فرهاد نظری، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی و فرهنگی یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است در این یادداشت آمده است: اگر فعالیتهای میراث فرهنگی را در یکصد سال گذشته مرور کنیم درمییابیم که در بادی امر، موضوع این فعالیتها، حفظ آثار تاریخی منقول و غیر منقول بوده است و رفته رفته اهمیت ابعاد دیگر میراث فرهنگی شناخته شد و دایره پاسداری و حفاظت از میراث فرهنگی از آثار تاریخی فراتر رفت و جنبههای غیرمادی میراث فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت. امروزه میراث مستند، میراث دیداری و شنیداری، میراث ناملموس، و میراث طبیعی بدون یکدیگر، درست شناخته نمیشوند و بدیهی است اگر موضوعی درست فهم نشود بالطبع درست حفاظت نخواهد شد.
امروزه شاهد مفاهیم بدیعی چون «منظر فرهنگی - طبیعی» و «ژئوپارک» هستیم. این مفاهیم نشان میدهد که انسان امروز به تلقی مترقی و کاملتری از میراث فرهنگی و طبیعی دست یافته و از نگاه محدود و جزیی به میراث فرهنگی عبور کرده است. جامعه مدیریتی و کارشناسی میراث فرهنگی ما نیز البته نسبت به این مفاهیم غریبه نیست، اما به نظر میرسد این آشنایی، ظاهری و قشری است و عملاً در امر نگهداری و مدیریت، به همه ابعاد و جنبههای میراث و رابطه میان آنها چندان توجهی نمیشود.
امروزه نگاه به میراث فرهنگی نگاه ژرف و گستردهای باید باشد و به همان نسبت، مبانی و سازوکارهای مدیریتی و تشکیلاتی آن هم میباید توسعه یابد. در این روزگار نمیتوان مبانی و ساز و کار مدیریتی که 50 سال پیش کارآمده را هنوز هم برای حفظ میراث فرهنگی به کار برد. باید همانطور که میراث فرهنگی در مفهوم و موضوع گسترده شده در ساز و کار تشکیلاتی هم مترقی شود.
شاید چون متولیان میراث فرهنگی در آغاز کار، باستانشناس، معمار و یا شهرساز بوده اند بیشتر به آثار باستانی، معماری و شهرسازی توجه شده است. اما الان نیاز است که دیدمان به میراث فرهنگی وسیعتر شود و مثلا به میراث علوم طبیعی و میراث مهندسی هم توجه شود. سازمان میراث فرهنگی در زمینه حفاظت و مدیریت میراث آب، میراث پزشکی، میراث نجوم و گاهشماری، و میراث دریانوردی کمتجربه است. علتش چنانکه اشاره کردم شاید این باشد که امور میراث فرهنگی در دست باستانشناسان و معماران ومرمتگران است که انگیزه، آگاهی، و صلاحیت لازم برای به این حوزهها را ندارند.
البته این نظر بنده در سایر حوزههای فرهنگ و تمدن نیز قابل تسری است. مثلاً در میان مردم، دانشمندانی چون ابن سینا، ابوریحان، رازی، و فارابی شناخته شدهاند، اما دانشمندانی چون خازنی، عبدالعلی بیرجندی، غیاثالدین جمشید و ابن ماجد کمتر شناخته شدهاند؛ ابن ماجد کسی است که درباره قواعد دریانوردی کتاب منحصر به فردی نوشته است که میتوان آن را جزیی از میراث فکری بشر قلمداد کرد.
کمتوجهی و غفلت از این مسائل، خسارتبار است؛ هم بخش مهمی از میراث ما فراموش خواهد شد و هم امکان بهرهبرداری از این مواریث را از دست خواهیم داد. بنابرین لازم است در رویکردمان به میراث فرهنگی بازنگری و بازاندیشی کنیم؛ به نحوی که خون تازهای در رگهای میراث فرهنگی جریان یابد و نگاه به میراث فرهنگی از ورطه «اندراس و فنا» رهایی یابد. باید از مسائل روزمره و جزییات پا را فراتر بگذاریم و به نقش آموزشی میراث و پیامهای آن توجه کنیم.
کاش مدیران فرهنگی، مخصوصاً مدیران ارشد فرهنگی یک بار کتاب «تاریکی و روشنایی» سیدفخرالدین شادمان را بخوانند تا بدانند یک مدیر فرهنگی چه ویژگیهایی باید داشته باشد و از چه موقع و منظری به امور بنگرد.
نظر شما