مجله مهر - امیر محب ملکی: ماموران وارد اتاقش شدند، ترسید، نمیدانست چه اتفاقی افتاده که پلیسها با دستبند آمدهاند تا او را ببرند اما خیلی زود فهمید این یک غافلگیری است تا به آرزوی بزرگش برسد؛ آرزوی یک روز فرمانده پلیسها بودن. ماموران کلانتری ۱۳ اهواز حتی لباس هم برای «عباس» کودک سرطانی آماده کرده بودند؛ آنهم با ستارههایی برای سردوشی و یک ماشین ویژه برای اینکه بتواند برای گشتزنی به شهر رفته و رئیس بودن را به شکلی واقعی تجربه کند.
این بخشی از کارهای خیریه و ویژهای است که برخی نهادها در کنار موسسات درمانی بیماری سرطان، برای بالابردن روحیه کودکان بیمار و تسهیل در بهبود بیماری آنها انجام میدهند. برآورده کردن آرزوی عباس، کاری بود از موسسه «پنجمین فصل قشنگ» که بعد از آن هم طی روزهای گذشته «محسن» یک کودک سرطانی را به آرزوی آتشنشان شدنش رساند. این موسسه همچنین قصد دارد تعدادی از این کودکان بیمار را به مشهد ببرد تا آرزوی بزرگشان که زیارت امام رضا (ع) است، برآورده شود.
امروزه نهادهای بسیاری در داخل و خارج از کشور هستند که برای برآورده کردن آرزوی کودکانی که به سرطان و یا بیماریهای صعب العلاج دارند، تلاش میکنند و بیشتر آنها سعی در غافلگیر و یا سورپرایز کردن این بیماران دارند. این مطمئنا اتفاق فراموش نشدنی است که بتوان آرزوی کودکان بیمار را برآورده کرد و شادی و خوشحالی را برای او و خانوادههایشان که روزهای خوبی را سپری نمیکنند، به ارمغان آورد. موسسه «برآورده کردن یک آرزو» نخستین نهادی بود که چنین اقدامی را در دنیا آغاز کرد، موسسه خصوصی که امروز ۴۷ شعبه در قارههای مختلف دارد. این موسسه در سال ۱۹۸۰ آرزوی پلیس شدن پسربچه ۷ ساله که مبتلا به بیماری سرطان بود را برآورده کرد، گرچه او کمی بعد تسلیم مرگ شد ولی پیش از مرگ به بزرگترین آرزوی زندگیاش رسید.
در کنار این موسسات که آرزوهای کودکان سرطانی و مبتلا به بیماریهای نادر تلاش میکند، چهرههای مطرح هنری و ورزشی هم در سالهای اخیر در بیمارستان و یا منزل بیمارانی که آرزوی دیدن آنها را داشتند، حضور یافته و شادی خاصی به این کودکان میبخشیدند؛ همین روحیه دادن و خوشحال کردن بیماران خردسال تمام هدف اشخاص و گروههاست که برخی از این اقدامات بازتابهای جالبی هم داشته است.
مشهور شدن به سبک دورین
در روزهای ابتدایی سال ۲۰۱۶ کودکی ۸ ساله به اسم «دورین موری» که به بیماری سرطان مبتلا است، به آرزوی عجیب و بزرگش یعنی «مشهور شدن» رسید زیرا بسیاری از مردم و چهرههای هنری و ورزشی دنیا در سراسر نامش را روی کاغذهای ویژه نوشتند و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند. از دیوار چین گرفته تا رشته کوههای بلند و برنامههای مشهور آمریکا و اروپا، نام دورین با نماد «Dstrong#» به معنای «قوی باش دورین»، نمایش گذاشته شد تا او خیلی زود به یکی از چهرههای معروف دنیا خصوصا در شبکههای اجتماعی تبدیل شده و به آرزویش برسد.
شهری برای بتمن
آرزوی «میلز اسکات» از دو سالگی بتمن شدن بود، کودکی که به بیماری سرطان خون مبتلا شده و به گفته پزشکان امید چندانی به زنده ماندنش نیست. برای برآورده شدن این آرزو، مردم، نیروهای پلیس و حتی شهردار شهر سانفرانسیسکو وارد عمل شدند و صحنه سرقت از یکی از بانکها و آدم ربایی توسط چند سارق مسلح، را بازسازی کردند. در این شرایط میلز در کنار بتمن بزرگ، سوار بر اتومبیل مشکی لامبورگینی و با اسکورت نیروهای پلیس اسکورت، وارد صحنه شد و طی عملیاتی ابتدا زن گروگان گرفته شده را نجات داد و سپس سارقان را دستگیر و تحویل پلیس داد. در نهایت «اد لی» شهردار سانفرانسیسکو به خاطر چنین عملیات شجاعانهای، کلید شهر را این کودک اهدا کرد؛ اتفاقی که بصورت کامل از سوی رسانههای خبری بازتاب پیدا کرد.
آرزوی شهری تمیز
«بشیر» پسر بچه ۱۲ ساله اهل شادگان اهواز که بیماریاش بسیار حاد شده بود، آرزوی بسیار عجیبی داشت و آنهم داشتن یک شهری پاک و تمیز. برای برآورده شدن آرزوی این کودک جنوبی، در روز ۲۴ دیماه سال جاری و با مشارکت، همدلی و همافزایی مردم، خیابان پرازدحام و پرزباله بلوار شهید فهمیده تا خیابان نظامی پاکیزه و مرتب شد. سپس او را با یک ماشین آخرین سیستم به این محل آوردند. برایش فرش قرمز پهن و درحالیکه بیش از هزار نفر از مردم شهر زنجیزه انسانی تشکیل داده و فریاد میزدند، «بشیر دوستت داریم»، از ماشین پیاده شد. بشیر با دیدن تمیزی محیط و اتفاقاتی که برایش رقم خورد، بسیار خوشحال شد و به آرزویش رسید.
آشپزی برای مادر
در شهر ادین بورگ اسکاتلند دختری ۹ ساله به نام «الی موناگان» که از هواداران «مارک گرین وی» یکی از سرآشپزان معروف این کشور بود، آرزو میکند بتواند در کنار این آشپز معروف، غذایی را کرده و آن را در روز ولنتاین به مادرش هدیه کند. برای برآورده شدن این آرزو یک موسسه خیریه کارهای مقدماتی را انجام داده و با موافقت گرین وی، از الی دعوت میشود تا به رستوران مشهور رفته و با پوشیدن لباس آشپزها، برای مادرش غذای مورد علاقهاش را درست کند. در نهایت همگی دور هم آن شام ویژه را میخورند تا شبی به یادماندنی برای این دختر رقم بخورد.
بازی در تیم بسکتبال
در شهر یوتا آمریکا «جیپی گیبسون» ۵ ساله که مبتلا به بیماری سرطان از نوع لوسمی لنفوبلاستی حاد است، آرزو میکند در تیم معروف بسکتبال «یوتا جاز» بازی کند. برای برآورده شدن این آرزو، رئیس این باشگاه معروف، قراردادی یک روزه با جیپی میبندد؛ سپس او به همراه خانوادهاش در سالن انرژی سولوتیونس حضور یافته و در بازی نمادین برای تیم یوتا به میدان میرود. دقایقی که او با پیراهن شماره یک که فامیلیاش روی آن درج شده، درون زمین بازی میکند، با بازیکنان معروف این تیم پاسکاری کرده و درنهایت توسط هم تیمیها بلند شده و توپ را درون سبد میاندازد. این اقدام یکی از برنامههای فردی به نام «دیاز» که هدفش امیدبخشی به خانوادههای کودکان سرطانی و آگاهی بخشی در مورد این بیماری، از طریق ایجاد کتابی برای کودکان مبتلا به سرطان بود. البته ۷ تیم دیگر در لیگ مطرح NBA چنین اقدامی را برای روحیه دادن و شاد کردن کودکان سرطانی انجام دادند.
گلزنی با پیراهن تیم محبوب
پسر ۱۳ ساله هیچوقت فکر نمیکرد، بیان آرزویی که در دل دارد، باعث تعبیرش شود. «گوهان» که از بیماری سرطان رنج میبرد، روزی به پرستاران گفت، آرزو دارم روزی پیراهن تیم ویارئال را برتن کرده و برای این تیم به میدان بروم. پرستاران هم موضوع را به مدیران باشگاه مطرح اسپانیایی اعلام کردند که مورد استقبال قرار گرفت. پس از اینکه این پسر به یکی از تمرینات دعوت و با چهرههای مطرح این باشگاه عکس یادگاری گرفت، برای دیدار دوستانه با سلتیک به محل برگزاری بازی دعوت شد. یک جایگاه مخصوص در رختکن، گرفتن عکس یادگاری در ابتدای مسابقه، بازی برای دقایقی کوتاه در تیم ویارئال و گلزنی برای این تیم، آرزوهای گوهان را تعبیر کرد و وقتی روی دست بازیکنان سلتیک بلند شد و تماشاگران او را تشویق کردند، دیگر در پوست خود نمیگنجید.
آرزوی دیدن ستارههای مشهور
اواسط مهرماه سال ۱۳۹۳ کودکی انگلیسی به نام «میلو» به دلیل ابتلا به بیماری سرطان مجبور شد فوتبال را کنار بگذارد. در آن روزهای سخت درمان، آرزو کرد دیوید بکام ستاره مشهور فوتبال انگلستان و جهان را از نزدیک ببیند که خیلی زود آرزویش برآورده شد زیرا بکهام پس از اطلاع از این آرزو، به خانه این کودک ۱۱ ساله رفت و یک توپ فوتبال هم به او هدیه کرد؛ حتی به او قول داد شرایط دیدارش با برخی دیگر از ستارههای فوتبال را فراهم کند. به غیر از بکام، ستارههایی از جمله «کریستانو رونالدو» که هزینههای درمان کودکی سرطانی را پرداخت و یک کمپ برای حمایت از این کودکان در باشگاه رئال تاسیس کرد، «لیونل مسی»، «جان تری»، «سوآرز» و ... بارها در برنامههای خیریه برای حمایت از این کودکان شرکت کردند اما حرکت ستاره انگلیسی که به خانه میلو رفت و او را خوشحال کرد، اتفاق ویژهای بود.
آتشنشان ناجی
«الی دیویس» پسر چهار ساله که در آلاباما زندگی میکرد، همیشه آرزو داشت قهرمان بزرگی شود. او از پدرش شنیده بود که آتشنشانها قهرمانهای بزرگی هستند، به همین دلیل همیشه دلش میخواست آتشنشان شود. برای تحقق این آرزو، شرکت آتشنشانی محلی برنامه جالبی برای الی که از سرطان استخوان رنج میبرد، در نظر میگیرد. آنها صبح جمعه از الی و خانوادهاش دعوت میکنند تا در محل ایستگاه آتشنشانی حاضر شوند تا این پسر کوچک با پوشیدن لباس مخصوص، در عملیاتی ویژه حضور یابد. رئیس ایستگاه الی را توجیه میکند که به زیر زمین فروشگاهی که دچار حادثه شده، رفته و سگی عروسکی را نجات دهد و او به خوبی از عهده این مسئولیت برآمده و در میان تشویق مردم بسیاری که در محل این اتفاق حضور یافته بودند، از محل حادثه خارج میشود.
بازی فوتبال در سالن بیمارستان
در ایران ستارههای ورزشی و هنری بسیاری بوده و هستند که برای تحقق آرزوهای کودکان سرطانی به دیدارشان رفته و یا کارهای خاصی را برای آنها انجام میدادند. در این بین حرکت زیبای جواد نکونام و علیرضا حقیقی که با حضور در موسسه محک، با کودکان بستری شده در این بیمارستان فوتبال بازی کردند، بسیار جالب ارزشمند بود. پس از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی برزیل، کودکان موسسه محک نامهای را برای نکونام ارسال کردند که کاپیتان وقت تیم ملی هم خیلی زود پاسخ آنها را داد. نکونام پس از بازگشت به ایران به همراه علیرضا حقیقی به این موسسه رفت تا آرزوی این کودکان را برای دیدار با خودش و برگزاری یک بازی فوتبال برآورده کند، اتفاقی که بازتاب بسیاری در رسانهها داشت.
نابودی به خاطر بیتوجهی
تلخترین اتفاقی که برای یک کودک سرطانی رخ داد، مربوط به ماجرای «انزوی» کوچک است. او که با سرطان خون جنگ میجنگید، یکی از طرفداران برنامه «آشپزی با اینا گارتن» بود و تحت هر شرایطی این برنامه را تماشا میکرد. آرزوی انزو حضور در این برنامه بود اما این آرزو به خاطر بیتوجهی و عدم استقبال عجیب خانم گارتن تحقق پیدا نکرد. این مساله خیلی زود رسانهای شد اما تلاشها برای حضور این کودک در برنامه تلویزیونی آشپزی طی سه سال متوالی نتیجه نداد. به خاطر این برخورد غیر انسانی، از آن به بعد هیچ تهیه کنندهای حاضر به همکاری با این مجری معروف برنامههای آشپزی نشد و او نیز خیلی زود فراموش شد. در نهایت مردم دومین آرزوی انزو یعنی رقصیدن و شناکردن با دلفینها را برآورده کردند تا او روز خوشی را با این حیوانات سپری کند.
نظر شما