وي گفت: اما بعد از نيما اين نگرش برعكس مي شود. نه اينكه گذشته را رد كند . بلكه توجه به انسان معاصر و مسايل آن مطرح مي شود . يعني حافظ و مولانا هيچ وقت پشت چراغ قرمز نمانده اند، پس مسايل آنها با مسايل ما فرق مي كند . نيما ما را آگاه مي كند به آنچه در زمان و جامعه ما وجود دارد .
وي تصريح كرد: نيما به خود انسان و فرديت خلاق شاعر روي دارد. او در شعر ، "من" شاعر را مطرح مي كند . در شعر كلاسيك فرديت شاعر هميشه دوم شخص مطرح مي شود ، اما نيما بر عكس عمل مي كند و اول شخص را مي آورد .
در شعر نيمايي ما مواجه مي شويم با مسايل نيمه ي ديگر جهان كه سعي مي كرد خود را به ما نشان دهد و ما نمي ديديم . براي كشف تازه، بيان تازه تري لازم است و نيما اين پيشنهاد را داد.
نويسنده كتاب « شباني كه دستهاي خدا را مي شست »، افزود: يكي از مهمترين كارهاي نيما تغيير خود آگاهي ما بود كه ادبيات امروز ما تحت تاثير اين تغيير است. نيما تنها بر شعر تاثير نگذاشت بلكه با تغيير دادن نوع نگاه در نوع تفكر تاثير گذاشت و اين مسئله باعث نو گرايي در ديگر هنرها هم شد.
مسيح گفت: سايه نوعي عاشقانه نويسي (رمانتيسم) در نامه هاي نيما وجود دارد كه باعث مي شود عده اي فكر كنند نامه هاي نيما برتر از شعرهاي اوست. نبايد فراموش كرد اتفاقي كه نيما باعث بوجود آمدن آن در ادبيات ما شد در شعرهاي اوست ، نه نثرهايش.
نيما براي آنكه آنچه در ناخود آگاه و خود آگاهش وجود دارد براي گذشتگان باقي بگذارد آن را به صورت نثر نوشت.
وي تصريح كرد: بيانيه نيما به دو گونه مطرح شده است . اول، آشكارا مانند ، " حرفهاي همسايه" . دوم، با واسطه مانند ، نامه هاي نيما به دوستانش . نيما در حرفهاي همسايه به طور واضح به مسايل شعر مي پردازد و نظرات خود را بيان مي كند . اما در نامه هاي او بيشتر جهان بيني و نگاه او را به مسايل مشاهده مي كنيم .
نظر شما