پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۹:۳۴

در گفت و گو با مهر مطرح شد؛

تمدن پیشرفته تفکر عقلانی را در درونی‌ترین لایه فرهنگ قرار می دهد

تمدن پیشرفته تفکر عقلانی را در درونی‌ترین لایه فرهنگ قرار می دهد

دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه در فلسفه‌های مدرن، عقلانیت آدمی در عرض عقلانیت الهی تبیین می‌شود، گفت: این معنای خاص از تفکر عقلی- فلسفی درباب «انسان» که ماهیت وجودی انسان را مورد توجه قرار می‌دهد و علاوه‌ بر تشریح وضعیت فعلی او، دورنمای مسیری که باید طی کند را معین می‌سازد.

دکتر رضا ماحوزی در پاسخ به این سوال که چه رابطه‌ای میان فرهنگ و عقلانیت وجود دارد به خبرنگار مهر گفت: اگر فرهنگ را نه در معنای عامی که تمامی وجوه فرهنگی را دربر می‌گیرد، بلکه در معنای خاص و محدود واژه، یعنی در معنای بنیادی فلسفی که از جریان‌ها و مظاهر فرهنگی- اعم از خرد و کلان- تغذیه می‌شود، درنظر بگیریم، واضح‌تر و سریع‌تر می‌توان ارتباط این دو مقوله را کشف کرد. برای دستیابی به این مهم در وهله اول باید بدانیم تفکر عقلی- فلسفی چیست؟ و چه هدفی را دنبال می‌کند؟ نقطه محوری تفکر عقلی- فلسفی «انسان» است. خواه به فلسفه‌های پیشامدرن توجه داشته باشیم یا فلسفه‌های مدرن و پس از آن.

وی افزود: نکته‌ای که ذهن اکثر یا شاید تمامی فیلسوفان را به خود معطوف داشته، مقولاتی چون «سعادت» انسان، «فکر صحیح» آدمی، «زیست خردمندانه و معقول» انسان و ... است. حال بسته به اینکه فیلسوف موردنظر ذیل کدام نظام فلسفی می‌اندیشد یا منابع معرفتی او چیست و چه ارتباطی میان مقوله انسان با دو مقوله دیگر، یعنی خدا و جهان برقرار می‌کند؛ تبیین و تقریر اندیشه‌های عقلی- فلسفی او درباب انسان نیز شکل ویژه‌ای به خود می گیرد و به تبع، از دیگر اشکال تفکر فلسفی متمایز می شود؛ چنانکه در رویکرد فیلسوفان پیشامدرن، عقلانیت آدمی ذیل عقلانیت الهی و کیهانی و با لحاظ سلسله مراتب هستی، تعریف و تبیین می‌شود.

ماحوزی با بیان اینکه در فلسفه‌های مدرن، این عقلانیت در عرض عقلانیت الهی و حتی در مواردی به‌عنوان تنها نوع عقلانیت تبیین می‌شود، ادامه داد: این معنای خاص از تفکر عقلی- فلسفی درباب «انسان» که ماهیت وجودی انسان را مورد توجه قرار می‌دهد و علاوه‌بر تشریح وضعیت فعلی، دورنمای مسیری که باید طی کند را معین می‌سازد همان معنای خاص و فلسفی فرهنگ است که در لایه زیرین و درونی فرهنگ در معنای عام قرار می‌گیرد و دیگر مجاری فرهنگی را آبیاری می‌کند. به این معنا یک تمدن پیشرفته و ذی‌حیات تمدنی است که نه تنها از فرهنگی عقلانی برخوردار است، بلکه این تفکر عقلانی را در درونی‌ترین لایه فرهنگ قرار داده و دیگر لایه‌ها را برمبنای محتوای آن لایه تنسیق کند.

وی با اشاره به اینکه این لایه درونی فرهنگ که قوانین، آداب، دستورها و بطور کلی گفتار، پندار و کردار انسان‌ها باید برمبنای آن تنظیم و نیک شوند، همان مفهوم «فرهنگ انضباط» است، تصریح کرد: فرهنگ انضباط، مفهومی نظری و درعین حال معطوف به عمل است. نظری است چون از عقلانیت در پایان سخن می‌گوید که آدمی باید به آن مثل غایتی دست یافتنی نگاه کند، اما عملی است از آن جهت که باید اصطکاک و برخوردهای میان علیت، اراده نفس، علیت تن و به دیگر سخن نزاع میان خواسته‌های عقلانی نفس و اندیشه، خواسته‌های مادی، مکانیکی و غیرعقلانی جسم را از یکسو برطرف کرده و ازسوی دیگر، آن‌ها را با یکدیگر سازگار کند.

عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی یادآور شد: باید توجه داشت که این دوگانگی نه امری عرضی و حاشیه‌ای یا اضافی، بلکه امری است هستی‌شناسانه. و آدمی بدلیل شهروند دو جهان بودن، ضرورتاً از آن بهره‌مند است. از این رو در یک فرهنگ عقلانی، سخن بر سر حذف یکی به نفع دیگر (چنانکه در برخی از رویکردهای سنتی یا حتی پس از مدرن توصیه می‌شود) نیست بلکه سخن بر سر سازگاری این دو با یکدیگر است؛ به گونه‌ای که آنچه عقلانی و خواسته نفس است خواسته جسم نیز قرار گیرد و به دنبال آن خواسته جسم نیز مورد قبول عقل و نفس قرار گیرد.

ماحوزی عنوان کرد: هماهنگی میان انضباط تن و نفس، اصطکاک‌ها و برخوردهای میان جسم و نفس را برطرف می‌کند و زمینه نیل به عقلانیتی محض و آزاد را مهیا می کند. در این شرایط دیگر تأملات عقلانی، خواسته‌ها و دستورهای عقل که ناظر به فضیلت است، با خواسته‌های جسم مغایرتی ندارد و این دو نه تنها همدیگر را محدود نمی‌کنند بلکه جسمِ انضباط یافته، نفس را برای دست یافتن به عقلانیتی یاری می‌رساند که در نهایت، سعادت آدمی را تأمین می‌کند.

وی در تعریف یک فرهنگ عقلانی که می‌تواند تأمین کننده سعادت افراد و جامعه باشد خاطرنشان کرد: طبق این ارتباط، این نوع فرهنگ عقلانی، فرهنگی است که الگویی برای انضباط جسم و نفس و ارتباط وثیق و پیوسته میان این دو انضباط تعریف کند. البته این الگو در فرهنگ غنی و بهرمند از وجوه دینی و عقلی اسلامی- ایرانی ما با ظرایف و دقایق فلسفی بسیاری تعریف و تبیین شده است.

کد خبر 2157923

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha