به گزارش خبرنگار مهر، محسن حسام مظاهری، پژوهشگر حوزههای مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی دین و نویسنده کتابهایی چون «تراژدی جهان اسلام»، «خطر سقوط بهمن: سه مقاله دربارهی خاطرات جنگ»، «مامور سیگاری خدا» و «رسانه شیعه» در تازهترین یادداشت خود با عنوان «بیرنگ، بیبو، بیخاصیت» که در صفحهاش در شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر شده به نقد جریان حاکم بر ممیزی کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
۱
صبح کاری امروز با نامه اداره کتاب ارشاد آغاز شد و دستور حذف دو صفحه از یک کتاب پژوهشی که چند ماه پیش برای بررسی فرستاده بودیم. چند هفته قبل هم ممیزی کتاب پژوهشی و ارزشمند دیگری آمده بود که حذف بیش از ۲۰ صفحه کامل را شامل میشد؛ علاوه بر حذفیات فراوان کلمهای و جملهای و پاراگرافی! این روالی است که سالهاست به آن عادت کردهایم.
۲
برای ناشران خصوصی و مستقل، نه ناشران دولتی و حاکمیتی و خصولتی که از هفت دولت آزادند و نیز نه کاسبان و مافیای کاغذ، آزاردهندهترین و فرسایندهترین بخش کار نشر، سروکلهزدن با ممیزی است. مقاومت در برابر تیغ سانسورچیان نقابداری که کسی نمیداند کیستند و کجایند؛ و البته از ادبیات و حساسیتهایشان میشود دریافت که بهرهشان از فضل و دانش چهقدر است.
۳
وقتی آقای دکتر صالحی به معاونت فرهنگی و پس از آن به وزارت ارشاد انتخاب شد، چه امیدها بسته بودیم به اصلاح و آبادانی ویرانهای که نامش وزارت فرهنگ است. در همان نخستین روزهای انتصابشان، خدمتشان گفتم شما به یک ساختمان مخروبه پا گذاشتهاید. باید بولدوزر گذاشت و این بنا را فروریخت و از نو عمارت کرد. پرسیدند چطور؟ در پاسخ یکی از فاسدترین بخشهای ارشاد یعنی همین ممیزی کتاب را برایشان مثال زدم و چند نمونه از موارد اصلاحیِ احمقانهای را که با هیچ عقلی سازگار نیست، برشمردم. یک نمونهاش کتابچهای بود که سال ۹۲ درباره شیخ احمد کافی نوشته بودم و نامش (طبق روال آن مجموعه) «کتاب کافی» بود. یکی از اصلاحات کتاب این بود که گفته بودند باید اسمش عوض شود که مبادا کسی آن را با «اصول کافی» اشتباه بگیرد! به همین مسخرگی! چند نمونهی مشابه دیگر از حذفیات کتابهای خودم، که بیشتر میخورد فکاهه باشد تا واقعیت، را هم مثال زدم. حذفیات نه یکی دو کلمهای، بلکه چند صفحهای! باورش برایشان سخت بود و گفتند که حتما پیگیری میکنند. حالا از آن روز دیدارمان بیش از شش سال میگذرد. و متأسفانه به عنوان یک مؤلف که بیش از یک دهه است دستی هم در کار نشر دارد، باید بگویم وضع ممیزی کتاب در دولت آقای روحانی اگر بدتر از دولت قبل نشده باشد، قطعاً بهتر نشده است. به عنوان مثال دو سال پیش کتابی کمحجم با موضوع تحلیل جامعهشناسانه و انتقادی مراسم عزاداری به ارشاد فرستادیم. بعد از دو سه نوبت بررسی، چندین مورد اصلاحیه آمد نظیر اینکه باید مولف دو فصل به کتاب اضافه کند و در آنها راهکار به مسئولین پیشنهاد دهد!
خوشمزهتر آنکه بررس محترم در متنی طولانی و با ادبیات منبری، عزاداری را مصداق آیه «نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» دانسته که خود خدا و ائمه اطهار از آن حفاظت خواهند کرد! معلوم نیست اگر مناسک مانند قرآن مصون از تحریف بودهاند، پس اینهمه تأکید فقها بر اصلاح و پیرایهزدایی و تحریفزدایی از آن چه دلیلی دارد؟ در اصلاحیهی کتاب دیگری که «ترجمه» است آمده که باید کل مطالب فلان فصل کتاب به منابع معتبر اسلامی رفرنس داده شود! (دقت کنید. در مورد کتاب ترجمه چنین فرمودهاند.) بله اینست شمهای از وضعیت اسفناک ممیزی کتاب در دولتی با شعار اصلاحطلبی.
۴
وضعیت ممیزی کتاب تنها یک مثال است. مسئله فراتر از این است. تمرکز دولت روحانی بر سیاست خارجی و نهایتاً کمی هم اقتصاد؛ و بیاعتنایی مطلق به حوزهی فرهنگ، سبب شده سازمانهای فرهنگی دولت به حال خود رها شوند. در چنین حالتی، طبق معمول مدیران و پرسنل این سازمانها، که به ندرت بینشان میتوان مدیرانی شجاع و مسئولیتپذیر یافت، میروند سراغ کمهزینهترین و بیدردسرترین گزینهها. سر فرو میکنند در لاک محافظهکاری حداکثری؛ حتی بیش از انتظار «سیستم». جوری که نه سیخ بسوزد نه پیاز. هزینه گزاف این وضعیت را مولف و ناشر و هنرمند و کتابفروش و نهایتاً مخاطب میدهد؛ اما در عوض میز مدیران به لرزه نمیافتد.
همین است که «بیرنگی»، «بیبویی» و «بیخاصیتی» شده است ویژگی مشترک فعالیتهای وزارت ارشاد در این سالها. تلاش مذبوحانهای برای وسط ایستادن، برای ریسکنکردن، برای راضی نگهداشتن همه که نتیجهاش ازقضا نارضایتی همه است. برای باجدادن، که مبادا تلفن عتابآلودی بشود یا خاطر فلان خطیب جمعه آزرده شود و در تریبون حملهای کند یا موتورسواران ـ که البته در این سالها مرکبهایشان عوض شده ـ جلوی ساختمان میدان بهارستان ایجاد مزاحمت کنند. ظاهراً وزارت ارشاد مطلوب دولت همین است. بعد از شش سال، حالا با اطمینان کامل میتوان گفت دولت فعلی هیچ سیاست و دغدغهی فرهنگی مشخصی نداشته و ندارد. (بیجهت هم نیست که در کنفرانسهای خبری رییسجمهور و نطقهای انتخاباتیشان که هنوز ادامه دارند، از هر چیز سخن گفته میشود الا فرهنگ و مسایلش.)
وقتی دکتر صالحی به وزارت ارشاد انتخاب شد، واقعا خوشحال شدم و متن تبریکی هم نوشتم. سادهاندیشانه تصورم این بود که انتخاب یک شخصیت فرهنگی معتدل و فهیم، نشانهی اهمیت مقوله فرهنگ برای دولت است. اما دریغ که حالا معلوم شده انتخاب ایشان، تنها حکم ضربهگیر و سپر دفاعی برای دولت داشته تا آسودهخیال از وزارت ارشاد، به پروژههای اصلیاش مثل برجام مشغول شود. دریغ از ایشان که اعتبارشان چنین هزینه شد. و دریغ از ما و عمر ما که در سیاستبازی فرادستان روز به روز فرسودهتر میشویم.
نظر شما