مهر: آقاي دكتر مطهرنيا! به عنوان سئوال اول، به نظر شما ، داشته ها و ظرفيت هاي ملي ما در پرونده هسته اي چه چيزهايي هست؟
مطهرنيا: توان و ظرفيت ملي در تحليل كلان به چند مولفه برمي گردد، يكي هويت ملي و حيات مقتدرانه ايران، درطول تاريخ ايرانيان هيچ گاه قوم مغلوب نبوده اند، گرچه شكست خورده اند، شكست با مغلوب شدن فرق دارند، اعراب و مغولها ايرانيان را شكست دادند اما ايرانيان مغلوب آنها نشدند، ايران اشغال شد ولي هيچ گاه مغلوب نشد.هويت ايراني تثبيت شده است ، اگر چه زنگارهايي به اين هويت ملي بسته است، اما وجود چالش به خصوص از طرف بيگانه، اين زنگارها را از ميان مي برد. دومين مولفه ظرفيت و توان ملي ايران، هويت ديني است، جايگاه "ولايت و امامت" كه مركز و قلب اين هويت ديني محسوب مي شود، پتانسيل عظيمي براي بسيج ظرفيت ها و نيروهاي ملي و مذهبي كشور دارد.جايگاه رهبري امروز مورد هدف دشمنان است و اين جايگاه بايد براي حفظ هويت ايران حفظ شود، هزينه كردن از جايگاه رهبري در همه مقولات ، تضعيف كننده اين جايگاه خواهد بود و اجزاي ديگر حكومت بايد سپر محافظتي شعاع قدرت مركزي باشند نه اينكه رهبري در هر مقوله اي سپر سياسي اجزا و نهادهاي مختلف نظام سياسي باشد.
مهر: و سومين مولفه قدرت ملي؟
مطهرنيا: سومين مولفه ظرفيت و توان ملي ما در عرصه كلان، نيروي جوان تحصيلكرده است كه در حال جهشي عظيم است، بخشي مهمي از جهش هسته اي ايران هم مديون همين نيروي جوان و جهنده است، فراموش نكنيم اگر عملكرد نظام در پرونده هسته اي ، اين مولفه هاي ظرفيت ملي را تضعيف كند، ما عملا نقض غرض كرده ايم.اينها خطوط قرمز ماست.منافع ملي ما اقتضا مي كند كه به فكر ايران، اسلام و قدرت ملي ايرانيان باشيم هرچيز كه در راستاي تقويت اين عناصر حركت كند، بايد توان خود را براي آن هزينه كنيم
مهر: خوب است براي ورود به بحث ، ابتدا يك مقدمه اي هم از مفهوم و مصداق "منافع ملي" در پرونده هسته اي ، بيان كنيد.
مطهرنيا: : پرونده هسته اي ايران از مهمترين پرونده هاي تاريخ حيات منافع ملي در اعصار مختلف است ،در مقطعي از تاريخ حيات ملي خود به سر مي بريم كه نمايانگر بسيج تمام امكانات معطوف به سياست در راستاي بهره مندي از موقعيت پيش آمده براي دستبابي به عزت و عظمت بيشتر در چارچوب منافع ملي ايران است. تاكيد دارم وقتي كه "منافع ملي" را به كار مي برم، در درون اش ، مصالح ديني وجود دارد . به عبارت ديگر در پارادوكس ميان منافع ملي و مصالح ديني ، معتقدم بايد با تاكيد بر منافع ملي دنبال كرد و براين گزاره تصريح دارم كه مصلحت ديني ما تاكيد بر منافع ملي ماست.
نكته ديگر ما بايد انسانهاي "واقعيت بين و حقيقت گرا" باشيم ارزشگرا بودن يك اصل است و فهم دنياي جديد و مقتضات جهاني كه در آن قرار داريم ، اصل ديگري است كه نمي توان از آن گريزي داشت ، ما بايد بين حقيقت( true) و واقعيت (realite) ، ايده ال و آرمان تفاوت قائل شويم ، دستيابي به چشم اندازهاي حيات ملي و آرمانهاي ديني ما فرضي است كه نبايد فراموش شود و" محيط بازي" هم "واقعيتي" است كه از آن گريزي نيست، ما بايد محيط بازي را به خوبي بشناسيم و در آن محيط بازي ، رفتارهايي را داشته باشيم كه در عين حفظ اصول و ارزشها ، كمترين هزينه ها را براي ملت و نظام به دنبال داشته باشد.
"وگونتا"، پدر رئاليسم در عرصه روابط بين الملل مي گويد: سياستمدار نبايد كاري كند كه با پيشروي در آن كار يا حرف، هزينه فراوان بپردازد و در صورت نياز به عقب نشيني در كار يا حرف يا عمل خود ، مجبور باشد، عزت خود را از دست بدهد" به بيان ساده تر سياستمداران بايد با درك عميق از موقعيتي كه در آن قرار دارند، سخن بگويند چرا كه در صورت پيشروي از آنچه كه گفته اند، مجبور به پرداختن هزينه بيبشتر نباشند و يا با عقب نشيي از آن مجبور به شكستن عزت خود نباشند.ما بايد با توجه به اين آموزه ها ، اقدامي را طراحي كنيم كه مستلزم پرداخت هزينه بيشترنباشد ، هزينه اي كه موجب اتلاف انرژي و اسراف در حيات ملي و قدرت ملي است.و از سوي ديگر مجبور به عقب نشيي از گفته هاي خود نباشيم تا عزت ملي و اقتدار حكومتي در لايه هاي مختلف مخدوش نشود.ببرند، بنابراين بايد بر منافع ملي تاكيد كنيم و تشخيص منافع ملي با رهبري است.
مهر: به نظر شما به دست آوردن چرخه كامل سوخت هسته اي ، مصداق منافع ملي است يا خير؟
مطهرنيا: اولين نكته در اين چارچوب اين است كه تاكيد بر منافع ملي است. يعني "منافع ملي" يك اصل است در همه جا و در پرونده هسته اي ، در راستاي دستيابي به اين اصل مهم ، حصول به چرخه سوخت هسته اي ، يك " ارزش ملي" حساب مي شود.سئوالي كه مطرح است اين است كه آيا ما حق داريم كه اصول را فداي ارزشها كنيم؟ پاسخ صادقانه به اين پرسش بسياري از مسائل را حل خواهد كرد.من معنقدم هيچ انسان عاقل و بر همان معنا، مومن حاضر نمي شود كه اصول را فداي ارزشها كند، چون نقض غرض كرده است.
-اصل در پرونده هسته اي ، "منافع ملي" است و تشخيص منافع ملي با "رهبري" مولفه مهم ظرفيت و توان ملي ايران، هويت ديني است، جايگاه ولايت و امامت كه مركز و قلب اين هويت ديني محسوب مي شود، پتانسيل عظيمي براي بسيج ظرفيت ها و نيروهاي ملي و مذهبي كشور دارد.جايگاه رهبري امروز مورد هدف دشمنان است و اين جايگاه بايد براي حفظ هويت ايران حفظ شود، هزينه كردن از جايگاه رهبري در همه مقولات ، تضعيف كننده اين جايگاه خواهد بود |
مهر:جمهوري اسلامي چه ابتكارات سياسي - هسته اي ايي را مي تواند در جهت كسب اعتماد بين المللي و خروج از وضعيت فعلي به كار گيرد؟
مطهرنيا:-فضاي اين بحث به روح NPT برمي گردد پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي كه ما در سال 1976 اين پيمان را امضا كرده ايم. اين پيمان از روحي آپارتايدي برخوردار است ما اين روح را نيز قبول كرديم و اين را نمي شود انكار كرد.
