خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: صادق کرمیار با انتشار رمان «نامیرا» در سال ۸۸ بار دیگر نام خود را بر سر زبانها انداخت. رمانی که به گفته خودش هشت سال قبل ایده نوشتنش در قالب یک فیلم نامه برای رسانهملی شکل گرفته بود و با مشورتهایی که او با سید مهدی شجاعی داشته نسخه داستانی آن شکل گرفت و در نهایت راه به کتابفروشیها پیدا کرد.
نامیرا اما با این وجود در تمامی شش سال گذشته از انتشارش، در قامت ادبیات دینی و عاشورایی و فراتر از آن، ادبیات مستقل اثری قابل اعتنا، خواندنی و تامل برانگیز بوده است که نتوانسته هماوردی از حیث مضمون و جذب مخاطب داشته باشد.
شش سال پس از انتشار این رمان و همزمان با عرضه این رمان در پویش کتابخوانی روشنا، کرمیار در گفتگو با مهر از دغدغههای صنفی خود و نیز ناگفتههای نامیرا میگوید.
بخش اول این گفتگو در روزهای گذشته تقدیم شد و در ادامه بخش پایانی از این گفتگو از نگاه شما میگذرد:
* این برداشت وججود دارد که موقع نوشتن نامیرا حس میکردید که نوعی از سوالات و ابهامات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه پیرامون ما وجود دارد که میشود در قالب یک قصه در بستر حادثه عاشورا آن را بیان کرد. درست میگویم؟
هم بله هم نه. بله به خاطر اینکه وقتی من جامعه و آسیبهاش را میبینم، سوژهای که به من تلنگر میزند، در جهت همان آسیب هاست و رویش کار میکنم.
نه، به این خاطر که این دیدگاه مروج یک نگاه مکانیکی به ادبیات میشود که ذات ادبیات آن را بر نمیتابد. من برای نوشتن این اثر با دوستان زیادی مشورت کردم و همه آنها برایم نوعی کشف و شهود را به همراه داشت. در نامیرا من دنبال طرح سوال و پاسخ دادن به آن نبودم. دنبال کشف موضوعاتی بودم که امیدوارم به آن نائل شده باشم. حسم این است که کتاب لایههایی دارد که مخاطب باید خودش آن را کشف کند.
* نامیرا پس از انتشار با واکنشهای سیاسی زیادی در سال ۸۸ روبرو شد و بسیاری داستان آن را با حوادث آن سال مرتبط دانستند و حتی نقل قولی هم از مقام معظم رهبری در این زمینه منتشر شد که اگر میخواهید حوادث این روزها را خوب درک کنید این رمان را بخوانید. خود شما چه بازخوردی از نگاه سیاسی به رمانتان داشتید؟
اول از همه باید بگویم که حرکت امام حسین(ع) از اساس یک حرکت سیاسی بود. گرچه یک عارف درویش حرکت ایشان را عرفانی تفسیر میکند و شاید یک آدم متشرع تمام حرکتهای امام را از دید تشریعی تفسیر کند. همینطور یک فیلسوف با نگاه فلسفی و....
ما شعاری داریم که میگوید کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. البته برخی هم مخالف این شعار هستند و می گویند لا یوم کیومک یا اباعبدالله. به هر حال عاشورا همواره با شرایط سیاسی جامعه قابل انطباق است. در ماجرای مشروطه و حکم اعدام شیخ فضلالله توجه جامعه به عاشورا جلب شد. شیخ معتقد به مشروطه مشروعه بود و میگفت همه مشروعیت نزد امام حسین(ع) است نه پسر معاویه. عاشورا برای جامعه درسهای سیاسی اینچنین زیاد دارد.
وقتی نامیرا منتشر شد در جامعه با وقایع فتنه مواجه بودیم. یعنی باطل را حق نشان میدادند و حق را باطل معرفی میکردند. در چنین تلاطمی که برای خیلی از جوانان این سوال پیش آمد که چه کسی حق را میگوید، وقتی به رمان نامیرا رجوع میکردند دقیقا با داستانی مواجه میشدند که موضوعش همان سوالات ذهنی آنها بود. جوانی در آن سالها سوالاتی در ذهن داشت و دائم برای پیدا کردن جواب ناچار بود به سراغ بزرگانی برود که آنها هم تکلیفشان با خودشان روشن نبود و در نهایت نیز کاری جز سرگردان کردن آن جوان نداشتند. انطباق این کتاب با وقایع روز در چنین شرایطی طبیعی بود.
البته دیدگاه نویسنده درباره جامعه و دیدگاه مخاطب رمان در مورد جامعه دو بحث جدای از هم است.
.
* یعنی با کتابتان همنظر نیستید و دیدگاه شخصی متفاوتی دارید؟
نه. بحث این است که وقتی رمانی منتشر میشود نویسنده حق ندارد کتاب خود را در مصاحبه ها تفسیر کند. نویسنده هر تحلیلی که داشته در قصهاش آورده و از سوی دیگر مخاطب هم حق دارد بر مبنای تئوری های موجود ادبی و علوم اجتماعی و دینی تحلیل و نقد خود را نسبت به کتاب مطرح کند.
* شما از تحلیلهای پرت و غلط ه از کتابتان زیاد دیدید؟
من کلمه پرت را به کار نمیبرم. چون تحلیلها را که میخوانی متوجه میشوی آدمی که آن را نوشته سطح دانشش چقدر است...
* منظورم این بود که فکر میکنید عمده مخاطبان شما متوجه لایه زیرین قصه شما شدند؟ در زمانهای که فتنه جامعه آنها را گرفته بود، با تمسک به کتاب شما توانستند مرز میان حق و باطل در فتنه روزگارشان را شناسایی کنند؟
به نظرم برخی از آنها توانستند و برخی هم نه. در جامعه ما در آن مقطع تاریخی اتفاقاتی رخ داده که بیانش ربطی به کتاب ندارد. به طور طبیعی در آن مقطع تاریخی بنده به عنوان شخصی که در این جامعه زندگی میکنم و برای انقلاب اسلامی هزینه دادم، به عنوان فردی که از اول نوجوانی و جوانی برای انقلاب و جنگ هزینهداده - هر چند که این هزینه اصلا قابل قیاس با خیلی از هزینههای دیگران نیست - نگران بودم که در حال حرکت به کدام سمتیم.
بخشی از این نگرانی در رمان غنیمت هم نشان داده شده است. در آن رمان هم گفتم که برخی از جوانان ما تحلیلهای عجیبی درباره حمله آمریکا به عراق دارند و آن را منجی عراق میدانند و میخواهند که آنها را هم نجات داد. حالا بعد از گذشت سالها از حمله امریکا به عراق در شرایط الآن عراق باید بپرسیم آیا آمریکا واقعاً قصد نجات عراق را داشت؟ من در سال ۸۸ نگران تحلیلها و شعارهای جوانان بودم. شک نداشتم که با برنامهریزی برخی شعارها و حرکتها در حال شکلگیری است. در سوی دیگر هم برخی تندرویها را میدیدم که برای منافع خودشان از رهبر انقلاب خرج میکردند.
در آن سال بدون تعارف بیگانگان و عوامل داخلی شان دنبال از هم پاشیدن شیرازه مملکت بودند و از طرف دیگر هم برخی به اسم نظام و رهبری کاری میکردند که داشت به کشور آسیب جدی میرساند. در مقابل دلسوزانی که برای انقلاب هزینه کرده بودند نیز بودند که تلاش میکردند کشور را حفظ کنند. این گروه در آن شرایط هر حرفی میزدند یا تهمت میخوردند که خودت را به حکومت فروختهای و یا تحت فشار قرار میگرفتند که باید تکلیفت را با نظام روشن کنی. نامیرا به باور من تمام این مرز بندیها و خط کشیها را در خود ترسیم کرده است.
* شما وقتی در سال ۸۰ این رمان را نوشتید هم این فتنهها را ردیابی کرده بودید؟
سال ۸۰ داستان شکل دیگری بود. میشد ردیابی کرد اما غلظت سال ۸۸ را نداشت. آن موقع هم بحث برخی سرمایهداران نوظهور را داشتیم که در حال لطمه زدن به کشور بودند و یا نوعی دیکتاتوری در حال شکل گیری بود که مغایر بود با آنچه از امام شنیده بودیم و نگرانیهایی ایجاد میکرد.
نوشتن نامیرا به معنی این نبود که میخواستم عاشورا را برای حوادث روز دوران خودم خرج کنم. بلکه سعی داشتم چیزی بنویسم که روشنگر باشد و به کمک آن به مخاطب برای شناخت حقیقت ماجرای عاشورا کمک کنم.
* شخصیت عبدالله ابن عمیر که در کتاب نقش کلیدی دارد و مهمترین شکاک در داستان است، وجود تاریخی حقیقی هم دارد؟
عبدالله شخصیتی است که دربارهاش در تاریخ دو جمله بیشتر نیامده است. در همه مقاتل آمده که عبدالله ابن عمیر مردی بود از قبیله بنیکلب که در صحرا نشسته بود و دید سپاه این زیاد در حال رفتن به کربلا است. پرسید که به کجا میروند؟ گفتند به جنگ حسینبن علی(ع). و او گفت به خدا سوگند که دوست داشتم در جهاد با مشرکان شهید شوم اما امروز کشته شدن به دست اینان را شیرینتر میدانم و جهاد با اینها واجب تر است.
این جمله به من تلنگر زد که چرا کشته شدن به دست یک عده از مسلمانان ولو مسلمانان لشکر عمر سعد باید شیرین تر از شهادت در جهاد باشد؟ این خط داستانی را گرفتم و بقیه را با تخیل خودم گرد او در این رمان نشاندم. عبدالله به شهادت نامیمیشود وگرنه قبل از آن چنین اسم و رسمی هم نداشته است.
* آقای کرمیار اسم نامیرا از کجا خلق شد؟
نام رمان ابتدا «مردان نخیله» بود. فیلمنامهاش را برای مرکز پژوهشهای صدا و سیما نوشته بودم. بعد که خواستم رمانش کنم حس کردم باید اسم عوض شود.
در مدتی که طول کشید تا بازنویسیاش کنم، به فکر اسم هم بودم و یک مرتبه در جایی که یادم نیست به کلمه نامیرا بر خوردم و دیدم این دقیقا مصداق کربلا و شهدای آن است.
* رمان قرار است جلد دومی هم داشته باشد؟
من از زمان انتشار این کتاب تاکنون دائم در حال خواندن و یادداشت برداشتن هستم تا جلد دوم این رمان را بنویسم. اگر عمری باقی باشد این کار را خواهم کرد.
چند روز قبل دوستی زنگ زد و گفت شنیدم گفتی برای نوشتن جلد دوم این رمان ۲۵۰ میلیون تومان میخواهی. هر چه فکر کردم یادم نیامد کجا این حرف را زدهام تا اینکه یادم افتاد که بله به فردی این حرف را زدهام. به آن دوست گفتم که بله به فردی گفتهام که اگر برای تو بخواهم بنویسم از تو چنین پولی میگیرم، اما اگر برای خودم بنویسم و بدهم به ناشرم برای چاپ قطعا دنبال پول نخواهم بود.
* ماجرای ساخت سریال تلویزیونی نامیرا به کجا رسید؟
به بیپولی! الان هم در حال صحبتیم. به من میگویند این سریال نهایت ۱۴ قسمت میشود و برای یک کار تاریخی، ۱۴ قسمت صرف نمیکند که هزینه شود و به نظرم درست هم میگویند. میگویند قبل و بعدی برای کار بگذار که بشود در ۳۰ تا ۴۰ قسمت پخش کرد. این لازمه صحبت تازه با سازمان است که هم توجیه اقتصادی برایش پیدا کنیم هم زمان پخش ماه محرم را در نظر بگیریم.
* به سینمایی کردنش فکر نکردید؟
سینما هم مثل تلویزیون است. مگر در سینما با احمدرضا درویش چه کردند؟ جز این بود که پوستی از او کندند که دیگر سراغ کارهای مذهبی نرود؟ اصل قضیه این است که سیندرلا و رابینهود را همه میشناسند ولی آریوبرزن و آرش که قهرمانان ملی و افسانه ای ما بودند و نیز شخصیت های اسوه دینی ما را کمتر کسی میشناسد.
به خاطر این است که غرب در سینما یک راهزن به نام رابین هود را چنان مبدل به یک قهرمان ملی میکنند که در حافظه مردم دنیا میماند اما ما هنوز گرفتار بودجهایم. میگویند یک کار مختار یا رستاخیز ساخته شده بس است دیگر! یعنی درباره مهمترین وقایع تاریخ ملی و تاریخ اعتقادیمان چنین نگاهی دارند.
حتّی شخصیت های معاصر مانند شهید سید حسن مدرس که به واقع ایران را از تجزیه و وابستگی به بیگانگان نجات داد، هیچ کار جدی انجام نشده، چه برسد به ماجرای انقلاب اسلامی و وقایع جنگ و تجاوز به کشور.
* اگر نامیرا را امروز میخواستید بنویسید. با نسخه فعلی فرق داشت؟
نه. من جلد دوم را برای این مینویسم که از طرف خود امام حسین(ع) وارد ماجرا شوم و برخورد ایشان با موضوعات را به تصویر بکشم. در این مجلد به ارائه کنش و واکنش های افرادی که با خود امام حسین(ع) مواجه میشوند و از ایشان پاسخ میشنوند به امید خدا خواهم پرداخت.
........................
گفتگو: حمید نورشمسی
نظر شما