خبرگزاری مهر، گروه سیاست؛ علم در یادداشتهای خود به درج مطالب مختلفی از قبیل روابط خارجی شاه، وضعیت اقتصادی کشور و مردم، اوضاع اجتماعی ایران در دهه پایانی رژیم پهلوی، نگاه شاه به رجال، مناسبات درونی دربار پهلوی به ویژه روابط شاه و همسرش فرح دیبا، عیاشیهای شاه، مناسبات با اسرائیل، وضعیت دانشگاهها، درآمدهای نفتی و… پرداخته است. همین ویژگی باعث میشود که کتاب خاطرات او یکی از مهمترین منابع جهت پی بردن به اوضاع ایران در سالهای پایانی رژیم شاه به حساب آید. در زیر بخشهایی از خاطرات اسدالله علم در ۵ مرداد ۱۳۵۲ آورده شده است که برشی از کتاب «آخرین شاه، آخرین دربار» مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به کوشش موسی حقانی است.
اسدالله علم در کتاب خاطراتش ذیل تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۲ با انتقاد از رویکرد عوامفریبانه حکومت درباره کمبود برخی اقلام مصرفی در کشور آورده است: … با کمال خوشحالی فهمیدم که عبدالولی خان (داماد پادشاه افغانستان) از کودتا جان سالم به در برده است.
قرار بود ظهر به پاریس عزیمت کنم. سعی کردم در راه فرودگاه به اخبار رادیو گوش دهم اما تنها چیزی که پخش کردند تلگرافهای تملق آمیز حاکی از شادی عمومی به مناسبت پیروزی نفتی ایران بود، بنابراین آن را خاموش کردم. باور کردنی نیست که چقدر آسان میشود با این نوع تبلیغات ساختگی حتی بزرگترین موفقیتها را نیز لوث کرد.
راننده من آدم هوشیاری است و فوراً فهمید که چقدر عصبانی شده بودم. گفت: «بله آقا این موضوع نفت موفقیت بزرگی است، شکی ندارم، اما مردم چطور باید از این موضوع خوشحال شوند وقتی گوشت و مواد غذایی قابلی در مغازهها پیدا نمیشود؟ به لطف شما آقا و البته باید بگویم با دوندگی بسیار از طرف خودم بالاخره موفق شدم از طرف شهرداری جواز ساختمان خانهای را بگیرم. بعد از همه دوندگیها تازه معلوم میشود که نمیتوانم به هیچ قیمتی سیمان بخرم.»
حرفهایش خلقم را به کلی تنگ کرد. آیا هویدا میداند دارد چه غلطی میکند؟ آیا عمداً قصد خراب کردن این مملکت را دارد؟
نظر شما