مهر: از چه جهت روح NPT را آپارتايدي مي ناميد؟
مطهرنيا: چون NPT كشورهاي جهان را تقسيم مي كند به دارندگان سلاح و فاقدين آن ، يك نوع نظام طبقاني ايجاد مي كند كه در آن آرام آرام عنصر عدالت گم مي شود ، چرا كه NPT با سه هدف شكل مي گيرد: 1-جلوگيري از گسترش افقي سلاحهاي هسته اي ( مصاديق 1-2-3) و هدف دوم انگيزه مند ساختن كشورهاي ديگر به انرژي هسته اي صلح آميز كه مصادhق ماده 4 است و سوم جلوگيري از گسترش عمودي سلاح هاي هسته اي كه مواد 5-6-7 را در برمي گيرد. منطقه عاري از سلاح هاي هسته اي در اين چارچوب مطرح است در حالي كه عملا فقط ماده اول از سوي قدرتهاي بزرگ مورد تاكيد قرار مي گيرد و روح طبقاتي NPT را در عمل به نگرش آپارتايدي منتهي مي كند.
مهر: ايران با اين روح آپارتايدي چه بايد بكند؟
مطهرنيا : از نظر رئاليته بايد اين واقعيت بين المللي را قبول كنيم و قبول كنيم اگر مي خواهيم اين واقعيت تلخ را بشكنيم بايد ابزار متناسب با اين هدف را مد نظر قرار بدهيم، ماكياول مي گفت هدف وسيبله را توجيه مي كند.من مسلمان نمي توانم اين را قبول كنم ولي مي توانم توليد فلسفه اي كنم كه مي گويد : "هر هدفي وسيله متناسب با خود را طلب مي كند" و اگر هدف شكستن نظام سلطه حاكم بر جهان است ، ابزار متناسب با آن را هم بايد داشت و توليد كرد و براي رسيدن به اين ابزار هم بايد هزينه هاي آن را پرئاخت..شكست نظام سلطه حاكم بر جهان كنوني نيازمند تقابل با آمريكا است .
پرونده هسته اي ايران كاملا سياسي است نه حقوفي، اين واقعيت پرونده هسته اي ايران است و در حالي كه همواره ما سعي كرديم با اصلي درنظر گرفتن وجه حقوقي ، آن را حل كنيم، در عمل حفره ها و چالش ها فراوان سياسي را در پيش رو داريم. پس براي تقابل بايد ابزار تقابل را داشته باشيم.اينكه همواره داد مي زنيم برخورد آمريكا با ما سياسي است ،موضوعي را حل نمي كند، اگر چه مي تواند براي افكار عمومي تكرار آن و بيان رگباري آن نوعي "پوشش رواني" را فراهعم كند ولي نمي تواند ما را از بن بست در خارج رها كند.
مهر: يكي از سئوالات ، همين بررسي عملكرد دستگاههاي تبليغاتي و رسانه اي ما در قبال افكار عمومي در پروند هسته اي است، به نوعي آسيب شناسي رسانه ها در مورد پرونده هسته اي.
مطهرنيا: بله، مساله مهمي است، اصلا چرا بايد برخي رسانه ها روي چرخه سوخت هسته اي چنان تاكيد شديد و عجيب بكنند و بسياري از كنش گران نظام را هم به سوي آن ببرند،بايد بر منافع ملي تاكيد كنيم و تشخيص منافع ملي با رهبري است، بايد يك فيلتري بين رسانه ها و منافع ملي وجود داشته باشد و از عوام زدگي در خصوص درگير كردن مردم با پرونده هسته اي خودداري شود.نبايد خواص مملكت با فشار رسانه ها مجبور به تبعيت شوند ، اين بسيار خطرناك است.البته بايد مردم را در جريان قرار داد و اطلاع رساني كرد، اما وضعيت فعلي صحيح نيست.
مهر: به بحث برگرديم، از اين صحبت مي كرديد كه تاكيد بر سياسي بودن ماهيت پرونده ايران، چيزي را حل نمي كند
مطهرنيا: بله، تاكيد ابرام گونه بر سياسي بودن برخورد آمريكا با ايران، مثل دست و پا زدن در مرداب است، از طرف ديگر ايران همواره بر روح آپارتايدي NPT تاكيد مي كند و از طرف ديگر پروتكل الحاقي را مي پذيرد! و از طرف ديگر شمشير دامكلوس مجلس را براي عدم پذيرش پروتكل الحاقي، به حد وفور مورد بهره برداري قرار مي دهد، تا جايي كه رقيب ، امروز دست ما را خوانده است، بهره برداري زياد از اين ابزار ، كاركرد آن را بسيار ضعيف كرده است.
