پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۱۶ مهر ۱۳۹۶، ۹:۱۲

از سوی سوره مهر؛

خاطرات یک «نامه‌رسان» از اسارت در جنگ کتاب شد

خاطرات یک «نامه‌رسان» از اسارت در جنگ کتاب شد

کتاب «نامه رسان» شامل خاطرات محمد منصوری از آزادگان ایرانی زندان‌های رژیم بعث منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی «محمد منصوری» از حضور در زندان‌های رژیم بعث که به کوشش ساسان ناطق تدوین شده است از سوی انتشارات سوره مهر در قالب کتاب «نامه رسان» منتشر شد.

محمود منصوری از آزادگان دوران دفاع مقدس و از کارمندان اداره پست ایلام است. وی در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در شهر بغداد سکونت داشته و پس از انقلاب اسلامی به ایران بازمی‌گردد و به استخدام اداره پست ایلام در می‌آید  و به دنبال آن در شهرهایی مانند موسیان نیز خدمت کرده است.

خاطرات وی در دو بخش قابل تامل است. نخست روایت‌هایی که او از وقایع شهر ایلام در روزهای پیش از آغاز رسمی هشت سال دفاع مقدس و دیگری روایت او از اسارت در عملیات والفجر ۱۰ در سال ۶۶  و تحمل اسارت در زندان صدام که از زاویه دید او خواندنی و عبرت‌آموز است.

این کتاب پیش از تدوین توسط ساسان ناظق، در قالب مصاحبه فرهاد شاهمرادیان با منصوری در پروسه تولید قرار می‌گیرد و پس از وی نیز خسرو عباسی در پیاده کردن و تنظیم این گفتگو کوشش می‌کند. در این میان ساسان ناطق با خواندن این متن تصمیم به انجام مصاحبه تکمیلی با راوی و برخی از دوستان وی می‌گیرد که حاصل آن در نهایت مبدل به کتاب «نامه رسان» می‌شود.

این کتاب در قالب بیست فصل تدوین شده است و شرح زندگی او با شروع از دوران اسارت وی است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

مرا کف کامیون نشاندند. یکی از اسرا فقط شورت تنش بود و خجالت می‌کشید. گلوله قسمتی از گوش باسنش را دریده بود. بقیه هم دست و پایشان زخمی بود. رزمنده میانسالی که کنارش نشسته بودم. خودش را به آب و آتش می‌زد. پرسیدم: چت شده؟ چرا به هم ریختی؟

گفت: من عربی بلدم. این ژنزال به اینا میگفت یا ما رو تیربارون کنن یا بندازن تو دریاچه تا خوراک ماهیها بشیم

به او نگفتم عربی می‌دانم. پرسیدم: اسمت چیه؟ عربی رو کجا یاد گرفتی؟

گفت اسمش منوچهر است و عربی را وقتی برای کارگری به کویت رفته بود، یاد گرفته. پای منوچهر تیر خورده بود. اهل شهر کرد بود و از نیروهای تیپ قمر بنی‌هاشم. گفتم: خیالت راحت. اینا ما رو نمی‌کشن وگرنه به خودشون زحمت نمی‌دادن و همونجایی که اسر شدیم، می‌کشتند... د.

این کتاب را سوره مهر در ۳۴۳ صفحه با قیمت ۱۳ هزار تومان منتشر کرده است.

کد خبر 4106715

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha