتا به خاطر این نیست که آن را به کل غیر اسلامی می­دانند. دست کم برخی از این افراد چون تمدن را به عنوان یک کل در حال شدن تحلیل می­کنند، معتقدند پس از بعثت آموزه­های اسلامی هر چند با افت و خیزهای بسیار، در حال توسعه بوده­اند و آنچه امروزه به دست ما رسیده است مجموعه­ای است که جهت­گیری آن به طور کامل اسلامی نیست و کاری که ما باید انجام دهیم این است که معیاری و روشی برای اسلامی­تر شدن این سیستم (تمدن به عنوان یک کل متحرک) پیدا کنیم. 

8. دلیل دیگر مخالفت این گروه می­تواند این باشد که اگر ما معیار مشخص و روشنی برای اسلامیت مولفه­های تمدنی نداشته باشیم، مطالعه تاریخ تمدن برای ما فایده­ای ندارد، چرا که نمی­دانیم کدام مولفه­ها و کدام اقدامات اسلامی و کدام غیر اسلامی بوده است و کدام رفتار را باید سرمشق خود قرار دهیم. اگر هم معیار مشخص و روشنی برای اسلامی بودن یک علم یا یک عمل در دست داشته باشیم که با استفاده از آن می­توانیم تمام تجربیات بشری را در گذشته و حال ارزیابی کنیم و بهترین راه را در پیش گیریم.
کد خبر 1703642

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha