خبرگزاری مهر، گروه سیاست- مهدی جمشیدی: یک تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی که در اختیار مهر قرار داد، به ارتباط حوادث هفته گذشته تهران با مسائل مشابه در دهه ۶۰ پرداخت:
وقتی پای «انفجارِ انتحاری» به میان میآید، روشن است که تروریستها از انگیزههای اعتقادی و «ایدئولوژیک»، برخوردار بودند. به همین سبب، ذهن به سوی «سازمان مجاهدین خلق» و «داعش»، که سازمانهایی ایدئولوژیک هستند، حرکت میکند. پس از آن که داعش، مسئولیت این عملیات را پذیرفت، خاستگاه و سرچشمۀ ایدئولوژیک آن آشکار شد.
در این عملیات، تروریستها نیامده بودند که کسی یا کسانی را به قتل برساند و سپس بگریزند، چون به خوبی میدانستند که راه گریزی برایشان وجود نخواهد داشت، و پایان کار، «مرگ» است. این قبیل «ترورهای بیبازگشت»، به لحاظ منطقی نمیتوانند غیرایدئولوژیک باشند.
اول: به ظاهر بنا بود که ترورریستها با مزار امام خمینی، همان کنند که با مزارهای اولیای دین در سوریه کردند، اما برخلاف پیشبینیشان، ناکام ماندند. امام خمینی، قلب انقلاب اسلامی است، و ویران و منهدم کردن مقبرۀ ایشان، اهانت بسیار تلخ و گزندهای میبود. چنانچه جسارتی به حرم امام بزرگوار صورت میگرفت، جا داشت که از شرمندگی، قالب تهی میکردیم.
دوم: اما در عملیات مجلس، هدف این بود که صحنِ مجلس به تصرّف درآید، اما کارنابلدی و ناشیگری تروریستها، ورق را به ضررشان برگرداند، به طوری که آنها در اثر خطا در شناخت نقشۀ داخلی مجلس، به جای صحن مجلس، سر از طبقات اداری آن درآوردند. تصرّف صحن مجلس، از چند جهت موضوعیّت داشت:
الف. «دسترسی» به آن، چندان سخت نیست.
ب. تعدادی زیادی از کارگزاران نظام - یعنی نمایندگان مجلس - «یکجا» در آن جمع هستند.
ج. آنچه در صحن مجلس میگذرد، همزمان و به طور زنده از صداوسیما «پخش» میشود.
سوم: ما تاکنون در «زمین دشمن»، با او درگیر بودیم، اما این بار، او به «زمین ما» وارد شد و ساعتی آن را چنگ آورد. آنچه برای دشمن اهمیت داشت، کشاندن «میدان جنگ» به «داخل ایران»، بلکه به «پایتخت ایران»، بلکه به «ساختمان یکی از نهادهای حکومتی» آن بود.
اگر ما در سوریه، «اسلحه» را به زمین بگذاریم و به غلط تصوّر کنیم که میتوان با «مذاکره»، گرهی را باز کرد، باید در عمق جمهوری اسلامی، با دشمن روبرو شویم، نه در هزاران کیلومتر آن طرفتر از مرزهایمان. ما چه در سوریه حضور نظامی داشته باشیم، و چه نداشته باشیم، داعش هرگز از انگیزۀ جنگ با ما خالی نمیشود، ولی اگر در سوریه با داعش بجنگیم، میدان جنگ را تغییر دادهایم و دشمن را در لانهاش، محصور کردهایم.
نمیدانم اعتدالگراهای تکنوکرات که «برجام دو» را به معنی عقبنشینی از هدفهای منطقهای ما تفسیر کردهاند و میخواهند با «مذاکره» و «بیانیهنویسی» و «سازش» و «حرف» و «لبخند» و «سادهلوحی» ، تروریستهای منطقی و مهربان (!) را از ادامۀ جنایاتشان منصرف سازند، به خود آمدهاند یا نه؟!
منطق شهدای مدافع حرم، هم مبتنی بر عقلانیّت است و هم مبتنی بر دیانت، نه منطق اعتدالگراهای تکنوکرات، که فریب آمریکاییها را خوردند و سرمایۀ هستهای این ملّت را به باد دادند!
چهارم: اعتدالگراهای تکنوکرات که همه چیز را فدای کرسی «قدرت» میکنند، در مناظرات و سخنرانیهای انتخاباتیشان، چوب حراج بر تمام اصول و ارزشهای انقلاب زدند، و از جمله، به «اعدام اعضایِ بر سر موضع سازمان مجاهدین خلق در سال ۶۷» تاختند و «نظامی» و «امنیتی» و «قاضی» بودن را نقطۀ ضعف و مایۀ سرافکندگی شمردند!
امروز باید آنان که آن سخنان را باور کردند، فهمیده باشند که حکمت اصرار امام خمینی بر اعدام آن گرگهای وحشی چه بود، و این که در طول چهار دهه، نیروهای نظامی و امنیتی، چه مشقتها و رنجها کشیدند تا چتر امنیت و آرامش را بر سر ما گستراندند، اما عدّهای «عملگرا»، «ناسپاس» و «بیانصاف»، همه را زیر سئوال برده و به بهای جذب چندی رأی، فروختند!
و بیش از همه، باید قدردان «سپاه عزیز» بود، که به قول امام، اگر سپاه نبود، کشور نبود! اعتدالگراهای تکنوکرات، هر گاه که عرصه را بر خود تنگ ببینند، اگر به اروپا سفر نکنند و در آنجا اقامت نگزینند، دستکم به ویلاهای خود در شمال میروند، در حالی که آن پاسدار بیادعا و مظلوم، جان شیرین خود را نثار میکند!
پنجم: اگر امروز نتیجه انتخابات جور دیگری بود و این اتفاق رخ میداد، روزنامههای شرق و اعتماد و آرمان برای فردا، چه تیتر درشت و بزرگی را انتخاب میکردند؟! آیا نمیگفتند حاکمیت «تندروها» و «افراطیها»، کشور را دچار «تنش» و «جنگ» کرد و زندگی روزمرۀ ما را دچار خلل و رخنۀ امنیتی کرد؟! آیا آنها، این حادثه را به انتخاب شدن یک فرد ربط نداده و نتیجه نمیگرفتند جنگ بر کشور ما، سایهگستر شده است؟!
بنابراین، «مذاکره» و «سازش» و «دراز کردن دست دوستی به سوی ایالات متحدۀ امریکا»، سایۀ جنگ را کنار نمیزند، بلکه دشمن را جسورتر میکند. همه بدانند که اعتدالگراهای تکنوکرات، قاعدۀ بازی را «وارونه» به آنها القاء کردهاند: هزینههای «سازش»، کمتر از هزینههای «چالش» نیست!
نظر شما