معتمد آریا بازیگری است که سینمای ایران را در دهه 60 آغاز کرد. دهه ای که زن حضور کمرنگ و کلیشه ای در سینمای ایران داشت و طبعاً اولین حضورهای این بازیگر هم به گونه ای اجتناب ناپذیر متأثر از همین نگاه حاکم بود. "جدال"، "تحفه ها"، "گمشدگان"، "محموله"، "یاد و دیدار"، "برهوت" محصول این دوره تاریخی در سینمای ما هستند. دورانی که زن ها یا نقش مادرانی را به عهده داشتند که کنش آنها رخت شستن، سفره پهن کردن و غرزدن بود یا دخترانی دم بخت که باید سر سفره عقد می نشستند و دیالوگ کلیدی آنها "بله" تاریخی بود.
معتمد آریا به جهت موقعیت سنی در کاراکتر دختر دم بخت قرار گرفت، ولی تا حدی متفاوت. "جهیزیه برای رباب" و "ستاره و الماس" کاراکتر او را به عنوان دختری از طبقه فرودست و محلی ثبت کردند که دغدغه ازدواج او موجب کنش و اعمال نمادین خانواده اش می شود. پدر و برادری که در "جهیزیه ..." برای ترتیب دادن جهیزیه آبرومند او دل به دریا و زیر آب می زنند و پدر جنگزده "ستاره و الماس" که در راه رساندن لباس عروس به دخترش کشته می شود نمونه تأثیرگذاری این کاراکتر هستند.
هر چند کاراکتر دختر هر دو فیلم در واقع اهرم فشاری است برای شکل گیری ماجرا و کنش ها، ولی معتمد آریا در همان محدودیتی که فرصت حضور دارد می تواند این کاراکتر کلیشه ای را به نوعی ملموس جلوه دهد.
فیلم "ریحانه" در میان مضامین محدود و تکراری آن سال ها در حوزه مسائل زنان، مضمونی غیرکلیشه ای داشت که فرصت حضور و دیده شدن را به بازیگر نقش ریحانه می داد. زنی که گرفتار بحران پس از جدایی است در جامعه ای سنت زده که زن بدون مرد، امنیت ندارد. چشم طمع اطرافیان موقعیتی فراهم می کند که کاراکتر ریحانه با برجسته کردن کنش و واکنش هایش، تنهایی و بی پناهی زن را به تصویری جدید بکشد و جلوه های بازیگری اش دیده شود. هر چند تماشاگران هنوز باید منتظر غافلگیری خاصی که معتمد آریا برای آنها تدارک دیده بود می ماندند.
یک بوس کوچولو
"مسافران" بهرام بیضایی یکی از جرقه هایی بود که غبار را از بازیگری او کنار زد و فرصتی فراهم آورد تا در مجموعه ای که همه چیز به گونه ای غریب سر جای ویژه خود قرار داشت و قصه ای نامتعارف در قالب فیلمی ماندگار در سینمای ایران ثبت می شد، این بازیگر هم در کاراکتر زن نازایی که از تبعات مرگ عزیزان خانواده بی نصیب نمانده، دیده شود. این شخصیت توانست آن بخش از معتمد آریا را که تا به حال دیده نشده بود نمایان کند: زنی تأثیرپذیر و تأثیرگذار که به راحتی می تواند حس لحظه ای کاراکتر را به مخاطب انتقال دهد.
در همین سال معتمد آریا با نقش آفرینی در دو فیلم دیگر با حضوری متفاوت، توانایی های خود را به رخ کشید: "ناصرالدین شاه آکتور سینما" و "یکبار برای همیشه" محصول همین تجربه های موفق هستند. کاراکتر دختر لر در "ناصرالدین شاه ..." علاوه بر متفاوت بودن در پرونده کاری بازیگر، یک تجربه منحصر بفرد است از آن جهت که بازنمایی یک کاراکتر قدیمی تاریخ سینمای ایران محسوب می شود. معتمد آریا هر چند "دختر لر" اردشیر ایرانی را به تصویر می کشد، ولی بخشی از شخصیت خود را به این کاراکتر اضافه می کند که آن را تبدیل به دختر لری از فیلتر معتمد آریا می کند.
"یکبار برای همیشه" نه تنها در کارنامه کارگردان و بازیگرانش فیلمی معتبر شد، بلکه در سینمای ایران هم ماندگار شد. زهرا زن جنوبی است که به دلیل بلندپروازی ها و مسئولیت ناپذیری همسرش در بحران انتخاب قرار می گیرد. انتخاب میان مادر شدن یا نشدن؟ انتخاب و کنش نمادین زهرا برای مادر شدن شاید امروز همان تأثیر و وجهه را نداشته باشد، چون در فیلم های امروز این تصویر از زن در حال تبدیل شدن به کلیشه است. اما در سال 70 این کنش به واقع نمادین و تعیین کننده بود.
فیلم "هنرپیشه" حضور این بازیگر را در نقش زنی نازا و اینبار همسر یک بازیگر مشهور که بحران های روحی شدیدی دارد، ویژه می کند. معتمد آریا این بار هم کاراکتری را به تصویر می کشد که کنشی نمادین دارد و با انتخاب یک دختر کولی که برای شوهرش بچه بیاورد، زن جسور و نامتعارفی جلوه می کند. هر چند پرداختن به خرافات و ... او را تا حد یک زن سنتی و عام می آورد، اما نوع پرداخت این شخصیت، شرایط روحی نامتعادل، جلوه هایی که برای این نمود رفتاری انتخاب شده و همان کنش نمادین او را تا حد زیادی در شخصیت های نامتعارف تثبیت می کند. حرکات و خنده های عصبی، تغییر کنش های لحظه ای و به نوعی قابل پیش بینی نبودن و تسلطی که معتمد آریا به تغییر این سطوح رفتاری دارد از ویژگی های بازی او در این فیلم است.
"همسر" تجربه خاص این بازیگر در ورود به حیطه کمدی است که می تواند تصویر باورپذیر و جذابی از درگیری های یک زن و شوهر در جامعه ای مردسالار باشد که این بار زن فرصتی برای اثبات توانایی های خود پیدا می کند. طبعاً در موفقیت و باورپذیری فیلم که هسته آن بر شکل گیری رابطه متقابل زن و مرد استوار است، توانایی معتمد آریا کمک فراوانی می کند.
"روسری آبی"، "کلاه قرمزی و پسر خاله" و "سفر" تجربه های مشترک یک سال کاری این بازیگر هستند. نوبر کردانی در "روسری آبی" زنی است که انتخاب می کند ولی انتخابی نامتعارف. نامتعارف بودن فقط در ترجیح یک پیرمرد به جوان و یک انتخاب حسابگرانه نیست. آنچه این کاراکتر و انتخابش را ویژه می کند این است که اتفاقاً خلاف جهت آب شنا می کند، یعنی عشق را برمی گزیند که به گونه ای نامتعارف نزد پیرمرد یافته است. ظلمی که نوبر از دختران مرد و ... به جان می خرد به گونه ای بهایی است که برای نگه داشتن عشق می پردازد، چه باک که کشش اولیه او به پیرمرد از بی کسی و ندیدن سایه پدر بر سرش بوده است. معتمد آریا این دختر روستایی را با جلوه ای متفاوت در کارنامه خود ثبت می کند. کاراکتری که از نمودهای بازیگری آشنای او فاصله دارد.
دختر شیرینی فروش
"کلاه قرمزی و پسرخاله" ادامه تجربه کار کمدی البته در قالب کار کودک و عروسکی است که چند سال بعدتر او را به عنوان قطب محکم زن در سینمای کمدی تثبیت می کند. "سفر" قصه ای ساده و بدون کنش را دنبال می کند. تصویر زنی که در بطن زندگی خانوادگی حل شده و دیگر فردیت خود را به فراموشی سپرده، این بار به گونه ای به نمایش درمی آید که زن در عین آگاهی از وضعیت خود می خواهد به نحوی آن را تغییر دهد. این تغییر می تواند سفری مجازی باشد که او همراه با زن روستایی در دل مه می پیماید. آنچه این کاراکتر را باورپذیر می کند مرز باریکی است که میان حس های مادرانه و زنانه و فردیت انسانی او وجود دارد و معتمد آریا با مهارت آن را به کار می گیرد.
"مرد آفتابی" تجربه ای تا حدی آشنا در پرونده کاری این بازیگر است که در سال بعدتر منجر به سه فیلم متفاوت شده است: "مهر مادری"، "مرد عوضی" و "زندگی". مادر "مهر مادری" به آن جهت از مادران سنتی دهه 60 که بدون مرد روی پای خود ایستاده اند متفاوت می شود که مهر مادری را بی حساب برای هر بچه ای خرج نمی کند و همین ویژگی است که او را به عنوان یک مادر آگاه و محتاط در ذهن نگه می داریم، نه مادر دهه 60 که یک نان خور اضافه و زیر بال گرفتن کودک دیگری را بدون مسئله پذیرا بود. همین نکته کوچک می تواند به کاراکتر دغدغه ببخشد و او را تبدیل به شخصیت کند.
"مرد عوضی" رویکردی خاص به کمدی و به نوعی احیاء آن را به دنبال داشت. کاراکتر زنی که با تغییر فیزیکی شوهرش درگیر مثلث عشقی می شود که تجربه غریبی است و توانایی های خاص این بازیگر می تواند این ضلع مثلث عشق را جذاب کند.
"زندگی" هم به زندگی دوگانه مرد می پردازد و کاراکتری که این بار هم درگیر مثلث عشق می شود، اما این بار با نگاهی جدی و برخاسته از مسائل روز اجتماع. قرار گرفتن در ضلع سوم این مثلث تدریجاً معتمد آریا را در کاراکترهایی یکسان کلیشه می کند. "عشق + 2" در سال بعد باز هم توانایی های این بازیگر را در یک مثلث عشقی به چالش کشید. بازیگری که با چند نمود رفتاری مشخص مانند تسلط بر میمیک چهره، تونالیته صدا و آوایی آشنا و یک نکته مهم تبدیل به کلیشه خودش می شد: معتمد آریا در همه نقش ها به گونه ای قابل انتظار باورپذیر است. اما هنوز عرصه های بیشتری می طلبد تا خود را تثبیت کند.
"آسمان پرستاره"، "شوخی" و "عینک دودی" در راستای همان تعریف ارائه شده از معتمد آریا قابل انتظار بود و متعارف. تجربه "یکی بود، یکی نبود" هم نتوانست جلوه جدیدی به کارنامه او ببخشد که در همین سال دو فیلم کمدی "عزیزم من کوک نیستم" و "دختر شیرینی فروش" را بازی کرده است.
"دختر ..." کاراکتری به نوعی تازه و بکر در پرونده این بازیگر است. دختر شیرینی فروش رومانتیکی که به شدت خجالتی و کم حرف است. اتفاقات و ماجراهای سریالی که هر بار مانع ازدواج او و نامزدش شده و به کمدی های ایتالیایی پهلو می زند، به نوعی کنار هم قرار می گیرند تا دختر در انتها دچار تغییراتی کوچک در نمود رفتاری شده و بتواند با نامزدش حرف بزند. این فیلم هم از جهت کاراکتر، نوع بازی و لحن انتخابی معتمد آریا و هم از جهت کم بودن دیالوگ هایش فیلمی خاص در کارنامه او محسوب می شود.
"کلاه قرمزی و سروناز"، "آبادان" و "به من نگاه کن" سه تجربه متفاوتی هستند که باید پذیرفت این بازیگر در قبول کارهای جدید در نظر می گیرد. "کلاه قرمزی و ..." ادامه یک فیلم موفق است که خودش به دنبال موفقیت یک برنامه عروسکی ساخته شده است. "آبادان" هر چند به اکران عمومی درنیامد، ولی می تواند به جهت سویه کاری مانی حقیقی کاراکتری متفاوت از معتمد آریا را ثبت کند. "به من نگاه کن" هر چند یک معضل جامعه سنت زده ترکمن را مورد نقد و تحلیل قرار می دهد، اما نقش این بازیگر به عنوان یک مربی ورزشی که راه رشد و بالندگی را در مقابل آیتکین می گذارد، نمی تواند تفاوت ماهیتی با کاراکترهای قبلی او از جهت پرداخت شخصیت، نمود رفتاری و ... داشته باشد.
اپیزود "ننه گیلانه" فیلم "روایت سه گانه" و به دنبال آن "گیلانه" چرخشی غیرقابل تصور در کارنامه معتمد آریا محسوب می شوند. کاراکتری که او را به ماندگارترین زن تاریخ سیمای ایران بدل کرد.
گیلانه
تفاوت سن، فیزیک و لهجه کاراکتر با بازیگر، توانایی های معتمد آریا را به چالشی عمیق کشید. تنها بخشی از این تفاوت ها می تواند به کمک گریم، وسایل جانبی و حتی تکنیک های بازیگری حاصل شود و بخش عمده آن بر عهده بازیگر است که چطور مجموعه این تفاوت ها را از فیلتر خود عبور داده و به آنها هویتی با امضای خودش ببخشد. عشقی که از حرکات و سکنات گیلانه در رفتار او با اسماعیل جاری می شود، حتی به مدد تکنیک های بازیگری امکانپذیر نمی شود. مگر اینکه عشق در همان لحظه تجربه و جاری شود.
معتمد آریا است که گیلانه را عاشق اسماعیل می کند و تماشاگر را در حیرت این عشق باقی می گذارد. کمر تکیده و پاهای ناراستی که هر گام را در رویای خوب شدن اسماعیل طی می کند، نگاه آرزومندی که هنوز در پی آمدن عاطفه و داماد شدن اسماعیل می گردد و ... همه از فیلتر معتمد آریا است که گیلانه را ماندگار می کند.
"یک بوس کوچولو"، "زیر درخت هلو"، "تقاطع" و "کارگران مشغول کارند" ماحصل تجربه های معتمد آریا در سال گذشته هستند. در این میان شاید بتوان مادر فیلم "تقاطع" را از بقیه متفاوت کرد. نگاه به مادر در جامعه مدرن که هویت او را به عنوان یک زن هم مد نظر دارد، این بار کاراکتر دکتر مینو رحمانی را ملموس می کند. مادری که در بحران پیرامون و مشکلی که گریبان پسرش را می گیرد مجبور به انتخاب می شود و با حذف بعد زن بودن خود، به نوعی خوادخواسته تاوان گناهی را می خواهد پس بدهد که انجام نداده است. همان تقصیر تاریخی که از زمان خلق داستان آدم و حوا بر دوش زن سنگینی می کند.
سیمای بازیگری فاطمه معتمد آریا یک نکته جذاب را در مورد این بازیگر یادآور می شود: اینکه هنوز هم می تواند دوستدارانش را غافلگیر و کارنامه رنگین تری را برای خود ثبت کند. بازیگری برای تمام فصول دیگر عنوانی کلیشه شده است!
نظر شما