به گزارش خبرنگار مهر، انتخاب موضوع، بررسی و تحلیل یک پدیده از مسائل مهم در حوزه جامعه شناسی به شمار می آید؛ در این میان یکی از مشکلاتی که پیش می آید این است که گاهی برخی از پدیده ها از چشم جامعه شناسان دور می ماند و به آنها پرداخته نمی شود، به نظر می رسد تحلیل جامعه شناختی پدیده راهپیمایی اربعین جزو این دسته از پدیده هاست که تا به حال به ابعاد جامعه شناختی آن با وجود عظمت و بزرگی ش کمتر توجه شده است. برای بحث در این باره به سراع علیرضا شجاعی زند، جامعه شناس ، استاد دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیئت علمی موسسه دین و اقتصاد رفتیم وبا او در این باره گفتگو کردیم.
*به نظر میرسد به طور کلی موضوعاتی از قبیل اربعین مورد توجه جامعهشناسان قرار نمیگیرد. بهتر است از این موضوع شروع کنیم که چرا تا به حال بررسی علمی راجع به این موضوع توسط جامعه شناسان صورت نگرفته است؟
بنده هم با شما موافقم و معتقدم که اين بياعتنايي اختصاص به اربعين و ديگر شعائر اجتماعي دين هم ندارد و دامن پديدههاي جمعي ديگري که فعلاً موضوع بحث ما نيست را هم ميگيرد. بياعتناييهاي جامعهشناسان در ايران نسبت به برخي از پديدههاي اجتماعي دو جنبه دارد؛ نخست، احراز آن است و دوم، بررسي علل و دلايل آن. براي بررسي و احراز اين بياعتنايي میتوان به سراغ پژوهشها و مقالاتي رفت که جامعهشناسان طی دو-سه دهه پس از انقلاب به آن پرداختهاند. پایاننامهها، رسالهها، مقالات و تحقیقاتی که اساتید و مراکز پژوهشی انجام دادهاند و عناوین و موضوعات آنها را مورد وارسي قرار داد. بنده اين کار را نکردهام و از هيچ دستهبندي موضوعي هم در اينباره خبر ندارم؛ در عين حال با اتکا به شناخت و اطلاعات اجمالي که دارم، نظر شما را دربارة کماعتنايي جامعهشناسي به اين قبيل موضوعات را تأييد ميکنم.
اين در حالي است که جامعهشناسي دين به طور کلي از اعتنا و توجه نسبتاً خوبي برخوردار است. در عين حال معتقدم که اين برخورد گزينشي با موضوعات و مسائل اجتماعي در ايران، معنادار و جهتدار هم هست که بايد آن را در بررسي علل و دلايل نشان داد. بنده در اينجا قصد ورود به اين مطلب و بررسي تفصيلي آن را ندارم و به اين اشاره اکتفا ميکنم که ناشي از گفتماني است که بر جامعهشناسي ايران غالب است. خود اين گفتمان هم اگر وجودش را بپذيريم خيلي ابداعي و ايراني نيست و مولود فرايند رشد و شکلگیری جامعهشناسی در ایران است. جامعهشناسی نيز مانند بسياري از علوم ديگر، وارداتی است. یعنی ادبیات اصلی آن در جای دیگر شکل گرفته و توسط اساتید تحصيلکردة خارج و يا کتب و مقالات ترجمه شده، منتقل شده است.
آموزش جامعهشناسی در ایران هم به شدت متنمحور است و خواندن و واگویة همین ادبیات. در صورتی که سرگذشت جامعهشناسي و حتي آموزش آن در غرب غير از اين بوده است. اين ادبیات در بستر اصلي خود، يعني در جوامع متروپل، در یک فرآیند کاملا طبیعی شکل گرفته است. يعني از تأمل در اطراف یک مساله، يک واقعیت و یک پدیدة اجتماعی آغاز شده و به مفهومسازي و نظريهپردازي رسيده است. در نظام آموزشي نيز بيش از جامعهشناسي خواندن، جامعهشناسي کردن را ميآموزند. محصول آن نيز عليالقاعده دو چيز است: اولاً کسب بينش جامعهشناختي و ثانياً توان کشف و تشريح و تبيين مسئله.
البته بنده منکر ضرورت آشنايي با ادبيات کلاسيک جامعهشناسي و اطلاع از راههاي رفتة ديگران نيستم. يکي از معاني هم همين مراجعة به ذخيرة دانش است؛ در عين حال نبايد بدان اکتفا کرد و در آن متوقف ماند. جامعهشناسی ما دچار دو عارضه است: يکي توقف است و عدم اعتماد به نفس لازم براي ورود به مرحلة جامعهشناسي کردن و دوم، گفتمان غالب بر آن. لذا ميبينيم که هنوز انگیزههای لازم براي عبور از این مرحله را ندارد؛ چون دلیلی نمیبیند که از آن مرحله و از آن گفتمان عبور کند.
دعواي آشکار و پنهان بر سرِ «بومی بودنِ علم» که در بين اصحاب جامعهشناسي نيز موضوعيت پيدا کرده است، ناظر به همين نکتهايست که شما در باب بياعتنايي ذکر کرديد و بنده در تشريح آن بيان کردم. اين تعبير به دليل همان عقبهاي که ذکر کردم متأسفانه دچار بدفهمي شده است. برخي آن را به معناي بومي کردن بنيانهاي معرفتشناختي علم گرفتهاند و در مقابل نيز کساني براي گريز از آن، حتي از قبول بومي بودن مسائل آن علم نيز امتناع ورزيدهاند و همين باعث شده تا جامعهشناسي در ايران به طرح و حل مسائل ديگران بپردازد و نسبت به واقعيتهاي اجتماعي جامعة خويش، از نوع همين اربعين بياعتنايي پيشه کند.
*به نظر میرسد منظر و رهيافتهايي که در جامعهشناسی وجود دارد چون مبتنی بر نظریات غربی است توان تحلیل پدیدههایی مانند اربعین را نداشته باشد. به نظر شما این موضوع درست است؟
مشکل را بنده در سطح مقدماتيتري مطرح کردم. يعني در سطح لزوم بذل توجه بيشتر به پديدهها و مسائل اجتماعي ايران. اين که به اين پديده و مسئله از چه منظر و رويکردي بايد نگاه کرد، از ديد بنده هنوز يک امر ثانويه است. مشکل ما فعلاً و در اينجا مربوط به همان گام اول است؛ يعني حساسيت نشان دادن به ظرفيتها واقعيتهاي اجتماعي جامعة ايران. البته انکار نميکنم که آن نگاه گفتماني غالب بر جامعهشناسي، خود بر ديدن و نديدنهاي ما و اولويتشناسي آنها مؤثر است و اين به جز تأثيري است که در تحليل و تبيين آن دارد.
پرسش نخست شما که چرا پديدهاي مثل اربعين مورد توجه و تأمل جامعهشناسان ايراني قرار نگرفته، ما را در همان سطح نخست نگه ميدارد. پرسش دوم اساساً وقتي قابليت طرح دارد که ايشان بدين موضوع عطف توجه کافي نموده باشند، اما تحليل و تبيين نادرستي از آن بکنند. آن گاه ميتوان سراغ مباني نظري و رويکردي ايشان رفت.
خوب است که فعلاً بحث را در همان سطح نخست دنبال کنيم. بعضی از همکاران و دوستان بنده به سراغ مسائل و موضوعاتي در تحقیقات و پایاننامهها ميروند که مسئلة بخش بسیار کوچکي از جامعه است و توجيه آنان نيز «مسئلهمند بودن» آن است؛ چون رخدادهاي خلاف موج، جلوة بارزتری داشته و بيشتر به چشم ميآيند. در مقابل، پديدههاي اجتماعيِ شايع و گسترده که به لحاظ جمعیتِ درگیر، بسيار قابل توجه هم هستند، معمولا مورد تغافل ايشان قرار میگیرند و بعضاً با این توجيه که اینها حکومتی هستند.
در حالی که يک جامعهشناس حق ندارد يک پديدة اجتماعي پُرجمعیت و پُرتکرار را به بهانة حکومتی بودن نادیده بگيرد؛ حتي اگر به واقع هم حکومتی باشد. اين خود مسئلة جدیدی را ایجاد میکند که این چه حکومتي است و چه رابطهاي ميان مردم با آن برقرار است که چنين توان و ظرفيت بسيجکنندگي دارد. همين بحث و توجيهات دربارة راهپيماييهاي مناسبتي در طول سال وجود دارد؛ دربارة هیئتهای مذهبی که به دليل توان بسیجکنندگی قابل توجه و تکرارپذيري و روند رو به گسترشي که دارند، در زمرة پدیدههای اجتماعي مهم محسوب میشوند. اگر شما همین دو پدیدة ظاهراً شبيه هم یعنی عرفانهاي نوظهور و هیئتهای مذهبی را کنار هم بگذارید، خواهید دید تعداد تحقیقاتی که از سوی جامعهشناسان در قالب پایاننامه، مقالات و تحقیقات بر روي آنها صورت گرفته تا چه حد متفاوت است و دقيقاً خلاف حجم جمعيت درگير آنها.
این نشان میدهد که انتخاب موضوعات پژوهشي جامعهشناسان، یک انتخاب جهتدار و سویافته است. وبر هم مخالفتي با انتخاب سويافته و ایدئولوژیک موضوعات ندارد. يعني معتقد است که مخل بيطرفي علمي نيست؛ در عين حال مبين آن است که جامعهشناسی در ایران دستخوش گرايشات گفتماني خاص خود است.
*اگر ما به راهپیمایی اربعین به عنوان یک الگو نگاه کنیم و بخواهیم این الگو را آنالیز کنیم، این الگو چه فرهنگی را به ما نشان میدهد و چه فرهنگی را به نمایش میگذارد؟
اگرچه اربعین در یک مقطع کوتاهی شکل میگیرد و بساطش جمع میشود؛ ولی میل ما به این است که آن را به سبکی از زندگی تبدیل کنیم؛ به نحوی از تعامل در آیندة جهان اسلام. اما این که برخی از مناسبات شکل گرفته در آن قابلیت استمرار ندارند و مربوط به شرایط ویژه هستند، ما را به تامل واميدارد. با اين وجود نمیتوان گفت که هیچ درسی براي شرایط متعارف ما در زندگی ندارد. ممکن است آن شرایط در زندگي و در اوضاع متعارف ديگر تکرار نشود، اما بياثر هم نيستند.
چرا در شیعه برخي از این پدیدهها اين قدر مورد تأکید قرار گرفته و به تکرار آن توصيه شده است؟ شايد بدين خاطر است که این پدیدههای به نظر موقتی و مربوط به برهههاي خاص را به نحوی با تکرار، به زندگی تسری دهند.
بگذاريد مثال بزنم. ما از اربعین یک چیزهایی یادگرفتهایم که انشاالله تاثیرات خودش را در زندگي ماخواهد داشت. اربعين اين را به بنده آموخت که بخشش مربوط به پس از تحصيل مکنت نيست؛ بلکه حتي در موقعيت فقر و مسکنت هم معنا دارد و ممکن است. صحنههاي بسياري از اين نوع آمادگي براي بخشش را ما در اربعين ديدهايم و ميبينيم. ما صحنههايي از گدايي زائر را ديدهايم. گدایی از زائر و گدایی زائر، از زمین تا آسمان باهم فرق دارند. اولي را خيلي کم ميبيني و دومي را بسيار.
گدایی زائر یعنی گدایی کنی که زائر یک شب بیاید و در خانه شما مهمان شود. این روحيه مي تواند به يک فرهنگ بدل شود. یعنی در همان مقداری که داریم، ديگران را هم سهيم بدانيم و ايمان داشته باشيم که خداوند هم مابهازاي آن را میدهد. خداوند مدیون کسی نمیماند؛ بیشتر از آن ندهد؛ قطعا کمتر از آن نخواهد داد. پس جبران هم میشود. تمريني است هم براي بخشندگي و هم براي اعتماد به خداوند.
*به عنوان سوال آخر اگر بخواهیم بشماریم مفاهیم و معارفی که از بستر راهپیمایی اربعین به جهان صادر میشود چه چیزهایی است؟
گفتگوي ما خيلي به درازا کشيد؛ اجازه بدهيد از پاسخ به اين سؤال آخر شما درگذريم و تنها به اين نکته اشاره مينمايم که مهمترين وظيفة کنوني ما در قبال آن اين است که با نديدن و ناديدهگرفتن عامدانه و هماهنگ شدة آن به هر نحو ممکن مقابله کنيم و اين رسالت رسانههاي متعهد و صادق است. انشاالله که در انجام اين رسالت موفق باشيد.
نظر شما