* خبرگزاري مهر گروه سياسي : آقاي خرم، با مروري به تحولات موضوع هسته اي ايران و تلاش ايران براي بهره مندي از حق قانوني خود براي دستيابي به انرژي هسته اي، اين سئوال اساسي پيش مي آيد كه تاكنون ديگر كشورهاي جهان براي بدست آوردن فناوري هسته اي و مشخصا چرخه سوخت چه راهي را در پيش گرفته اند؟ آيا ما هم همين راه را در پيش گرفته ايم؟
آمريكا در سال 1945 ، روسيه در سال 1948 ، انگليس در سال 1952 ، فرانسه در سال 1960 و چين در سال 1964 تست هسته اي خود را انجام دادند و به عنوان كشور دارند ه سلاح اتمي شناخته شدند |
- دكتر خرم : هنگامي كه ما وقتي از انرژي هسته اي صحبت مي كنيم، منظورمان انرژي صلح آميز هسته اي است اما چون اين تكنولوژي به گونه اي است كه با دستيابي يك كشور به تكنولوژي هسته اي مرز مشخصي بين استفاده صلح آميز و غير صلح آميز آن وجود ندارد، به همين خاطر مسائل كمي پيچيده مي شود. مثلا اگر كشوري حتي يك نيروگاه ساده اتمي مثل نيرو گاه بوشهر داشته باشد و حتي اگر سوخت آن را از كشوري ديگر نيز بخرد امكان استفاده از بازمانده سوخت نيروگاه براي استخراج پلوتونيوم به عنوان ماده اوليه بمب هسته اي وجود دارد ( البته به شرط تسلط بر فناوري آن) بنابراين يك كشور مي تواند تصميم بگيرد حتي با داشتن تكنولوژي چرخه سوخت ، بمب توليد نكند و تكنولوژي آن باصطلاح صلح آميز باشد. به اين ترتيب برخي كشورها با استفاده از چرخه سوخت به سمت استفاده نظامي و تسليحاتي از انرژي هسته اي رفتند و برخي ديگر در چارچوب چتر امنيتي يا توافق شرق و غرب صرفا راه انرژي صلح آميز هسته اي را پي گرفتند .
* شروع حركت به سمت دستيابي به سلاح هاي اتمي از كجا شروع شد؟
- اولين گروه از كشورهايي كه به دنبال سلاح هسته اي رفتند درجنگ جهاني دوم و پس از آن بود تا بر سياست جهاني تاثيرگذار باشند. در اين گروه ، آمريكا در سال 1945، روسيه در سال 1948 ، انگليس در سال 1952 ، فرانسه در سال 1960 و چين در سال 1964 تست هسته اي خود را انجام دادند و به عنوان كشور دارند ه سلاح اتمي شناخته شدند .
اين 5 كشور در پي توليد سلاح هسته اي ، معاهده ان پي تي را در سال 1968 تدوين كردند و گفتند از اين پس هيچ كشوري حق توليد سلاح هسته اي را ندارد .
* ساير كشورهاي دارنده فن آوري هسته اي را چطور مي توان طبقه بندي كرد؟
- از اين گروه كه بگذريم، ساير كشور هاي دارنده تكنولوژي سوخت هسته اي را مي توان به سه گروه تقسيم كرد : گروه اول؛ كشور هايي بودند كه با كمك يكي از 5 قدرت هسته اي و آنهم به دليل نياز سياسي آن قدرت ، به تكنولوژي تسليحات هسته اي دست پيدا كردند: اسرائيل ، هند ، پاكستان و آفريقاي جنوبي را مي توان در اين دسته برشمرد . در سال جاري مشاهده كرديم چگونه آمريكا ، كره جنوبي را به عنوان بديل كره شمالي در مقابل اين كشور هسته اي كرد و بعد هم دستور داد ادامه توليد چهارونيم كيلو پولوتونيوم ايجاد شده كه براي يك بمب هسته اي كافي بود را متوقف كند. دسته دوم؛ كشور هاي هم پيمان آمريكا بودند كه با اجازه آمريكا مسلط به تكنولوژي صلح آميز هسته اي شدند ولي در تحت چتر امنيتي آمريكا اجازه نداشتند توليد سلاح كنند مثل آلمان ، ژاپن ، كانادا ، ايتاليا، بلژيك ، هلند و تعدادي ديگر از كشور هاي اروپايي . اين گروه صرفا به دنبال انرژي صلح آميز هسته اي رفته اند اما در عين حال كشورهايي مانند ژاپن و آلمان به حدي از توانمندي رسيده اند كه ظرف 3 ماه مي توانند تسليحاتي شوند . اينها نمونه كشورهائي هستند كه آمريكا بر اساس ماده چهار ان پي تي به آنها كمك تكنولوژيك كرده است.
* ايران در كجاي اين معادله جاي مي گيرد؟
- ايران قبل از انقلاب نيز در اين مدل جاي مي گرفت و آمريكايي ها براي هسته اي شدن ايران برنامه ريزي كلاني كرده بودند. مصر ، تركيه وكره جنوبي را نيز در اين دسته جاي مي گيرند كه امروز از نظر تكنولوژي هسته اي از ايران پيشرفته تر هستند. اما دسته سوم؛ آندسته از كشورهايي هستند كه بدون كمك سازمان يافته كشور هاي هسته اي يا همپيماني با قدرت هاي بزرگ شروع به هسته اي شدن كردند. اين گروه نظير برزيل با اينكه با آمريكا هم پيماني نداشتند ولي با سياستهاي كلي اين كشور درگير نيز نبودند. به عبارت ديگر، اين قبيل كشورها ميدانند براي دستيابي به تكنولوژيهاي پيشرفته و براي بازيگري در سطح جهاني نياز به موافقت و يا حد اقل عدم مخالفت آمريكا دارند و نبايد از خطهاي قرمز جهاني عبور كنند. برزيل سالها طول كشيد( در مقايسه با كره جنوبي) تا بتواند بر چرخه سوخت هسته اي دست پيدا كند و يك تكنولوژي صد در صد بومي هسته اي به وجود بياورد.
* در دوران بعد از جنگ سرد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي ؛ موضوع هسته اي شدن كشورهاي جهان چه مدلي دارد؟
- در دوران دو قطبي ، يكي از دو ابرقدرت مي توانست يك كشور عضو بلوك خود را تا مرز تسليحاتي ، هسته اي كند. در جهان حاضر ، جهان بعد از فروپاشي شوروي و جهان تك قطبي كه يك ابرقدرت مثل آمريكا با بقيه فاصله قدرت زيادي دارد اگر كشوري به روال معمول بخواهد هسته اي شود بايد دو ويژگي را داشته باشد. "از يك سو بايد يك قدرت بزرگ حمايتش كند و از سوي ديگر ابر قدرت آمريكا نبايد مخالف هسته اي شدنش باشد . مثلا مسكو هند را در دوران دو قطبي هسته اي كرد ولي بعد از آن (1998) ببار نشست، آمريكا در مورد هند چندان مخالفت نداشت همينطور پاكستان . اين دو كشور را ظاهرا تحريم هم كرد اما تحريمها جدي نبودند، خود اين دو كشور هم مترصد اولين فرصت بودند كه همپيماني خود را با آمريكا نشان دهند. به قول هنري كيسينجر ، آمريكا سالها همواره منتظربود تا هند را به دام بياندازد و همين كار را نيز كرد."
غرب توانسته بخش عمده اي از افكار عمومي جهان را از يك مساله عادي و قانوني مثل تلاش ايران براي دستيابي به چرخه سوخت منحرف كرده و مساله ايران را به عنوان يك موضوع امنيتي مطرح كنند |
* اما كره شمالي كه اين گونه نبود و نيست و در اين مدلي كه گفتيد جاي نمي گيرد.
- بله، كره شمالي يك مساله خاص شد. يك استثناء در سه گروه فوق بوجود آمد و آن كره شمالي بود . آمريكا با تسليحاتي شدن كره شمالي مخالف بود و با اينكه موضوع فعاليت هاي هسته اي كره شمالي به شوراي امنيت ارجاع شد اما با مخالفث چين پرونده هيچ گاه در اين شورا باز نشد . اما چرا چين از اين كشور تا اين اندازه حمايت كرد؟ حقيقت اين است كه كره شمالي از نظر سياستهاي جهاني هيچگاه از خط قرمز ها و نرمهاي جهاني مورد تعريف آمريكا و غرب عبور ننموده است. هيچگاه نظام و ساختار بين المللي را به چالش نكشيد و اگر در حد شعار هم ادعاهائي نموده ، كسي براي آن ارزشي قائل نيست چون كره شمالي بردي در جهان ندارد و تاثيرگذار نيست و اصولا كسي آن را جدي نمي گيرد. از همه مهمتر كره شمالي هيچ گاه موجوديت آمريكا يا اسرائيل را زير سوال نبرده و كار برد سلاح هسته اي اش هم صرفا در چارچوب " دفاع ملي" تلقي مي شد(مثل پاكستان و هند). به عبارت ديگرموضوع هسته اي شدن كره شمالي مفهومي چالش بر انگيز در عرصه جهاني نداشت لذا درهيچ قطعنامه اي از آن به عنوان خطر براي صلح و امنيت جهاني ياد نشده بود. بر اين اساس چيني ها توانستند موضوع را به عنوان يك موضوع منطقه اي و در چارچوب دفاع ملي اين كشور مطرح كنند و پرونده اش را مختومه كنند، ضمن اينكه چين از ابتداي تاسيس كره شمالي براي استقلال اين كشور در فاصله سالهاي 1950 تا 1953 يك ميليون كشته داد لذا مي توان گفت چين علائق زيادي در اين كشور دارد و از نظر امنيت ملي ، كره شمالي حيات خلوت چين محسوب مي شود.
* آقاي خرم، ايران نمي تواند از الگوي كره شمالي براي هسته اي شدن استفاده كند؟ يعني هسته اي شدن را در چارچوب دفاع ملي خودش مطرح كند، چون رژيم صهيونيستي بارها و بارها جمهوري اسلامي ايران را تهديد به حمله كرده بود و مي كند.
- متاسفانه موضوع ايران اكنون به عنوان يك چالش بين المللي مطرح شده و اين گونه تبليغ شده كه ايران مي خواهد با كل جهان درگير شود. ما نبايد در اين مساله ترديد نكنيم ، صاحبان قدرت و تكنولوژي هسته اي را نمي گذارند در دست كشوري باشد كه داعيه مبارزه جهاني دارد مگر در سطح ابرقدرت آمريكا باشد. درحال حاضر اروپائي ها دارند ايران را متاسفانه با آلمان نازي مقايسه مي كنند و مي گويند هيتلراز 1933 وقتي روي كار آمد داعيه جهاني شدن داشت و مثل امروز ايران همه دولت ها را زير سوال مي برد.الان اصلا تبليغات غرب روي اين مساله است و توانسته اند بخش عمده اي از اذهان و افكار عمومي جهان را از يك مساله عادي و قانوني مثل تلاش ايران براي دستيابي به چرخه سوخت منحرف كرده و مساله ايران را به عنوان يك موضوع امنيتي مطرح كنند.اروپا خط ديگري را كه در قبال ايران دنبال مي كند، اين است كه از مبارزه آمريكا عليه نظام جمهوري اسلامي ايران حمايت مي كند و مشروعيت دروغين مي دهند، بايد به شدت مراقب چهره اي كه از خود به جهان نشان مي دهيم ، باشيم. در عين حال كه بايد محكم بر حقوق هسته اي خود پافشاري مي كنيم، نبايد حرفهايي بزنيم كه به عنوان شورشگر عليه نظام بين الملل تبليغ شويم ، بايد اين اتهامات را از بين ببريم.
* آيا اين امكان وجود ندارد كه ما با همه توان روي رسميت پيدا كردن اين الگوي جديد خودمان كار كنيم و آن را به يك گفتمان الهام بخش براي جهان دربياوريم؟
- ببينيد ايران در هيچ كدام از اين سه دسته برشمرده شده فوق جاي نمي گيرد بلكه بايد آن را در دسته اي جداگانه با عنوان دسته چهارم جاي داد. يعني استثناء بر استثناء. جمهوري اسلامي ايران مي خواهد تكنولوژي صلح آميز هسته اي را بدست آورد نه با همپيماني با آمريكا ، نه با سياست خارجي آرام مثل برزيل نه با اهداف صرفا ملي و منطقه اي مثل كره شمالي.
جمهوري اسلامي ايران ضمن هماوردي براي تامين منافع ملي ، اعتقاد راسخ به تعامل در صحنه ديپلماسي و در صحنه جهاني دارد. اين سخنان بايستي بارها و بارها در سطح جهان تبليغ و تكرار شود |
اين روش تا به حال در جهان سابقه نداشته و احتمال موفقيت آن محدود است چون سابقه اي براي اين مدل نيست، آينده آن مبهم است. اگر كشوري كسي كه بخواهد در اين مسير گام بردارد قيمت بسيار سنگيني بايد بپردازد و همه قدرتهاي جهاني براي اينكه چنين مدلي الگو نشود بسيج شده و در كوبيدنش همداستان مي شوند. تحولات دنيا نشان داده است داعيه هسته اي شدن با اينگونه شعارهاي جهاني سازگار نيست و اين وضعيت به روسيه و چين اجازه نمي دهد بتوانند مثل كره شمالي ، باز نشدن پرونده هسته اي ايران در شوراي امنيت را توجيه كنند و يا قطعنامه ما را وتو كنند . ما نبايد آرزوها و اميال سياست خارجي خودمان را بعنوان موضع سياست خارجي در جهان مطرح كنيم بلكه صرفا تهديد آنها را عليه جمهوري اسلامي ايران گوشزد و ثبت كنيم تا طبق منشور سازمان ملل ، حق دفاع ملي براي ما قائل شوند. هرگونه زير سئوال بردن مشروعيت وجود ديگران ، تهديد جهاني محسوب ميشود و كار هسته اي ما را سخت تر ميكند كه تا بحال كرده است. در سخنان اخير مقام معظم رهبري با كارگزاران سياست خارجي كاملا مشخص بود جمهوري اسلامي ايران ضمن هماوردي براي تامين منافع ملي ، اعتقاد راسخ به تعامل در صحنه ديپلماسي و در صحنه جهاني دارد. اين سخنان بايستي بارها و بارها در سطح جهان تبليغ و تكرار شود. خوب است وزارت امور خارجه ايران در اين رابطه وظيفه خود را ادا نمايد. ما كه فعاليتهاي هسته اي مان تاكنون قانوني ومنطبق بر ان پي تي بوده ، حيف است با اتهامات واهي ما را متوقف كنند.
* موقعيت فعلي ايران در روند هسته اي شدن، كجاست؟
- با اين حال هنوز در نيمه هاي راه هستيم و هنوز مسير براي احقاق حقوق هسته اي باز است. ما مي توانيم خود را در گروه هاي دوم و يا سوم قرار دهيم و يك سياست خارجي كاملا آرام را آغاز كنيم ، بعد از اينكه نشان داديم ميتوانيم غني سازي كنيم تعليق را براي مدتي مشخص بپذيريم تا اعتماد سازي در جهان صورت گرفته و اهداف ما كاملا ملي تلقي شوند . با اين روش مي توانيم آرام آرام از يك سو هم اقتصاد كشور را رونق ببخشيم و هم داراي انرژي هسته اي شويم . در اين ميان، انتخاب گزينه سوم براي جمهوري اسلامي ايران محتمل تر است ، براي جاي گرفتن در گزينه سوم بايد طوري عمل كنيم و حرف بزنيم تا از تكنولوژي هسته اي مان اخلال در نظم بين المللي استنباط نشود و در حال حاضر كه پرونده هسته اي ما در شوراي امنيت مطرح است، در ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار مي گيريم و مواد 39 تا 42 اين فصل در مورد ما قابل استفاده است كه شامل تحريم و محاصره دريايي و حمله نظامي است وهمه اينها با واژه بريچ ((Breach كه در قطعنامه شوراي حكام بارها تكرار شده است قابليت اجرايي مي يابد، بايد از ادامه اين روند جلوگيري كرد.
نظر شما