به گزارش خبرنگار مهر، کتاب تطور افلاطون نوشته گیلبرت رایل با ترجمه ملیحه ابویی مهریزی ترجمه و به ویراستاری محمد ابراهیم باسط به زودی منتشر خواهد شد.
تطور افلاطون نوشته ،فیلسوف بنام انگلیسی، تفسیر بسیار متفاوتی از سیر اندیشه فلسفی افلاطون و نیز رابطه فلسفی بین وی و ارسطو به دست میدهد. به جرأت میتوان گفت، این تفسیر به گونهای است که اکثر شرحهای متعارف از افلاطون را در هم میریزد.
در این کتاب گیلبرت رایل در قامت یک پژوهشگر با دقت فراوان به رویدادهای زندگی و اندیشه افلاطون توجه میکند و براساس یافتههای خویش افلاطونی را پیش روی خوانندگانش قرار میدهد که طی زندگانی نسبتاً طولانیاش مراحل مختلفی را پشت سر میگذارد. یعنی افلاطون در قامت، شاید بتوان گفت، یک هنرمند به افلاطونِ فیلسوف و معتقد به هستیهای ثابت یعنی مثل تبدیل میشود و از این افلاطون به سوی افلاطونی پیش میرود که دیگر تنها هستیهای واقعی را مثل نمیداند و همچنین دیگر علم حقیقی را تنها متعلق به هستیهای ثابت نمیداند. در واقع در رویکرد افلاطون از محاورههای میانی تا متأخر یک انقلاب فکری رخ داده است، به طوری که افلاطون نه تنها دیگر نگاهی تحقیرآمیز به محسوسات و علوم مرتبط به آن، همانند رویکردش در فایدون و جمهوری، ندارد، بلکه در قوانین اظهار تأسف میکند که در اوایل نسبت به چنین دانشی بیاعتنا بوده است. در نتیجه رایل شرحهای رایج به ویژه شرح هایی را به چالش میکشد که افلاطون را به صورت یک افلاطونگرای تمام عیار معرفی میکنند، یعنی کسی که از همان ابتدای فلسفهورزیاش به آموزههای اصلی افلاطون اعتقاد داشته است و هرگز از آنها دست نکشیده است.
از نظر رایل ارسطو از همان ابتدا شاگردی حرفشنو نبوده است و نه تنها در همان آثار اولیهاش مخالفت جدّی با نظریه مثل داشته است، بلکه افلاطون بیش از آنچه که معمولاً تصور میشود تحت تأثیر اندیشة ارسطوی جوان بوده است، به طوری که این تأثیر در آثار متأخر افلاطون مشهود است.
نظر شما