ما بايد بدانيم كه در يك محيط غليظ سياسي در حال بازي هستيم بعد از پذيرش پروتكل است كه ما توان موازين اعتماد سازي و شفاف سازي را عملياتي كرديم .اما در يك فضاي ديگر، با درگيري هاي لفظي با غرب پرداختيم كه آنها با وجود اعتماد سازي ما، به برجسته سازي اين درگيري لفظي و شعاري ما پرداختند به به عبارت ديگر ما توام موازين اعتماد سازي را در بستر فريادگونه و شعاري فعليت بخشيديم و آنها با زيركي موازين اعتماد سازي ما را گرفتند و فرياد و شعار ما را برجسته كردند تا بتوانند امتيازات بيشتري را بگيرند اينها آسيب هاي پرونده هسته اي است.از سوي ديگر ما به توازن قدرت با آمريكا و اسرائيل انديشيديم
.تلاش كرديم روي اروپا و غير متعهدها، گروه "نم"، و آژانس انرژي هسته اي ، نزديك شويم ولي ابهام استراتژيك داشته ايم، البته كارهاي زيادي انجام شد، اما به نظر مي رسيد كه انرژي مذاكره كنندگان به هرز رفته است، حرفهاي متناقض زياد زده شد اما در راستاي يك هدف مشخص از آن بهره برداري نشد، مي خواهم اين را بگويم كه بعضي ها گفتند بايد از npt خارج شويم، آنها بايد اين حرف را مي زدند اما در راستاي تجيهر دستگاه ديپلماسي براي گرفتن امتيازت بيشتر ، انرژي هاي غير متمركز در يك محور غير متمركز.
مهر: اين ابهام استراتژيك كه گفتيد، به نظرتان در تيم اول بيشتر بود يا تيم دوم ؟
در تيم دوم مذاكره كننده ، "ابهام استراتژيك" خود را بيشتر نشان داد و همين ابهام در درك اين ابهام بود كه ما را به قطعنامه اخير و تحولات بعدي آن رساند در مقطع جديد ما" ابهام دروني و فرياد بيروني" داريم و غرب " برنامه ريزي دروني و سكوت دروني" و از اين فضا شعارگونه بهترين بهره برداري را كرد و مي كند. |
مطهرنيا: در تيم دوم، ابهام استراتژيك خود را بيشتر نشان داد و همين ابهام در درك اين ابهام بود كه ما را به قطعنامه اخير و تحولات بعدي آن رساند در مقطع جديد ما" ابهام دروني و فرياد بيروني" داريم و غرب " برنامه ريزي دروني و سكوت بيروني" و از اين فضا شعارگونه بهترين بهره برداري را كرد و مي كند، ما مدعي شديم كه اجماع را شكستيم ، بله اجماع شكسته شد ولي وافعيت اين است كه قبل از اين هم اجماعي وجود نداشت، راي گيري انجام نمي شد، نماينده ونزوئلا فقط اين عدم اجماع را شفاف كرد ولي ديديم كه هند و پاكستان وروسيه و چين و كشورهاي ديگر جهان پاردايم اساسي بر ايشان منافع ملي است، تا جايي با ما هستند كه منافع ملي شان ايجاب كند و تا جايي كه بتوانند امتيازهايي براي هزينه هاي خود بيايند فورا تغيير روش مي دهند، به عبارت ديگر از از دو سوي اصلي كنش در پرونتده هسته اي سود مي برند از آب گل آلود ماهي مي گيرند. بايد قبول كنيم كه واقعيت نظام بين الملل جنگل گونه است و ما نبايد با دست خودمان، خودمان را به " تهلكه" بياندازيم، با تمام پيشرفت هايي كه بشر به دست آورده است ؛ هنوز عنصر قدرت و تلقي رئاليستي از قدرت، بر جهان سايه افكنده است، در اين جنگل، هرچه بيشتر فرياد كمك برآوريم، به شكاري قابل دسترس تر ، تبديل مي شويم، مثل اينكه ما در جنگل ، فرياد كمك مي زنيم و روباه مي گويد اينجا فرياد نزن، اگر كسي كمك بكند، به شير كمك مي كند نه به تو!
مهر: اما بحث توازن قوا و رقابت و شكاف اروپا و آمريكا هم يك واقعيت بين المللي است
مطهرنيا: درست است كه توازن قوا حقيقتي است مسلم و ما بايد از توازن و رقابت اروپا و آمريكا در پرونده هسته اي استفاده كنيم ، نزديكي ايران و اروپا اشتباه نيست، اما روش اين نزديكي با اروپا از فقدان يك "استراتژي معين و شفاف" و به عبارت بهتر از يك " باور عميق" برخوردار نيست. ما به اروپايي ها نزديك مي شويم بدون آنكه آنها را باور كرده باشيم، بدون اينكه باور كرده باشيم، اروپا همسايه شمال غربي ما شده است، اروپا در چارچوب گفتمان رفابت معطوف به همكاري با آمريكا به سر مي برد، اروپا در عين حالي كه در تلاش است كه ايران در كلوني آمريكا قرار نگيرد و در اين زمينه يك نوع رقابت پنهان با اروپا در نظم نوين جهاني دنبال مي كند، اما اروپا در عين حال حاضر نيست بخاطر ما در برابر قدرت آمريكا ، صورت به صورت بايستد، نه اروپا...نه چين، نه روسيه، آنها نمي خواهند در مقابل شاخ هاي تيز اين گاو خشمگين -آمريكا- قرار بگيرند، لذا ما بايد از بخش رقابت گونه اروپا با آمريكا استفاده كنيم در محور همكاري با آژانس بين المللي انرژي هسته اي.
به نظر مي رسد تيم جديد مذاكره كننده در پي ساده سازي بازي است، در مسائل سياسي -امنيتي ، هرچه بازي را ساده تر كنيد، قدرت پيش بيني رقيب را بالا برده ايد و هرچه قدرت پيش بيني رقيب بالا برود، امكان موفقيت براي آن بيشتر است |
مهر: منظورتان چيست؟ چطور مي شود از اروپا در قضييه آژانس بهترين استفاده را كرد؟
مطهرنيا: به عبارت ديگر به جاي اينكه اروپا را از يك شخصيت حقوقي مجزا در پرونده هسته اي بهره مند بسازيم بايد از اروپا به عنوان "تونل عبور از آژانس" بهره ببريم و اين نيازمند ديپلماسي فوق العاده ظريف و قوي و زيركانه است كه پشتوانه هاي تئوريك بالايي داشته باشد.تيم قبلي تا حدودي اين معنا را درك كرده بود، لذا تلاش داشت بازي را پيچيده كند و در اين پيچيدگي ، از فرصت هاي پيش آمده در بازي بهره ببرد، اما به نظر مي رسد تيم جديد در پي ساده سازي بازي است، در مسائل سياسي -امنيتي ، هرچه بازي را ساده تر كنيد، قدرت پيش بيني رقيب را بالا برده ايد و هرچه قدرت پيش بيني رقيب بالا برود، امكان موفقيت براي آن بيشتر است ، روح NPT ناظر بر منع گسترش توان هسته اي در دو بعد صلح آميز و غير صلح آميز است و ما اين را پذيرفته ايم، NPT فعاليت صلح آميز هسته اي را هم در چارچوب پادمان هسته اي به رسميت مي شناسد،بيانات آقاي احمدي نژاد در مجمع عمومي سازمان ملل، اين روح را به چالش جدي فرامي خواند؛ چرا كه اعلام مي كند هركشوري كه آماده است تا با ما براي توليد انرژي هسته اي ، همكاري كند، ما نيز اماده همكاري با او هستيم،؛ به عبارت ديگر دروازه هاي همكاري در توليد انرژي هسته اي را باز مي كند ، اين دو بعد دارد، يك بعد آن يك طنز سياسي دارد به اين معنا كه مي گويد ما همه راههاي اعتماد سازي را رفته ايم و راهي براي ما نگذاشته اند مگر اينكه دنيا بيايد و بر ما نظارت كند، اما روح سخنراني اين بود كه ايران روح npt را متوجه نمي شود و رقيب هم از اين استفاده كرد.
-مهر: مي توانيم اروپا را اصطلاحا دور بزنيم؟
مطهرنيا: رهيافت بعدي كه مي خواهم مطرح كنم، همين است، يعني بررسي " تعامل قدرت با آمريكا" ، يعني قبول كنيم كه بازيگر اصلي و پشت پرده در پرونده هسته اي ، آمريكا است پس با او، به منطق گفتگو رو بياوريم، اين در حالي است كه آمريكايي ها امروزر بيش از ديروز، بر ايستارهاي سياسي خود تاكيد دارند و حقانيت ملت ايران و جمهوري اسلامي را نپذيرفته ، لذا مذاكره مستقيم با آمريكا نه مقدور و نه ممكن و نه به مصلحت است.اما چه بايد كرد؟ من معتقدم بايد محور حركت ما در چارچوب NPT و كنش گر اصلي پرونده ، آژانس باشد در عين حال به مذاكره با اروپا برگرديم، نه آنها پيش شرط بگذارند و نه ما، به وضع قبل از ايجاد اين گره برگرديم، هم ما و هم اروپايي ها، به عبارت ديگر براي اين بازگشت همان امتيازات قبل از شروع UCF را به ما بدهند، مثل WTO , هواپيماهاي ايرباس .ما هم UCF را تعطيل كنيم، در قبال بازگشت به وضع قبلي نه توقف كامل چرخه سوخت، ما بازگشت به مذاكرات بايد همراه با امتياز باشد.لذا به جاي اينكه ما بيش از اين سخن بگوييم و طرحي بدهيم، با اين استراتژي توپ را به زمين اروپا مي اندازيم و از آنها خواهان طرح جديدي براي ادامه مذاكرات شويم، در واقع شرطي هم نگذاشته ايم و امتيازها را در قبال بازگشت به وضع قبلي ، مي گيريم و مي دهيم ، نه اينكه از اصل چرخه سوخت هسته اي بگذريم و سر ميز مذاكره مي نشينيم تا ببينيم كه سر ميز مذاكره، چه امتيازاتي را مي توانيم بگيريم كه اقتضا كند بر اساس منافع ملي و تشخيص رهبري كه مصداق تشخيص منافع ملي است، از چرخه سوخت هسته اي بگذريم.اين اصول را زيرپا نگذاشتن است و در عين حال خروج از بن بست.يعني مصداقي كردن و حيثيتي كردن بخشي از مساله هسته اي به مصلحت نيست.
در اين چارچوب مي توانيم به اروپا رسما اعلام كنيم به دليل فقدان توان در فعليت رساندن و سرانجام رساندن اين پرونده، چون اروپايي ها مي خواستند كه اين پرونده به جايي برسد ، اما نتوانستند، آنها آمريكا را مجاب كنند كه وارد مذاكراتي شود كه مي تواند مذاكره "ايران و غرب" باشد نه مذاكره "اروپا با ايران" ، ما با شرق مشكل زيادي نداريم، مثل هند يا چين و روسيه و پاكستان و غيرمتعهدها و نم، ما با اروپا مشكل داريم و اروپا تمام غرب نيست.
مهر: منظور شما مذاكره غيرمستقيم با آمريكا است ؟
مطهرنيا: بله، مذاكره غيرمستقيم با آمريكا در چارچوب تسهيل مذاكرات با آژانس براي حل ماهيت سياسي پرونده و تضمين براي عملياتي شدن امتيازات غرب.يه عبارت ديگر، توازن در تعادل قدرت. در سياست خارجي ما بايد شريك استراتژيك مان مشخص شود، ما سه محور در برابر دشمن استراتژيكمان يعني اسرائيل و آمريكا قرار مي دهيم، البته تا زماني كه آمريكا تحت تاثير لابي هاي صهيونيستي باشد، نظام براي حل منازعه ايران و آمريكا در چارچوب موازين بين المللي و منافع ملي ، اعلام موضع كرده است، و اين آمريكا بوده است كه هيچ گاه تلاش عملي براي كاهش ديوار بي اعتمادي انجام نداده است و هنوز ماهيت انقلاب اسلامي را باور نكرده است.با اين اوصاف ما سه محور در برابر اسرائيل داريم:
مي توانيم به اروپا رسما اعلام كنيم به دليل فقدان توان در فعليت رساندن و سرانجام رساندن اين پرونده، چون اروپايي ها مي خواستند كه اين پرونده به جايي برسد ، اما نتوانستند، آنها آمريكا را مجاب كنند كه وارد مذاكراتي شود كه مي تواند مذاكره "ايران و غرب" باشد نه مذاكره "اروپا با ايران" |
اولين محور، محور تهران-مسكو-پكن-دهلي-تهران( كه تقريبا همان سياست نگاه به شرق است)
دومين محور كه محوري منطقه اي -اسلامي است، محور تهران-دمشق-تاحدودي مصر- رياض، عمان-تهران
محور سوم: تهران-برلين-پاريس-رم-تهران بود كه با حل مسائل ايران و انگليس در چارچوب گفتگوهاي انتقادي ، لندن نيز به آن اضافه شد و "رم" فراموش شد ، ايتاليايي ها در مقطع قبلي بيشتر به ما نزديك بودند و مي توانستند نيروي مناسبي در جهت توازن باشند، ما به اين محور نزديك شديم ولي آن را باور نكرديم، نه اينكه هرچي آنها مي گويند ما قبول كنيم، ولي بايد اعتماد ابتدايي به وجود آمده را تقويت مي كرديم، ما از يك طرف با انگليسي ها با فرانسوي ها با آلماني ها كار مي كنيم و از طرف ديگر كل غرب را به عنوان دشمن خود مفروض مي دانيم، از طرف ديگر غربي ها هم به دليل خوي استكباري خود اگر زمينه مناسبي براي نزديكي به آمريكا بيايند با سوء استفاده از شعارها و اقدامات ظاهري ايران، به سمت آمريكا متمايل مي شوند و ما را دور مي زنند.محور سوم براي ما منطقي تر ب به نظر مي رسد، ايران مي تواند متحد استراتژيك اروپا شود، ايران باثبات و خارج از نفوذ آمريكا، به نفع اروپا است و باعث تثبيت موقعيت استراتژيك اروپا در كل جهان مي شود و آن وقت اروپايي ها در حوزه عقلانيت ابزاري ما با آمريكايي ها برخورد مي كنند نه در حوزه عقلانيت ابزاري آمريكا.
مهر: ...و حرف آخر!
مطهرنيا: مهم اين است كه اروپا حتي آمريكا خواستار حفظ وضع موجود در پرونده هسته اي ايران هستند، پيش بيني من در اجلاس نوامبر شوراي حكام اين است كه باز پرونده ايران در همين وضعيت برزخ باقي بماند البته با تغييراتي اندك، چرا كه نظم نوين جهاني در حال شكل گيري است، نبض و مركز اين نظم جديد هم از خاورميانه در حال شكل گيري است، اين نظم نوين جهاني رقابت بين آمريكا و اروپا است، تركيه زماني به اتحاديه اروپايي خواهد پيوست كه آمريكا تضميني كامل براي تسلط بر عراق از اروپا و روسيه بگيرد، امروز عراق ، " آمريكايي " مي شود و تركيه " اروپايي" ، گام بعدي سوريه است، مساله سوريه براي ما بسيار مهم است، حل مساله سوريه تمايل اروپا را به سمت ايران و عربستان ، جلب خواهد كرد تا بتوانند تقسيم بندي نوين جهان را تثبيت كنند، لذا ما بايد از وضع موجود تا آنجايي كه مي شود، فرار كنيم يا به سمت يك تلاش براي تقابل پيش برويم، مثلا از NPT خارج شويم، يا آنكه بپذيريم كه در بازي بين المللي جديد، بازيگري فعال باشيم و امتيازات ويژه خودمان را در اين وضعيت ، با ابزار چرخه سوخت هسته اي ، تا سرحد امكان به دست بياوريم.تصميم گيري با زعماي قوم است.
مهر: با تشكر از شما بخاطر شركت در اين گفتگو
نظر شما