حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی درباره تأثیر نهضت ترجمه بر روند رشد و توسعه فلسفه در غرب به خبرنگار مهر گفت: از زمانی که مسلمانان احساس کردند که باید به تمام دانش های روز جهان آگاهی داشته باشند ترجمه علوم مختلف را از سر گرفتند عمدتاً آن علوم، یونانی و علوم قدیم غرب بود که در آن دوره به افول رسیده بود. مسلمانان آن علوم را ترجمه، بازخوانی و بازنویسی کرده و توسعه دادند.
وی افزود: بیشتر آثارى که به غرب راه یافتند و در آنجا پیوندهاى بسیار سست غرب را با عصر باستان کلاسیک استحکام بخشیدند، نتایج فعالیتهاى ترجمه از یونانى به عربى بودند، نتیجه فرایندى که بقا و ماندگارى عمر باستان کلاسیک را در اسلام متقبل شده بود. در حقیقت مسلمانان علاوه بر فلسفه، علوم مختلف را توسعه و یک تمدن علمی قابل قبول ارائه دادند، سپس این تمدن به غرب نیز رسید. در واقع ظهور نهضت ترجمه گسست غرب را با عصر یونان باستان پایان بخشید، چنین اتفاقی براى پیشرفت و ترقى اروپا مدرن بسیار مهم بود.
ایزدهی ادامه داد: اگر مسلمانان این علم را از خرد و عقل نگرفته، حفظ نکرده و توسعه نداده بودند هیچ گاه غرب نمی توانست بازخوانی مناسبی از آثار خودش داشته باشد بنابراین آن علوم را به طور کامل از دست می داد. در قرون بعدى، اروپا با شکوفایى و رونق مادى تمدن اسلامى مواجه شد و آن را، یا به عنوان سرمشقى براى تقلید یا به عنوان موضوعى براى ستیز و رقابت، در قالب یک ارزش آرمانى در نظر گرفت.
وی تصریح کرد: مسلمانان از آثار ترجمه شده که غالباً به زبان عربی بود بهره گرفتند و بر همان مبنا علم را توسعه دادند. به عنوان مثال اگر کتاب «قانون» ابن سینا در عرصه پزشکی نبود منابع قدیم از بین رفته و دیگر علم قابلیت توسعه نداشت. متفکران غربی از آن کتاب که به زبان عربی بود به عنوان منبع مهم علمی بهره بسیاری گرفتند.
ایزدهی ادامه داد: می توان گفت مسلمانان نه تنها علم را ترجمه و حفظ کرده، بلکه آن را توسعه داده، سپس با دستی گشاده در اختیار اندیشمندان غربی گذاشتند، غربی ها نیز از آن خوان گسترده استفاده کردند و بر اساس آن علم خود را گسترش دادند. اما بیشتر از هر چیز دیگرى، این حیات عقلانى اروپاى قرون وسطا بود که به واسطه ترجمه متون از زبان عربى، از دستاوردهاى مسلمانان در قلمرو علم و تحقیق، منتفع شد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در جایی خواندم که فرانتس روزنتال خاورشناس بزرگ آلمانى گفته بود: آثار مربوط به فلسفه، تقریباً در تمامیت خود به عربى نقل شدند و آثارى از این دست که به دوره هلنیستى متأخر رسیده است، نشان مى دهد که دانش کنونى ما در این زمینه ها درباره آثار یونانى، اساساً با آنچه اعراب در این باب مى دانستند، تفاوتى ندارد.
نظر شما