خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ:
مصطفی مستور و کتابهایش موافقان و مخالفان زیادی در میان اهالی ادبیات و کتاب دارد. موافقانش را بیشتر وقتها در مراسمهای جشن امضا و یا سخنرانیها و مناسبتهایی که به بهانهای پذیرای اوست میتوان دید و مخالفانش را هم در جلسات نقد و گپهای ادبی. با این همه نمیتوان انککار کرد که به حساب شمارگان آثارش او یک نویسنده خوشاقبال در میان کتابخوانان ایرانی بوده و البته به این اقبال باید ترجمه برخی از آثارش را نیز افزود که به زبانهای مختلفی ترجمه و منتشر شده است.
مستور در نوشتن و منسوب بودن متنی به خودش وسواس زیادی دارد و همین نشان از جدی بودن و با اهمیت بودن نوشتن و ادبیات برای وی دارد. این مساله را به نوعی میتوان در انتخاب ناشر و نیز شکل انتشار آثار وی نیز دنبال کرد.
وی در هفته پایانی شهریورماه امسال تازهترین رمانش را با عنوان «معسومیت» روانه بازار کرده است. رمانی که نویسنده به عمد در آن برخی از عبارات را با املای ناصحیح خود به کار برده است و همین مساله منجر به توضیحاتی از سوی ناشر برای برخی مخاطبان که این اشتباه عمدی را سهوی پنداشته بودند نیز شد.
«معسومیت» در میان آثار اخیر مستور از چند منظر قابل توجه است. نخست اینکه وی پس از چند اثر گذشته خود که به نوعی جدال وی در به فرجام رساندن شخصیتهای قبلی آثارش بود، دست به خلق شخصیتها و موقعیتهای تازه داستانی زده است. داستان «معسومیت» در ظاهر داستان زندگی دو دوست در طول یک زمستان است و اتفاقاتی که برای آنها در مروادههای اجتماعیشان شکل میگیرد. راوی داستان یعنی مازیار پسری است متمول اما بیاعتنا به ظواهر مادی زندگی و در مقابل دوستی به نام اردلان دارد که زندگیاش را به پای شبیهسازی یک عشق قدیمی خرج میکند.
داستان «معسومیت» را میتوان داستان زوال زندگی اجتماعی به شمار آورد. داستانی که در آن نویسنده تمامی مناسبات عادی و عامی شده در تفکر مخاطب خود را به چالش میکشد. او جدای از اینکه در جای جای رمانش و به بهانههای مختلف موضوعاتی مانند زندگی، عشق، خانواده، ادبیات وحتی عرفان را به جالش جدی میکشد و برای اینکار از زبان راویان و شخصیتهایی که در دل داستان ظاهرا چندان جدی به ذهن نمیآیند، استفاده میکند در عین حال به کمک آنها مشغول بازخوانی بسیار جدی و مهمی از روابط اجتماعی در زندگی است. جسارت مستور در این اتفاق زمانی ستودنیتر میشود که وقتی رمان به پایان میرسد متوجه میشویم که با نویسندهای به شدت اندیشمند و متفکر در رمان روبرو هستیم که چالشهای فکری، روانی و اجتماعی عدیدهای را برای مخاطبش به همراه دارد.
مستور با جسارتی مثال زدنی ساختارهای فکری و روانی معمول درباره عشق و دوست داشتن و زندگی را در رمانش به چالش میکشد، راوی داستان او با هوشمندی و البته هنرمندی نویسنده هرگاه گذر رمان به موضوعاتی از این دست میافتد از عبارتهایی با املای نادرست بهره میبرد. این اتفاق را میتوان نوعی قلب واقعیت درباره آن اتفاق ویژه تعبیر کرد و هم نمادی برای تعبیر این مساله در رمان میشود که بسیاری از اتفاقات زندگی معنایی متفاوت از آنچه میپنداریم دارند و فیالمثل متفاوت نوشتن آنها و اشتباه نوشتن آنها قرار از سوی راوی داستان که از قضا جوانی است که با وجود کم سوادی نگاهی متفاوت به زندگی دارد استعارهای است به لزوم تعریف نگاهی تازه و یا بازتعریف آنها.
شخصیتهای رمان مستور همانند غالب افرادی که در جهان داستانی او وارد و خارج میشوند افرادی یله و رها هستند. آنها آفریده میشوند که در هیچ قید و بندی خود را نگاه ندارند و به همین اعتبار است که وقتی چنین تلاش میکنند تاز ندگیشان را در قالب و کلیشهای متمرکز کنند یا دچار فراموش شدن در زمان و مکان زیستی پیرامونشان میشود و یا غوطهور و ساکن در این فضا. جهان داستانی مستور جهان عدم قطعیت است. جهان شک به تمامی اصولی که گاه از فرط بدیهی بودن ناکارآمدیشان باور نمیشود و در چنین بستری است که او زمانی قهرمان داستانش را «زیباتر» میخواند که او متهورانه ساختارهای طبیعی و عادی در زندگیاش را کنار میگذارد و با عهدی که با خود میبندد و تصمیم عجیبی که میگیرد به زندگیاش سمت تازهای میدهد. نویسنده برای این دست اتفاقات تعبیر «معسومیت» را در رمان به زیبایی خلق میکند. عبارتی که میتوان معنای آن را زیبایی و تحور و ناب بودن عملی فردی تعبیر کرد. اتفاقی که بیشتر از آنکه همانند استفاده از صفت و واژه «معصومیت» حس ترحم مخاطب داستان را برانگیزد، او را وادار به تحیر در برابر تصمیم و منظومه فکری او میکند.
زبان به کار رفته در نگارش این رمان همانند سایر آثار مستور زبان شکسته است. با این همه نویسنده بسیار هوشمندانه در به کار گیری این زبان عمل کرده است. وسواسش در بیان جزئیات و در کنار تمسکش به جزئیات برای شخصیت پردازی و فضا سازی در کنار صیقل زدن متن از زوائد در همین راستا در این اثر قابل توجه است. در کنار این موضوع طنز به کار گرفته شده از سوی نویسنده در اثر و تلفیق آن با تلخی داستان و خلق نوعی گروتسک در برخی از فرازهای این رمان نیز در تاثیرگذاری منظومه فکری نویسنده در این رمان کمک بسیار کرده است.
با این تعبیر «معسومیت» رمانی است که برخلاف اصرار متنش به جدی نبودن، همپای بسیاری از آثار مستور قابل اعتنا، جدی و تاثیرگذار بوده و میتوان برای لمس آنچه در منظومه فکری آن شکل میگیرد چندین بار آن را خواند.
نظر شما