۱۷ آذر ۱۳۸۲، ۱۵:۲۳

دكتر غلامرضا اعواني در گفت و گو با « مهر»(2)

ما در فلسفه غرب هم متخصص كم داريم

ما در فلسفه غرب هم متخصص كم داريم

دكتر اعواني در قسمت دوم گفت و گو با گروه دين و انديشه خبرگزاري « مهر» افزايش مراكز و كتابخانه هاي تخصصي فلسفه را يكي از راههاي رونق و رواج فلسفه اسلامي دانست .

از اعراب كه بگذريم ، متاسفانه غربيها هم  هنوزچنين اشتباهاتي را مرتكب مي شوند . البته در ميان غربيها  افراد منصفي مانند هانري كربن نيز وجود دارند كه در شناساندن فلسفه اسلامي ، به ويژه پس از ابن رشد بسيار تاثير گذار بوده اند .

يكي از بزرگان عرب كه در زمينه فلسفه اسلامي كار مي كند در همايش بين المللي ملاصدرا وقتي درمورد تاريخ فلسفه  سخنراني مي كرد به جاي فلسفه اسلامي از فلسفه عربي استفاده مي كرد  و وقتي يك نفر به اين موضوع اعتراض كرد جلسه را به نشانه اعتراض ترك كرد

كاملا درست است ، كربن واقعا مرد ميدان بود . وي در آثار خود به خوبي از عهده بيان  ارتباط تفكراسلامي با تفكر ايراني برآمده است . هيچ كس مانند او اين كار را جدي نگرفت.  بايد در نظر داشت كه  كربن فقط يك مستشرق نبود ، بلكه يك فيلسوف به معناي واقعي بود و فلسفه را نزد بزرگان فلسفه فراگرفته بود . هر چند كربن در راهي كه در پيش گرفته بود تنها بود ، اما به تنهايي كار چند نفر را انجام داد . بعد از او، دكتر سيد حسين نصر در اين زمينه كارهاي زيادي انجام داده  و كتابهاي زيادي نوشته اند ، اما هنوز هم آن مسئله اي را كه مطرح كردم همچنان وجود دارد .  حتي يكي از بزرگان عرب كه در زمينه فلسفه اسلامي كار مي كند در همايش بين المللي ملاصدرا وقتي درمورد تاريخ فلسفه  سخنراني مي كرد به جاي فلسفه اسلامي از فلسفه عربي استفاده مي كرد  و وقتي يك نفر به اين موضوع اعتراض كرد جلسه را به نشانه اعتراض ترك كرد.

آقاي دكتر پس از كربن ، دكتر سيد حسين نصر، دكترمهدي امين رضوي، دكتر اميرمعزي، دكتر پرويز مروج ، دكتر حسين ضيايي، كريستين ژامبه و خود شما تلاشهاي زيادي در رفع اين اشتباهات انجام دادهاند آيا فكر مي كنيد اين تلاشها مثمر ثمر واقع شود ؟

  كنگره اي كه به مناسبت ملاصدرا چند سال پيش در ايران برگزار شده بسيار به آنها كمك كرد و باعث شد كه آنها در آمريكا وانگلستان براي خود كنفراسهايي تشكيل داده  و مجلاتي منتشر كنند

 بله من فكر مي كنم بسيار مثمر مي تواند باشد . اولا همان طوري كه اشاره كرديد كربن شاگرداني مثل دكتر اميرمعزي ، دكتر ضيايي ، كريستين ژامبه  و ...  دارند كه كار كربن را ادامه مي دهند ، و ثانيا دكتر نصر شاگردان بسياري را  تربيت كرده است كه مي توانند خدمات زيادي در معرفي فلسفه اسلامي به جهان غرب انجام دهند . شاگردان او هم غربي هستند و هم از كشورهاي اسلامي مثل  پاكستان ، هند ، انذونزي ، و به خصوص تركيه . همچنين مرحوم پرفسورمحسن مهدي استاد  دانشگاه هاروارد نيز در اين زمينه بسيار تلاش كرده  و شاگردان مهمي مانند موريس كه شاگرد دكتر نصر هم بوده اند داشته است  . آقاي ويليام چيتيك ، والبريج ، و ايليچ نيز  در اين زمينه تلاشهاي مثمر ثمري انجام داده اند . دكتر پرويز مروج هم انصافا خدمت كرده اند . ايشان برخي از آثار ملاصدرا را به انگليسي ترجمه كرده  و يك چاپخانه بسيارخوبي تاسيس كرده اند كه كتابهاي دوزبانه در زمينه فلسفه اسلامي را با ويراستاري بسيار خوب و زيبايي منتشرمي كند .  اين افراد آثار فلسفه اسلامي را تحليل مي كنند ، دركنگره ها شركت مي كنند ،  مقالات زيادي مي نويسند  و جرياني مهمي را در پژوهش فلسفه اسلامي ايجاد كرده اند .   كنگره اي كه به مناسبت ملاصدرا چند سال پيش در ايران برگزار شده بسيار به آنها كمك كرد و باعث شد كه آنها در آمريكا وانگلستان براي خود كنفراسهايي تشكيل داده  و مجلاتي منتشر كنند .  10 و 15 سالي است كه جرياني درخصوص تفكر" ابن عربي " به وجود آمده و چند انجمن " ابن عربي"  در انگلستان در اين خصوص  به نشر كتاب و مجله مي پردازند .  امروز دريافته اند كه ملاصدرا خيلي مظلوم واقع شده بنابراين به آن عنايت كرده اند . اميدواريم كه اين تلاشها موجب توجه بيشتر محققان به فلسفه اسلامي شود .

در كشور ما برخلاف آن چه كه فرموديد اقبال چنداني نسبت به آموزش فلسفه اسلامي ديده نمي شود ، علت و دليل اين امر را در چه چيزي مي دانيد ؟

 بنا بر نوشته مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب در كتاب « فرار از مدرسه» ( انتشارات امير كبير)  بيش از 60 مدرسه در سطح دانشگاه در زمان غزالي در نيشابور بوده است كه همانند دانشگاههاي كنوني  استاد داشته اند و يكي از انها  مدرسه ها جايي بوده كه غزالي در آن تدريس مي كرده و دانشجو داشته است

سوال خوبي است و مسئله اي است كه ما با آن درگير هستيم . فلسفه درغرب داراي سابقه اي طولاني بوده  و همواره  رواج عام  داشته است . منظور ازغرب هم ، يكي دو كشور هم نيست . آنان داراي دانشگاههايي مانند اكسفورد، كمبريج ، دانشگاه پاريس هستند كه قدمت آنها به قرون وسطي مي رسد و در آنها فلسفه تدريس مي شده است .  در خود آمريكا در يك زماني 6000 دانشگاه وجود داشت ودر بسياري از انها فلسفه تدريس مي شد .  اين كثرت تدريس و مراكز باعث مي شود كه فلسفه رواج پيدا كند ، كتابهايي تاليف شده ، مسائلي مطرح شود و شاگرداني  تربيت شود .  وقتي كه چنين فعاليتهايي درباره فلسفه غرب صورت مي گيرد و در يك سطح وسيع و گسترده ترويج مي شود مسلم است كه ما را هم تحت تاثير قرار دهد . البته هيچ مانعي هم ندارد، چون نوعي تفكر است . ما هم در زمان اوج فلسفه خود مانند دوره ابن سينا داراي چنين وضعيتي بوديم  و فلسفه در سطحي وسيعي تدريس مي شد .  شما ببينند ابن سينا در شرح حال خود مي گويد من هندسه اقليدس را از سبزي فروش قريه خود فراگرفتم . يعني، هندسه اقليدس  آن قدر رواج عام داشته است كه  يك  سبزي فروش با توجه به دشواري  كتاب اقليدس آن را خوب درك كرده است .  بنا بر نوشته مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب در كتاب « فرار از مدرسه» ( انتشارات امير كبير)  بيش از 60 مدرسه در سطح دانشگاه در زمان غزالي در نيشابور بوده است كه همانند دانشگاههاي كنوني  استاد داشته اند و يكي از انها  مدرسه ها جايي بوده كه غزالي در آن تدريس مي كرده و دانشجو داشته است .  يكي ازعلل رونق فلسفه وجود  اساتيد، مراكز، و كتابخانه هاي بزرگ است .  بدون  اساتيد، مراكز و كتابخانه هاي مجهز، داشتن برنامه هاي دقيق و جا افتاده ، و صرف وقت و انرژي براي دانشجو نمي توان كار مثبتي در اين زمينه انجام داد . ما هنوز يك كتابخانه يك مليون جلدي  در كشورنداريم .  براي مثال موسسه  ما الان حدود  دو سال است كه  مستقل شده است ،  اما يك بودجه مختصري براي تكميل كتابخانه نداشته ايم. وقتي شما  كتابخانه اي با مثلا 200 هزار كتاب فلسفي داشته باشيد ، از اين مجموعه مي توان يك كار خوب تاليفي بيرون داد.

