به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «دیدارهای ناتمام» شامل روایتهایی است داستانی از زندگی تکاور شهید ابراهیم خانی که به کوشش علی شهبازی و بهزاد حاجی پور توسط حوزه هنری استان البرز تهیه شده است. در یادداشتی که در ادامه میخوانید معصومه خوانساری از نویسندگان و خاطرهنگاران دفاع مقدس به این کتاب نگاهی منتقدانه انداخته است.
طی سالهای اخیر ادبیات جنگ وارد برههجدیدی از روایت و دیدگاه شده است. پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که باید حقیقت را گفت و موشکافی کرد. یکی از این گفتنها و موشکافیها تصاویر مستند رزمندگان و خاطراتشان بود که عدهای تصمیم گرفتند حفظ و نشر دهند. بر این اساس چارهای جز مصاحبه و خاطره نویسی متداول از رزمندگان نبود. پس از جنگ بخاطر فرصتی که بود و تغییر دیدگاه و منظرگاه نویسندگان نگاه جدیدی به ادبیات جنگ شد و در ادبیات دفاع مقدس خاطره نویسی خودش را بالا کشید، دیده و قابل اهمیت شد. با این پیش فرض در مییابیم که مطلوب زمانی به تعالی میرسد که ذاتی حقیقی را پرداخته و ارائه دهد تا راه به اندیشهی مخاطب باز کرده و ماندگار شود.
نوشتن متعهدانه از جنگ و دفاع مقدس، حتماً به اندازهی خود جنگ و دفاع از میهن ارزشمند و مهم است. بی شک نوشتن از رزمندگان و خاطراتشان ارزشهای شخصیتی و اجتماعی دفاع مقدس را پس از سالها پر رنگ کرده و شاهراهی است برای ماندگار ماندن و شناخت بیشتر از دوران دفاع مقدس.
«دیدارهای ناتمام» زندگینامه داستانیِ تکاور شهید سرلشکر ابراهیم خانی در صد و سی صفحه گردآوری و نشر شده است. نکته قابل اهمیت کتاب وفادار بودن نویسندگان به خاطرات است. کتابی که از همان صحنه اول با خوابی شگفت از مادر شهید روبرو هستیم و هول و وَلا را به ذهن مخاطب مینشاند. پیش بینی مرگ نوزاد در سی سالگی و تصویر سازی دغدغهی سی سالهی مادر شهید، چنگ در دلها میزند. ابراهیم را خدا ذخیره نگه میدارد تا روز وعده داده شده. ابراهیمی که در کودکی اگر چه شیطنتهای کودکانه را رها نمیکند ولی خط مردانگی را مشق میکند و امانتداری کاهدانی که پدر به او میسپارد و دلسوزی و کمک به مادر در بافتن قالی او را مردی با جربزه و باهوش بار میآورد تا در بازی روزگار کم نیاورده و مردانه پیش برود. خواندن خاطرات کودکی و شیطنتهایش در دل مخاطب لبخند و انرژی تزریق میکند و آشنایی و محبت به ابراهیم را از همان ابتدای کتاب سر میاندازد. صحنههای آشنایی و ازدواج ساده اکرم و ابراهیم به زیباشناختی شخصیت هر دو کمک زیادی میکند.
نویسندگان کتاب از زاویه دید دوم شخص، نمایشی و دانای کل بهره گرفتهاند تا مسیر را کوتاه کرده و شهید و راه و سلوکش را نمایانتر نشان دهند و به شناخت برسیم.
حضور زنان به عنوان پشتیبان مردان همیشه مشهود بوده است. بانوان رزمندگان در کنار آنها باعث و سازندهی محیطی آرام و امن برای خانواده و همچنین آرامش روحی رزمندگان بوده تا با خیال راحت به خط جنگ زده و خیالشان از سنگر خانه آسوده باشد. همسران رزمندگان با انرژی مرد خود را از زیر اسفند و در پناه قرآن راهی جنگ میکردند و برای انتخابشان ارزش و احترام قائل بودند. زنان در جنگ مکمل شخصیت شهدا بودهاند.
با وارد شدن به خاطرات بعد از تأهل شهید با شخصیت ممتاز اکرم آشنا میشویم. با خاطرات اکرم (همسر شهید) ما سرلشگر خانی را بیشتر شناخته و مأنوس تر میشویم با شیوهی سادهی زندگیش و راه و روشی که برای تداوم محبت و عشقشان انتخاب کردهاند. محبتهای شیفتهوار ابراهیم به همسرش و احترامی که ما بین این زوج بوده، شیرینی خاصی به خط روایت کتاب میدهد. شوق زندگی و کنار هم بودنهای کوتاهشان، دوری و مشکلات را میشکند و کم رنگ میکند. تلخی دوری با محبت جبران شده و مذاق مخاطب را لحظات عاشقانه شیرین میکند. ابراهیم همسری مهربان و پدری مشتاق است.
اوج کتاب راهی شدن ابراهیم در فصل پاییز به عنوان یک تکاور فرمانده به سرحدات پیرانشهر و سر دشت است. با پیشنهاد فرمانده دو روز خندق و سنگر میسازند و بعد بارانهای سیل آسا شروع شده و با عدم تدارکات و سرما و سرپناه و غذا و محاصره شدن توسط دشمن دست و پنجه نرم میکنند. خانی میگوید: «باید کاری کرد» و دستور حفر خندق افقی را میدهد تا بتواند سربازان خود را از مهلکه سرما و باران نجات بدهد. در نظر ابراهیم او هم اول سرباز است و بعد فرمانده و آسایش و آرامشی بیشتر از سربازان خود نمیخواهد.
کارزار جنگ سخت است. شعار فرمانده این است: «جنگ راه دیگری میطلبد و قلب راه دیگری. مردانگی که در جنگ بروز میکند نه آن مردانگی است که در معنای عرفی آن میبینیم. مردانگی در اینجا از خود گذشتن است. نه اینکه خود را بر دیگران مسلط کنی تا قدرت خود را ابراز کرده باشی» (ص ۸۸). از همین کلام و دیدگاه میشود به روح بلند و داشتههای عرفانی شهید پی برد. مردی که ستاره و سردوشی و ارتقای پست را ارزشی نمینهد و خود را وقف سربازان و میهن کرده بود. حرفش این بود که: زمانی که نمیتوانی برای همه کاری بکنی، باید تا جایی که میتوانی حداقل به چند نفر کمک کنی. (ص ۸۹)
نشانههایی از مابین سطور کتاب میتوان جست که از شهید خانی مردی خود ساخته و مطمئن به نفس و کوشا و متعهد را نمایش میدهد. با منطقه و موقعیت آشناست. اشکال تراشی بقیه را رفع میکند. لباس پاره سربازش را زمان مرخصی به منزل آورده میدوزد و میبرد تا قدمی کوچک در رفع مشکلات برداشته باشد و یا پوتینهای خود را میبرد برای سربازی که پاپتی است.
وعده خدا نزدیک است. در فصل «نرو ابراهیم» و بازخوانی نامه شهید به شرایط سخت جنگ و منطقه اشراف پیدا میکنیم. همچنین به روحیهی حساس شهید در مقابل خانواده شهدا. با باز خوانی خواب اکرم آماده پذیرفتن شهادت میشویم. میدانیم که وعده سیدی که مادر ابراهیم در خواب دیده نزدیک است. متناسب با این وقایع اتمسفر و فضای کتاب تغییر و همراه خاطرات میشود تا تأثیر بیشتری بر روی خواننده داشته باشد.
نقش همسران رزمندگان فقط پر کردن جای خالی آنها در خانواده و تحمل دوریشان نیست بلکه هنر اصلیشان در زمان شنیدن خبر شهادت و درک موقعیت همسر شهید بودن است. اکرم مشق عشق میکند از روی دست همسر شهید همت و آبشناسان. و دنبال سوالهای خود میگردد که: اصلاً همسر شهید بودن یعنی چه؟ چه حسی دارد؟ چه جور زنی میتوان بود. (ص ۱۱۲) دو فصل آخر کتاب موازی سازی میشود با واقعه کربلا و شهادت تک تک رزمندگان در مقابل چشم سرلشکر و اکرم خود را آرام میکند با یادآوری مصائب حضرت زینب.
در فصل آخر نویسندگان کتاب با به تصویر کشیدن صحنههای التهاب و خبر رساندن به مادر ابراهیم و اکرم و خواهرش مرضیه ما را هم وارد همان حال و هوا کرده و با تک تک شأن همذات پنداری میکنیم. خبر شهادت به پدر اکرم و پدر ابراهیم میرسد و بقیه خانواده را مطلع میکنند.
کتاب حس زیبا و ساده اکرم و ضجه و آتش گرفتن دل مادر ابراهیم را به مخاطب منتقل میکند. میتوان از لابلای سطور حسرت و فغان را دید. جمله آخر کتاب که راویش پدر ابراهیم است نماد صبوری و روح بلند خانواده شهداست. «خدا را شکر کن. پسرمان شهید شده. خدا را شکر کن.» کتاب «دیدارهای ناتمام» توانسته تکاور شهید سرلشکر ابراهیم خانی را به مخاطبش بشناساند و گوشهای از دلاوری و گذشت شهدا و صبر و فداکاری خانوادههایشان را به تصویر بکشد.
این کتاب همچنین خواننده را با طیفی از رزمندگان دفاع قدس به نام نیروهای تکاور یا نیروهای مخصوص ارتش آشنا میسازد که نیروهایی ورزیده، آموزش دیده و کارآمد هستند که در نوع خود جذاب و خواندنی است.
نظر شما