به گزارش خبرگزاری مهر، انتخابات کنگره آمریکا درحالی پایان یافت که همزمان ازشهروندان 37 ایالت در 203 مورد مربوط به ایالتها، رای گیری شد و دمکراتها توانستند با به دست آوردن 251 کرسی کنترل کنگره را به دست بگیرند.
این اتفاق مهمی در تاریخ سیاسی رقابت های دو حزب اصلی دموکرات و جمهوری خواه در ایالات متحده آمریکا است، از این جهت که به سیطره طولانی جمهوری خواهان بر کنگره پایان داد، حزب دموکرات آمریکا در انتخابات میان دوره ای کنگره ، برای اولین بار طی 12 سال گذشته- از سال 1994 تا کنون- کنترل مجلس نمایندگان آمریکا را بر عهده گرفت.
اما بی شک به جز بازتاب و پیامدهای داخلی نتایج این انتخابات بر سیاست داخلی آمریکا و به خصوص انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا (2008) این نتایج که به منزله یک "نه" قاطع به سیاست های جرج بوش بود، آثار مستقیمی بر صحنه های مختلف سیاست خارجی ایالات متحده خواهد گذاشت.
اگر مهمترین آثار و پیامدهای این اتفاق بزرگ سیاسی را در معادله هسته ای ایران و موضوع عراق به عنوان یکی از اصلی ترین و چالش برانگیزترین صحنه های دیپلماسی آمریکا بدانیم، راه به خطا نرفته ایم |
به گزارش مهر اگر مهمترین آثار و پیامدهای این اتفاق بزرگ سیاسی را در معادله هسته ای ایران و موضوع عراق به عنوان یکی از اصلی ترین و چالش برانگیزترین صحنه های دیپلماسی آمریکا بدانیم، راه به خطا نرفته ایم، دو موضوعی که در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ، بر روابط خارجی آمریکا سایه افکنده است.
بازتاب های پیروزی دموکرات ها در اروپا خیلی زود خود را نشان داد: یازده نوامبر 2006، "یوشکا فیشر" وزیر سابق امور خارجه آلمان، در سخنرانی خود در دانشگاه پرینستون در نیویورک تصریح کرد : پیروزی دموکراتها در انتخابات آمریکا زمینه را برای گفتگوی مستقیم با ایران درباره موضوع هسته ای تهران فراهم کرده است. وی افزود : بدون انجام گفتگوی مستقیم میان تهران و واشنگتن، نمی توان شاهد پیشرفت چندانی در حل پرونده هسته ای ایران بود.
این تحلیل که اروپا توان بازی درمیدان سخت و پرهزینه هسته ای را ندارد و نمی تواند در بین دو بازیگر اصلی این معادله ، یعنی نومحافظه کاران جنگ طلب آمریکا از یک سو و ملت و دولت ایران از سوی دیگر به ایفای نقش بپردازد، مورد تاکید بسیاری از محافل خبری است، پیروزی دموکرات ها می تواند مجددا نقش اروپا را درمعادله هسته ای، پررنگ کند وامید آنان را به حل مسئله از طریق "مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا" افزایش بخشد.
در شرایط فعلی، جرج بوش در قبال موضوع ایران ، سه راه در پیش رو دارد ، یا اینکه قمار خود در معادله هسته ای ایران را به تنهایی و انزوای روزافزون ادامه دهد و با تلاش برای محکومیت ایران در شورای امنیت، سعی در تنگ تر کردن حلقه محاصره شکننده دیپلماتیک و سیاسی ایران کند.
راه دشوار بوش در برابر ایران
بی شک برای جرج بوش با از دست دادن اکثریت در کنگره ، اوضاع عراق، مخالفت های مکرر چین و روسیه با مشی آمریکا در معادله هسته ای و ... این سیاست بسیار پرهزینه تر خواهد بود و به نظر نمی رسد استراتژیست های آمریکایی با حداقل عقلانیت سیاسی چنین روشی را به بوش پیشنهاد کنند، هرچند که تخمین عقلانیت سیاسی در میان نظامیان نومحافظه کار همیشه با جوابهای قابل انتظار، توام نیست!
گزینه دوم این است که بوش با مشاهده واقع بینانه شرایط موجود، دست از سیاست تخاصم برداشته و پالس های تعامل گرایانه به ایران ارسال کند و دو طرف اصلی معادله هسته ای با مذاکره و تعامل، مشکلات را حل کنند، راه حلی که اروپا هم انتظار دارد آمریکا به آن برسد.
گزینه دیگری که به نظر می رسد بوش در پی آزمودن آن است، همراه کردن رقیب دموکرات در موضوع ایران و البته عراق است ،در واقع این آزمون (کشاندن دموکرات ها به موضوع ایران) بسیار جدی تر و مهم تر از انتخابات کنگره ، برای جمهوری خواهان است |
اما گزینه دیگری که به نظر می رسد بوش در پی آزمودن آن است، همراه کردن رقیب دموکرات درموضوع ایران والبته عراق است ، درواقع این آزمون (کشاندن دموکرات ها به موضوع ایران) بسیارجدی تر ومهم تراز انتخابات کنگره ، برای جمهوری خواهان است که شکست یا پیروزی در آن می تواند سرنوشت جمهوریخواهان را در سالهای آینده روشن کند.
نومحافظه کاران آمریکایی ، موضوع هسته ای ایران را در سطح جهان، به یک مساله "حیثیتی" برای آمریکا تبدیل کرده اند که همین موضوع، ابعاد ماجرا را پیچیده کرده و اکنون مجبورهستند به هر فرمولی که این "حیثیتی " شدن را توجیه کند، تن دهند.
جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا در روزهای اخیر بعد از شکست حزبش، ضمن یک دیدار مفصل با دموکرات های پیروز ، با بیان این نکته که با "دموکرات ها همکاری خواهم کرد" ، بعد از پایان این دیدار در جمع خبرنگاران نکته قابل تاملی را بیان کرد و گفت :" نگرش من به این مسئله این است که فرصت بزرگی برای ما وجود دارد تا به این کشور نشان دهیم که جمهوریخوهان و دموکراتها در حد یکسانی، میهن دوست و به طور یکسانی نیز نگران آینده هستند و ما می توانیم با یکدیگر همکاری کنیم."
با نگاهی به تحولات سریعی که بعد ازشکست جمهوری خواهان درساختارهیئت حاکمه آمریکا به وجود آمد، می توان به نتایجی دست یافت؛ وآن اینکه در اولین ساعات بعد از اعلام نتایج آرای انتخابات کنگره، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع بدنام بوش استعفاء می کند و جای خود را در پنتاگون به رابرت گیتس، می دهد، که این امر اتفاق ساده ای نیست.
گیتس یک تحلیلگر اطلاعاتی بلند پایه و کهنه کار است، که با این انتصاب قابل تامل به "سفیر سازمان سیا" در "پنتاگون" مشهور شد، به نظر می رسد بوش با این انتصاب، سعی کرده است از تیپ کارشناسان اطلاعاتی و تحلیل گران استراتژیک سازمان سیا که بیشتر از نظامیان پنتاگون، مورد اعتماد دموکرات ها هستند، برای توجیه اقدامات خود استفاده کند.
جرج بوش در نخستین اظهار نظرش دلیل انتخاب رابرت گیتس را سابقه وی در "زمینه همکاری با رهبران دو جناح در زمینه امنیت ملی آمریکا " عنوان کرد.
دونالد رامسفلد، یکی از اعضای تیم اصلی بوش که قربانی شکست جمهوری خواهان شد
سرعت این تغییرات و تحولات، بیانگر این نکته است که بوش کاملا پیش بینی شکست خود را می کرد و تغییرات انجام شده قطعا تصمیمات یک شبه و ناگهانی نبود و نشان از یک آرایش جدید سیاسی در شرایط جدید است.با این اوصاف پیش بینی رایزنی های پنهان و آشکار نومحافطه کاران با دموکرات ها برای رسیدن به فرمول مشترکی برای مساله ایران ( حتی از برگزاری انتخابات میاندوره ای کنگره) چندان دور از ذهن نیست.
انتخاب گیتس از سوی بوش، خیلی هم بی ربط به بحران های خاورمیانه ای آمریکا نیست. بحران عراق و موج تروریسم و ناامنی در این کشور اشغال شده ، باعث شده بود که از مدتها قبل یک گروه تحقیق مشترک از اعضای برجسته دو حزب عمده آمریکا به رهبری "جیمزبیکر" وزیرخارجه آمریکا تشکیل شود، نکته جالب این است که "رابرت گیتس" وزیر دفاع جدید آمریکا از اعضای اصلی این گروه تحقیق بوده است. این گروه درحال کار بر روی یک سری از توصیه هاست که مفسران پیش بینی کرده اند ممکن است رویکرد مشترک دو حزب در عراق را تشکیل دهد.
ائتلاف "دموکراتها-اروپا" در صحنه معادله هسته ای ایران می تواند یکی از گزینه های احتمالی موثر باشد، ائتلافی که هنوز رویکرد مشخص و تعریف شده ندارد ولی می تواند "تعریف" و "عملیاتی" شود |
بنابراین قرار گرفتن گیتس در راس پنتاگون می تواند نشان از اتخاذ "رویکرد" نومحافظه کاران آمریکایی برای توجیه حیثیتی کردن مساله هسته ای ایران برای رقبای دموکرات و تلاش برای گره زدن مساله ایران به امنیت ملی آمریکا باشد، البته باید پذیرفت این زمینه به صورت بالقوه در دموکراتها نیزوجود دارد ورسیدن به"اجماع حداقلی" درمیان دو جناح عمده آمریکا با این اوصاف چندان غیراقعی و نشدنی به نظر نمی رسد؛ هرچند که تحولی زمانبر است.
در طول یکسال اخیر، نوک فلش سیاست های خصمانه آمریکا به سمت ایران متوجه شده است وهمین مسئله همانطور که گفته شد در شرایط جدید می تواند ایران را به آزمونی مشترک برای دموکرات ها و جمهوری خواهان تبدیل کند.
اما احتمالات دیگری هم درصحنه وجود دارد، ائتلاف "دموکراتها-اروپا" درصحنه معادله هسته ای ایران می تواند یکی ازگزینه های احتمالی موثرباشد، ائتلافی که هنوزرویکرد مشخص وتعریف شده نداردولی می تواند با تدابیر دیپلماتیک خاص به خصوص از سوی ایران، "تعریف" و "عملیاتی" شود.
واقعیت این است که تاکنون محافظه کاران ، تعریف و سیاست های مشخص تر و البته خصمانه تری در برابر ایران داشته اند، فعال شدن این ائتلاف با کمک دیپلماسی ایران، می تواند ضربه بزرگ و تعیین کننده ای به استراتژی تهاجمی بوش و جمهوری خواهان علیه ایران بزند و شرایط را برای خروج موضوع هسته ای از وضعیت فعلی فراهم کند.
باید توجه کرد رویکردهای مشترک دو طیف دموکرات و جمهوریخواه می تواند پروژه "براندازی نرم" باشد و یا در نهایت در این رویکرد، ختم شود ، نباید با ساده انگاری، گمان کرد که با پیروزی دموکراتها، شرایط موضوع هسته ای به طور کلی و به نفع ما و به ضرر بوش و جمهوریخواهان تغییر کرده است.
--------------------------------------
گزارش : بهمن هدایتی
نظر شما