۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۸:۱۰

میزگرد کتاب «قاف» در مهر-۲/

تمام لذت «قاف» در زبان آن است/تدوین سینمایی سه متن کلاسیک ادبی

تمام لذت «قاف» در زبان آن است/تدوین سینمایی سه متن کلاسیک ادبی

مجید قیصری در نشست بررسی کتاب «قاف» گفت: تمام لذّت «قاف» به زبانش است. اگر این را از آن حذف کنیم، چیزی به جا نمی‌ماند. اتّفاقی که در زبان می‌افتد «قاف» را متفاوت و سر پا نگاه داشته و می‌دارد.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: «قاف» عنوان تازه‌ترین اثر یاسین حجازی نویسنده معاصر است که با موضوع بازخوانی سه متن کهن فارسی درباره پیامبر اکرم(ص) به تازگی از سوی انتشارات موسسه شهرستان ادب روانه بازار کتاب شده است.

حجازی در این کتاب به ویرایش، انتخاب و چینش بخش‌هایی گزیده از سه کتاب نوشته شده در قرن هفتم شامل «سیرت رسول‌اللّه» به سال ۶۱۲ هجری قمری، «شرف‌النّبی» حدود سال‌های ۵۷۷ و ۵۸۵ هجری قمری و «تفسیر سورابادی» حدود ۴۷۰ هجری قمری پرداخته است و در نهایت نیز متنی را خلق کرده که شرحی از زندگی پیامبر اکرم(ص) از تولد تا وفات را در بر می‌گیرد.

خبرگزاری مهر با توجه به انتشار این اثر و اهمیت ادبی و هنری آن از مجید قیصری نویسنده و منتقد ادبی معاصر دعوت کرد تا در نشستی صمیمی پیش روی حجازی نشسته و درباره این اثر با وی به بحث و گفتگو بنشیند.

در ادامه بخش دوم از این گفتگو از نگاه شما می‌گذرد:

* جناب حجازی، علّت انتخاب این سه کتاب به عنوان متن پایه چه بود و چرا متن‌های دیگری مورد استفاده شما قرار نگرفت؟

حجازی: در آثار منثور زبان فارسی تا قرن هفتم هجری، جز «سیرت رسول‌الله» و «شرف‌النبی» اثرِ دیگری نداریم که مستقلاً و با این حجم و انبوهی درباره پیامبر(ص) باشد. دست کم من ندیدم و نشناختم. «تفسیر سورابادی» هم با اینکه کتاب تفسیر قرآن است، ذکر پیامبر(ص) و وقایع و حالات زندگی وی انگاری مثل رشته‌نخی اوراقش را به هم دوخته و حداقل نیم قصه‌های آن را انباشته.

این تفاوت آشکار تفسیر سورابادی با دو تفسیر معظم دیگر پیش از آن است تا جایی که می‌توان از دلش کتابی مستقل درباره پیامبر اسلام(ص) درآورد. در ثانی، این سه کتاب مربوط به یک دوره نثر فارسی است و اختصاصات و اشتراکات فراوانی با هم دارند. به همین دلیل من این سه را با هم بازخواندم و «قاف» پدید آمد.

* منظورتان این است که هیچ کتابی جز این سه تا قرن هفتم به صورت اختصاصی درباره پیامبر(ص) نیست؟ جلوتر از قرن هفتم چطور؟

حجازی: در میان آثاری که تا قرن هفتم از دل تاریخ به دست ما رسیده و فهرست شده، اثر دیگری به نثر درباره پیامبر(ص) نیست. خوشحال می‌شوم اگر کسی سراغ دارد، به من هم معرفی کند.

امّا از قرن هفتم به بعد، دیگر نثر این نیست؛ آشفته می‌شود. دیگر با نثری داستانی که جزئیات را ثبت کند طرف نیستیم. با نثری متکلف و مصنوع روبروییم که در عمل از عناصر دراماتیک تهی و تهی‌تر می‌شود و ما را در الفاظ دشوار و درشت و مترادفات پی در پی و سجع‌ها و عربیات رها می‌کند.

قیصری: از قرن هفت به بعد نثر به قدری متکلف می‌شود که خواندنش بسیار دشوار است. هر کتابی برای خودش یک «رستم‌التواریخ» است.

از سوی دیگر من امیدوارم روایت‌های هر قرن را دوستان دیگر کار کنند و کنار هم بگذارند. مسئله این است که کسی برای این موضوع کاری نکرده و سراغش نیامده است. این برای ادبیات ما اتفاق بدی است که بعد از این همه سال، تازه داریم به این آثار ــ که گنج‌های کهن ماست ــ رجوع می‌کنیم. بد است که کسی از ادبیات ما به سراغ این متون نرفته است.

* اما این سه متن به هر شکل متأثر از باورهای اهل عامه در بیان سیره پیامبر (ص) است.

حجازی: من کل مجلّدات «الصحیح فی سیره النبی» اثر علامه سید جعفر مرتضی عاملی را پیش روی خودم گذاشتم و مطابق با آن در بازخواندن سه متنِ کهن جلو رفتم.

برای پرهیز از وسواس‌های فرقه‌ای، هر چه را که از متن سه کتاب مغایر با قرائت و اعتقادات شیعیان بود انداختم تا آنچه می‌ماند، هم اصطلاحا اهل سنت قبول داشته باشند هم شیعه. این را در مقدمة «قاف» هم نوشته‌ام. «قاف» چیزی جز قرائتی مشترک از زندگی پیامبر(ص) نیست، به زبان استوار و پر موسیقی و تصویری که هر فارسی‌زبانی را ــ با هر اعتقادی ــ شیفته می‌کند.

قیصری: تمام لذّت «قاف» به زبانش است. اگر این را از آن حذف کنیم، چیزی به جا نمی‌ماند. اتّفاقی که در زبان می‌افتد «قاف» را متفاوت و سر پا نگاه داشته و می‌دارد. کار یاسین حجازی هم انتقال همین زبان است. من مونتاژ آقای حجازی را از این سه متن کاری خلّاقه می‌دانم.

* کجای این متن باید دنبال کاری گشت که آقای حجازی کرده است؟

قیصری: ما نقش تدوینگر را در اثری سینمایی باید در کجای آن ببینیم؟ کسانی که آن سه متن را خوانده باشند، می‌فهمند که چطور این سه متن در هم تلفیق شده و حجازی از دلشان به «قاف» رسیده است. من فکر می‌کنم آقای حجازی در این کتاب نخواسته خودی نشان بدهد. شرف کار این قدر هست که چیزی به او اضافه کند. هر کسی جز حجازی هم بود نمی‌توانست چیزی به متن اضافه کند. متن است که به حجازی افزوده. مگر ما می‌توانیم چیزی به تاریخ بیهقی اضافه کنیم؟ تاریخ بیهقی است که به ما می‌افزاید.

حجازی: الگوی برش من در متن هست و می‌شود آن را دید به وضوح. من عناصر دراماتیک سه متن قدیمی فارسی را جدا و در سیری داستانی به هم مونتاژ کرده‌ام. عناصر دراماتیک یعنی دیالوگ‌ها و ایماژها.

قیصری: آقای حجازی، این سه متن به هر حال تفاوت‌های زبانی در نوشتن با هم دارند. شما در متن چطور بر این تفاوت فائق آمدید و توانستید متن یکدستی به دست بیاورید؟

حجازی: من متون کهن را دستکاری نکردم. شما در «قاف» عین متن هشت قرن قبل را می‌خوانید. امّا شگفت همین است که می‌خوانید و رد می‌شوید و صفحات را از پی هم ورق می‌زنید! خبری از جملات سخت با لغات دشواری که توی کتاب‌های ادبیات دانشگاه و دبیرستان ازشان خاطره داریم نیست گویی! در حالی که جملات واقعاً همان جملات است. من آنها را ساده یا بازنویسی نکرده‌ام. درست است که هر سه کتاب اختصاصات زبانی خاص خود را دارد، اما اشتراکات نثر و نحوِ کتاب‌ها بیشتر از آن است که در خوانشِ شما ایجاد دست‌انداز کند. مخصوصاً که شما در «قاف» به خواندن دیالوگ‌ها و تصاویر دعوت شده‌اید و توضیحات و انشاپردازی‌های مصنفان را نمی‌خوانید. آنجاها تفاوت‌های زبانی جلوه بارزتری دارد. اگر چه که اهل دقت متوجه می‌شوند تفاوت‌های ظریف متون با هم چیست. مثلا جملات «سیرت رسول‌الله» بلندتر و جملات «تفسیر سورابادی» کوتاه‌تر و ضرباهنگ متن در آن تندتر است، یا تعداد لغات عربی در «سیرت رسول‌الله» بیشتر از «شرف‌النبی» است.

* در مقدمه کتاب نوشتید که از دل سه متن تاریخی عناصر دراماتیک بیرون کشیده شده و در «قاف» نقش‌آرایی کرده‌اند و باقی بخش‌های متون دیده نشده ‌است. چه لزومی برای بازخوانی این سه متن تاریخی به این شیوه داشتید؟ 

حجازی: مهم‌ترین دلیل این کار حفظ وحدت هنری اثر بوده است. اگر دوربین از پیامبر دور شود و روی دیگری بچرخد، متن پاره‌پاره و گسیخته می‌شود. شخصیت مرکزی پیامبر است و دیگر آدم‌های داستان تا جایی مهم‌اند که او را کامل کنند. نباید شخصیت مرکزی را دیگری کسوف کند.

قیصری: کتاب نخست یک دانای کل نامحدود به عنوان راوی دارد که از زبان حضرت یعقوب و یوسف و موسی و داوود داستان می‌گوید. اما وقتی داستان ماجرای ولادتِ پیامبر می‌شود، این راوی تبدیل به یک دانای کل محدود می‌شود. این همان ذهنیت داستانی است که گفتم این کتاب دارد و به آن پایبند است. در «قاف» دوربین روی شانه‌های پیامبر است تا ببینیم ایشان کجا می‌رود و چه می‌گوید و چه می‌کند.

 

گفتگو: حمید نورشمسی

کد خبر 2938025

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha