به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بررسی نظم امنیتی خلیج فارس: از گذشته تا حال» با سخنرانی دکتر «آرشین ادیب مقدم» رئیس مرکز مطالعات ایرانی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و دکتر «نادر انتصار» رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا از طریق ویدئو کنفرانس که به همت گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات خاورمیانه در این پژوهشگاه برگزار شد.
هم چنین در ادامه این نشست دکتر سید جواد صالحی استاد دانشگاه شیراز و مدیر گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات خاورمیانه ضمن جمع بندی کلی به تبین شاخصه های لازم برای برقرای نظم امنیتی در خلیج فارس پرداخت و گفت: در بحث ابتدایی می بینیم که عربستان و ایران به عنوان دو بازویی که در نظریه نیکسون-کیسینجر و در خلیج فارس نقش ایفا می کردند امروز تبدیل شدند به دو بازیگری که هر کدام امنیت خود را درناامنی دیگری می بیند و در واقع همین منحنی تحولات و بحث پیش بینی ناپذیری و ابهام در تعیین و هدف گذاری سیاست خارجی را برای همه دچار ابهام کرده است.
وی افزود: از دیگر سو دکتر ادیب مقدم از یک منظر کانتسکچوال(زمینه مند) و از منظری زمینه گرایی قصد دارد سیاست خارجی را تحلیل کند و به تبیین این مسئله بپردازد که چگونه مشروعیت می تواند زمینه اقدام باشد. در واقع در جهانی که بالاخص بعد از دوران پساجنگ سرد می شناسیم می بینیم که دولت ها از این محیط اقدام می کنند، یارگیری می کنند و بدین ترتیب ائتلاف ها شکل می گیرند، به طور مثال بحث جنگ ایران و عراق و اینکه چگونه عراق منطقه و نظام بین الملل را بر علیه منطقه می شوراند و حمایت را به همراه دارد، از جمله نمونه های موردی بود که در این راستا مطرح شد.
صالحی در ادامه گفت: در بحث جنگ متحدین و در خصوص جنگ عراق هم همین شرایط را مطرح می کند و می خواهد این تفاوت زمینه و بستر در بحث اقدام و ضد اقدام را به گونه ای به تصویر بکشد و بیان کند که عراقی که توانست در جنگ علیه ایران نظام بین المللی و منطقه ای را همراه خود کند چرا در کویت نتوانست و این به ضد خودش تمام شد.
وی افزود: در حقیقت ما نمی توانیم سیاست خارجی را منتزع از بستر و زمینه تبیین کنیم یعنی سیاست خارجی صرفا یک هدف گذاری نیست. ما اگر نظم را دغدغه اصلی در نظام منطقه ای و بین المللی بدانیم، خاورمیانه و خلیج فارس، مدل ها و ادوار مختلفی را پشت سر گذاشته است.
صالحی همچنین گفت: در دوره ای که به هر حال دوران جنگ سرد بود به خاطر بحث فقدان مشروعیت و عدم تناسب دولت ها با همدیگر از منظر جمعیت و قلمرو و از نظر سطح تهدیدات و همچنین از منظر ناکارآمدی و وجود نیروهای گریز از مرکز، در هر کدام از این دولت ها به گونه ای اتکای اجتناب ناپذیر آنان به چتر حمایتی یا نیروهای مداخله گر را شاهدیم و جالب است که این فضا در دوران جنگ سرد، با وجود همه تفاوت ها یک نظم ائتلافی و ایدئولوژیک را دنبال می کند که «دیگرش» در خلیج فارس و خاورمیانه نیست.
وی در ادامه بیان کرد: مثلا وقتی بحث دکترین نیکسون -کیسینجر شکل می گیرد، در تقابل با اندیشه کمونیسم و وحدت بخشیدن به هژومونی منطقه ای ایران و عربستان به عنوان دو بازوی همگرا و در عین حال حمایت از قدرت های ریز منطقه ای است، اما ما می بینیم که در دوران پسا جنگ سرد این وضعیت کاملا شکننده و غیر اجماعی شد و سطح تهدید از آ ن نوعی که در دوران جنگ سرد تعریف می شد، درون خلیج فارس و خارومیانه رسوخ پیدا کرده است. در واقع ما زمانی بحث امنیت منطقه ای را مطرح کردیم و بحث براین بود که هویت منطقه ای مشترک و فرهنگ مشترک داریم و از طریق همین خاستگاه مشترک است که می توان با پیشرفت همکاری های مشترک اقتصادی و فرهنگی به نظم مطلوبی در خلیج فارس دست یافت.
وی افزود: اما امروز به واسطه این اختلاف و به واسطه فقدان هدف های واحد و به واسطه تعریفی که از تهدید و قلمرو تهدید و هم چنین سطح تهدید داریم، امروزه عربستان راه خودش را می رود و ایران نیز راه خودش را. بر خلاف باورهایی که یک زمانی به دنبال این بودند که در خلیج فارس یک نظم امنیتی مشارکتی را تاسیس و ایجاد کنند، امروز به جایی رسیدیم که صحبت از بلوک شیعی و بلوک سنی است، بحث خط کشی هایی است که بالاخص بعد از حوادث ۲۰۱۱ هر روز شکننده تر می شود و نمونه های آن را در جنگ های نیابتی سوریه و یمن و همچنین در اقدامات خصمانه دیپلماتیک و در مواضع تریبونی کشورهای اثرگذار منطقه بر علیه همدیگر شاهد هستیم. به عبارتی دیگر حوادث و قیام های منطقه که حال اسمش را بهار عربی بگذاریم یا بیداری اسلامی یا هر عنوان دیگری در واقع یک تشدید کننده منازعه و برهم زننده نظمی است که کشورها شاهد آن هستند.
مدیر گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات خاورمیانه در ادامه تصریح کرد: امروز شرایطی که ما داریم و شرایطی که در آن زندگی می کنیم در منطقه خلیج فارس متاسفانه هیچکدام از اولیات شکل دهندگی نظمی که بتواند امنیت را برای همه تامین کند وجود ندارد. لذا هر کدام از کشورهای خلیج فارس در ضلع شمالی و جنوبی این منطقه، اتحادها و ائتلاف هایشان را با کشور های بیرونی و وارد کردن بازیگران ثالث دامن می زنند که نمونه اخیرش را دکتر انتصار(ایجاد پایگاه نظامی ترکیه در قطر) مطرح کردند و همان بحث ترکیه است و این چه برای ایران تهدید باشد و چه نباشد، نشان دهنده این است که کشورهای ذره ای منطقه به نظم های خود جوش گذشته و یا به عبارتی تاریخی موجود در خاورمیانه اعتقاد و باوری ندارند و به دنبال نظم های بدیلی هستند. لذا در اینجا موضوعاتی مطرح می شود که آیا این کشورها تونایی و ظرفیت را برای ایجاد این نفع مطلوب چه در غالب خلع سلاح و چه کنترل تسلیحات و چه در غالب بازدارندگی دارند که همه این ها از سوالات بسیار جدی و بعضا بدون جوابی است که پیش روی ماست.
در ادامه همچنین سوالاتی مطرح شد که دکتر صالحی به آنان پاسخ داد. ور در پاسخ به این پرسش که آیا محیط امنیتی خلیج فارس پس از برجام و لغو تحریم ها شاهد نفوذ منطقه ای بیشتر و تهدید ایران شده است یا نه گفت: در مورد محیط امنیتی خلیج فارس پس از برجام باید گفت که چیزی که محیط صحنه نشان می دهد و وضعیت هایی که شاهد آن هستیم بیانگر این است که به سمت و و سوی نوعی انشقاق و شکاف بیشتر در حال حرکت است، یعنی برجام برای ایران یک فرصت سازی بین المللی ایجاد کرد یا یک سری تهدید ها در حوزه تحریم ها را برداشت. اما در بحث منطقه ای در واقع ایران را در تنگنای بیشتری قرار داد، بالاخص در بحث خلیج فارس ظرفیت خصومت های پنهان را آشکار کرد.
استاد دانشگاه شیراز تأکید کرد: بحث هلال سنی و هلال شیعی که قبلا در عرصه تریبونی و در عرصه هشدار و در انزوا مطرح می شد بعد از برجام بخشی از آن با هدف اینکه به این نتیجه برسد و بخشی از آن بواسطه قطع امیدی که این کشورها از دوستان دیرین و متحدین استراتژیک خودشان دیدند سبب شد که خودشان به کنشگری روی آورند و این کنشگری را در واقع مواجه مستقیم با ایران دیدند. مثلا ما شاهد این سطح تهدید دربحرین هستیم و همچنین در بحث قطع روابط و اینکه تمامی مسائل و مشکلات را بر علیه ایران دنبال کردند. همچنین در بحث اعدام «شیخ النمر» و در بحث اعدام ۳۲ نفری که امروز در عربستان به اتهام جاسوسی برای ایران مطرح شدند، اینها نشانه های خوبی نمی تواند باشد چون درست است ما از لحاظ فرهنگی اشتراک داریم در خیلی از سخنرانی ها وزیر خارجه کشورمان و مقام معظم رهبری عامل خویشتن داری ایران را همین اشتراک و برادری عنوان کردند، اما در طرف مقابل یعنی عربستان، هیچکدام از این علائم و خویشتن داری ها را نه تنها شاهد نیستیم بلکه در حال تشدید و شدت گرفتن نیز هستند. حال بحث سفارت عربستان هم در این باره بهانه ای شد برای بزرگنمایی این قضیه و پیوند دادن آن با نیروی مظلوم نمایی که همان بحث مشروعیتی است که دکتر آرشین ادیب مقدم مطرح کرد و در واقع می توان گفت که عربستان در حال فرصت سازی برای خودش هست.
صالحی در خصوص این موضوع که چه پیشرفت ها و چه تهدیداتی را برای مشروعیت ایران در پسا برجام پیش بینی می کنید و آیا آینده ایران را به عنوان یک قدرت در منطقه روشن میبینید یا نه گفت: در عرصه بین المللی توافق هسته ای برای ایران فرصت بوده، اما در بحث منطقه ای باعث افزایش تهدید های ایران شده است.
وی در خصوص این پرسش که برای حفظ نظم خاورمیانه، دکترین دوستونی نیکسون- کسینجر با رویکرد نظارت آمریکا بهتر عمل نمی کند تا اینکه نظم منطقه را بسپاریم به دست خود کشورها نیر تصریح کرد: باید گفت که اختلاف و شکاف با هر بهانه ای که بوده روز به روز تداوم پیدا کرده است. چرا که طرف بازیگر در جهان عرب که اگر راس آن را عربستان بدانیم، سطح تهدیدها یا تقابل تهدیدش را عمدتا با ایدئولوژی انقلاب اسلامی در ایران تعریف می کند و روز به روز هم در حال پررنگ تر شدن است. این بزرگنمایی، هراس یارگیری بیرون از مرز را گسترش می دهد. یارگیری خود به خود منجر به پایگاه سازی می شود، منجر به عقد قراردادهای دوجانبه می شود، منجر به افزایش خریدهای تسلیحاتی خواهد شد و این خریدهای تسلیحاتی خود به خود یک دومینوی وابستگی فزاینده و مداوم را در پی خواهد داشت. از این منظر اعتقاد دارم که این شرایط در آینده نه تنها کم نخواهد شد که تشدید نیز خواهد شد.
صالحی هم چنین در ادامه گفت: در خصوص دکترین دو ستونی و اینکه آیا مجددا باید به این سمت و سو رفت و آیا این برای ما الزام اجتناب ناپذیری است باید گفت در شرایط مطلوب، اگر به یک نظم مطلوب فکر کنیم می بینیم که خلیج فارس دو بازیگر اصلی دارد که هر کدام محیط دارند که باید در کنار هم باشند تا این نظم مطلوب شکل بگیرد و اگر هر نظمی بدون یکی از این بازیگران شکل بگیرد خلیج فارس را متشتت و بحرانی خواهد کرد. زمانی الگوی ۲+۶ مطرح شد و زمانی هم الگوی ۱+۶ را مطرح کردند، ولی هیچکدام از این ها کارگشای مباحث امنیتی خلیج فارس نخواهد شد. خلیج فارس زمانی می تواند یک نظم نهادینه داشته باشد که سه قدرت موثر ایران، عراق و عربستان هیچکدام در حاشیه نباشند و رفتارهایشان مقابل یکدیگر نباشد. اگر این اتفاق بیفتد ما به نظم مطلوبی خواهیم رسید و یک زمانی در دوران جنگ سرد حداقل با محوریت ایران و عربستان، شاهد یک تجربه قابل قبولی در خلیج فارس هستیم، اما به هرحال اگر یکی از این ستون های مطرح شده در انزوا قرار بگیرد، یا اینکه در تقابل همدیگر باشند، عمدتا نظم های شکننده ای خواهیم داشت.
صالحی در پاسخ به این پرسش که آیا از طریق گسترش زیر ساخت های فرهنگی میتوان نظم امنیتی در خلیج فارس را متصور شد گفت: در بحث نظریه های کارکردگرای و نوکارکردگرایی وقتی بحث منطقه مطرح می شود تحلیل از نظر تئوری درست است به طور مثال در بحث اتحادیه اروپا و بحث جامعه فولاد و ذغال که مطرح شد، جامعه فولاد و ذغال اروپا جواب داد و در واقع نیازهای فنی و تکنولوژی به گونه ای سرریز کرد به حوزه سیاست و تنش ها را کم کرد. اما در منطقه ما هم اکنون این زیر ساخت اقتصادی وجود ندارد. همین بحثی که مطرح است که عربستان سعی می کند انرژی خودش را بین المللی کند، اما ایران نگاه منطقه ای دارد نه بین المللی، به این خاطر است که بحث حلقه اقتصاد در منطقه وجود ندارد. اقتصاد عربستان راه خودش را دارد و اقتصاد ایران راه خودش را. این جنبه مکملی که ضرورت فانکشنالیسم است اصولا حلقه مفقوده ای است و جای این اقتصاد کارآمد و موثر را اصولا بدبینی ها و هم اکنون متاسفانه خصومت های مذهبی که روز به روز در حال تشدید شدن است گرفته است و در واقع این موضوع جنبه های قومیتی به خودش گرفته که یا در غالب طنز و جک یا در غالب تحقیر، یا در غالب توسل به متون مذهبی کلاسیک برای از میدان به در کردن دیگری، روزبه روز در حال افزایش است و در حقیقت باید گفت برای پیشبرد اهداف و ایجاد نظم از طریق فرهنگ سازی ابتدا باید اقتصاد قوی و کار آمد و متصل به هم داشته باشیم که فعلا پتانسیل های آن وجود ندارد. چرا که در واقع چیزی که «آر سی دی» و «اکو» را نیز به ناکامی سوق داد، فقدان زیرساخت های قوی اقتصادی بود. حال نیز زمان زیادی لازم است تا این فقدان ها حل شود و این زیر ساخت ها شکل بگیرد. لیکن در میان مدت به هرحال طرفین خسته خواهند شد و سنگینی هزینه های تحمیل شده در بخش مختلف سبب خواهد شد که آنان نیز اجتناب ناپذیر به صلح رای دهند.
صالحی در پایان گفت: منطقه با ظرفیت و خشونت فعلی به یک سمت و سویی می رود که نتیجه آن تقابل و جنگ است که در مورد این بحث، این قطعا گزینه ما در جهان اسلام نخواهد بود. در مورد طرف مقابل هم شاید چون به اقدام و کنش خود آگاهی ندارد اینگونه عمل می کند، اما وقتی متحمل هزینه های سنگین در یمن و سوریه شود بعد از مدتی متوجه می شود که این راه سر به دیوار کوبیدن است و نتیجه ای در برندارد و سرانجام طرفین مجبور خواهند شد که بر سر میز بنشینند و حداقل از نظر توافق و قرارداد، چگونگی نظمی را تعریف کنند که بر اساس آن از همدیگر احساس تهدید نکنند و نترسند.
در ادامه این نشست جواد حیران نیا دبیر گروه خلیج فارس پژوهشگاه مطالعات خاورمیانه نیز تصریح کرد: در بحث تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه و آنچه به بهار عبری موسوم شد بیشتر ناظر به امنیت انسانی است اما در اصل تحولات عربی و بهار عربی نشان می دهد که صرف توجه به امنیت دولتی با تعریفی که دولت و نخبگان از این امنیت می کنند تامین کننده امنیت شهروندان آن کشورها نبوده است. گزارش UNDP راجع به کشورهای عربی نیز در واقع نشان می دهد که شاخصهای توسعه انسانی در این کشورها قابل مقایسه با کشورهای توسعه یافته نیست. در واقع این برمی گردد به قسمتی که باید تبیین کند که هدف از مرجع امنیت چیست و اینکه هدف از امنیت، امنیت دولت است یا امنیت شهروندان. یعنی ما در بحث امنیتی باید برنامه ریزی کنیم که تهدیدهای واقعی کشور(شهروندان و نظام سیاسی) چیست.
وی افزود: در حقیقت در بحث بهار عربی هم دولتها برآمده از مردم نیست تا امنیت ملی و امنیت انسانی همپوشان شود. در واقع این موضوع مهمی است که بتوانیم در این کشورها ترکیبی از امنیت انسانی و امنیت دولتی داشته باشیم و لازمه آن نیز گذار به فرآیندهای دموکراتیک و توجه به شاخص های توسعه امنیت انسانی است.
وی در پایان گفت: در این صورت است که به نظر می رسد بتوانیم امنیت پایدار در این کشورها متصور شویم. در واقع زمانی می توانیم همپوشانی میان امنیت انسانی و امنیت state را داشته باشیم که نظام سیاسی برآمده از مردم باشد و سنخ آن دموکراتیک باشد.
نظر شما