 تدريس متون كار ساده اي نيست . تدريس متن تنها خواندن واعراب گذاشتن نيست، بلكه علاوه بر آن، فهم وبيان سابقه تاريخي مطلب  در تمام تاريخ فلسفه، وذكر اهميت مسائل  نيز هست

مراكزي بايد وجود داشته باشد كه در آنها اساتيد مبرز و مجرب و كار كرده تدريس كنند. چون تدريس متون كار ساده اي نيست . تدريس متن تنها خواندن واعراب گذاشتن نيست، بلكه فهم كردن و سابقه تاريخي مطلب را به طور درست در تمام تاريخ فلسفه بيان كردن ، اهميت مسئله را به عنوان يك مطلب علمي درست  فهميدن نيز هست . در تمام رشته هاي علوم نيز وضع بايد به همين گونه باشد. در فلسفه هم بايد دنبال چنين افرادي باشيم نه افرادي كه فقط متن خوانده باشند و فقط بتوانند ترجمه كنند و اعراب بگذارند . هر چند اين نكات هم درجاي خود خوب و ضروري است اما بايد در فلسفه تخصص داشته باشد ، يعني اولا علاقه به فهم داشته باشد و ثانيا قدرت فهماندن  را نيز داشته باشد . مثلا  كتابي مثل « شفا» و يا« اسفار» يك كتاب معمولي براي خواندن نيست ، بلكه تفسير وجود است . هنوز هم هستند كساني كه دغدغه فلسفه را دارند  اينها بايد بيايند و بدون هيچ گونه چشمداشتي كلاس بگذارند تا شاگردان  جمع شوند ومحفل بحث و فحث و تحليل فراهم شود . ما الحمدالله دانشجويي مستعد كم نداريم بلكه داراي استعدادهاي زيادي هستيم ، اما متاسفانه امكانات لازم فراهم نيست . براي آن چه كه مد نظر شماست امكانات وكتابخانه مجهز و پولي كه در اين راه صرف شود لازم است .  

آيا آموختن فلسفه هاي غربي هم مي تواند در اين راه به ما كمك كند ؟

بله .  فلسفه غرب  با فلسفه ما هيچ منافاتي ندارد ، ما در فلسفه غرب هم متخصص كم داريم .  اين فلسفه ها را هم  بايد به صورت دقيق و عميق خواند  و از آنها  در فلسفه اسلامي استفاده كرد .  بين اسلام شناسان انسانهاي  برجسته اي وجود دارند كه كارهاي خوبي هم انجام داده اند و واقعا دود چراغ خورده اند . مثلا من شنيده ام يكي از همين افراد در تمام طول زمستان و تابستان و در تمام اروپا در كتابخانه ها بر روي نسخ خطي كار و زحمت كشيده است . البته، اگر مي خواهيم فلسفه غرب بخوانيم بايد ستونهاي اصلي آن را  بخوانيم و فهم كنيم . ما نبايد اينگونه فكركنيم كه رواج فلسفه غرب به  به ضررماست ، هر چند كه  در گذشته عملكردها به اين گونه بوده است، اما هنوزدير نشده است .   بعضي ها معتقد هستند كه ما نبايد فلسفه  غرب را بخوانيم ، بنده نظرم اين است كه شما بياييد امكانات فلسفه اسلامي را تهيه كنيد، كتابخانه هاي خوب تاسيس كنيد ، آن هم نه در يك مركز بلكه در مراكز مختلف مبادرت  به اين كاركنيد و در ضمن آن هم فلسفه غرب را مطالعه كنيد.

کد خبر 42901

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha