به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مرگ سراغ اسقف اعظم میآید» نوشته ویلا کاتر، با ترجمه سلما رضوانجو و از سوی نشر «شورآفرین» منتشر شد.
ویلا کاتر نویسنده آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر ۱۹۲۳ که ستايشگر غم و نوميدي نامیدهاند شده، بیشتر شهرت خود را از طریق خلق رمانهایی به دست آورد، که به زندگی نخستین مهاجران اروپایی ساکن در ایالات غربی آمریکا میپرداخت، و از شیوههای زندگی در دشتهای بزرگ حکایت داشت.
«مرگ سراغ اسقف اعظم میآید» آنطور که هارولد بلوم، منتقد بزرگ آمریکایی میگوید، جاهطلبانهترین اثر ویلا کاتر است. بلوم، کاتر را همتای نویسندگان همعصر خود، ارنست همینگوی و اسکات فیتسجرالد میداند.
«مرگ سراغ اسقف اعظم میآید» در نظرسنجی مجلهی «تایم» در سال ۲۰۰۵، عنوان بیستمین رمان بزرگ قرن بیستم را به خود اختصاص داد، و در نظرسنجی دیگری که موسسه انتشاراتی «رندمهاوس» در سال ۱۹۹۹ انجام داد، این رمان عنوان شصتویکمین رمان بزرگ قرن بیستم را از آن خود کرد.
«مرگ سراغ اسقف اعظم میآید» داستان نخستین اسقف نیومکزیکو، ژان ماریه لاتور و دستیارش ژوزف ویان در دههی ۱۸۵۰ میلادی است، که با دو قاطرشان، آنجلیکا و کانتنو، سراسر سرزمینهای غربی آمریکا – نیومکزیکو- را برای تبلیغ و گسترش آیین مسیحت جستوجو میکنند. کاتر، این رمان را بر اساس زندگی واقعی دو مبلغ مذهبی کاتولیک، اسقف لامی و دستیارش نوشته؛ این دو اسقف و پدر فرانسوی، به نوعی یادآور مبلغ مذهبی فیلم «ماموریت» (برنده نخل طلای کن) با بازی رابرت دنیرو است، که فیلمنامهاش را رابرت بولت، خالق فیلمنامههای «مردی برای تمام فصول»، «دکتر ژیواگو» و «لارنس عربستان» نوشته. داستان «ماموریت» نیز سفر مبلغان مذهبی به یکی از قبایل سرخپوستی و حملهی استعمارگران پرتغالی در جنگهای آمریکای جنوبی است.
«مرگ سراغ اسقف اعظم میآید» از ۹ بخش تشکیل شده است، و به صورت اپیزودیک نوشته شده، که هر کدام بخشی از زندگی پدر لاتور را نشان میدهد.
این شکل اپیزودیک مجالی به ارایه دراماتیک نمیدهد، اما در عوض پُر است از توصیفاتی، که بهخوبی، دورهی تاریخی، شخصیت این دو مرد، و نوع زندگیشان را نشان میدهد؛ توصیفات کاتر از شهرها و کوهستانهای سرخپوستی، درست مانند توصیفات او از کلیسای جامع اسقف، بیطرفانه و شفاف است؛ نوعی هنر تصویرسازی شفاف از اشیای جداگانه، که به شکلی بطئی و اسرارآمیز در خواننده اثر میکند.
نظر شما