به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی متولی هم شاعر شعر هیئت است و هم در دستگاه عزاداری برای اهل بیت (ع) حضور فعال دارد. او در هیئتهای عزاداری ماه محرم شعر میخواند و میانداری میکند؛ اعتقاد دارد موضعگیری شاعران در خصوص اتفاقات اجتماعی و سیاسی روز، ضروری است، منتها این موضعگیری باید بهمیانجی «رندی شاعرانه» انجام گیرد؛ از نظر او صریحگویی و فاشسرایی نتیجه عکس میدهد! گفتوگو با مصرفی متولی از منظر خوانندگان میگذرد.
در خصوص شعر عاشورایی حقطلبانه که واجد نوعی موضعمندی مختص امروز هم باشد، یک چالش وجود دارد؛ از یکسو هم خود فرهنگ عاشورا و هم دستور بزرگان دین این است که شعرها و هیئتها به سمت سکولاریسم و سیاستزدایی نروند، اما از سوی دیگر هم ورود شاعران به عرصه اجتماعی سیاسی امروز ممکن است شعر را به دام نوعی سیاستزدگی و حتی جناحیبازیهای نامطلوبی بیندازد که نمونههای آن را هم کم نداشتیم. در این میانه چه اقتضائات و مولفههایی باید رعایت شود تا این آسیبهای دوسویه به شکلی برطرف شوند یا به حداقل برسند؟
از قدیم در بحث هنر گفتهاند که «فرزند زمان خویشتن باش»؛ محورهای مختلفی زیرمجموعه این فرزند زمان خویش بودن، میآید، چه در سبک و فرم هنری و چه در محتوا و…؛ مثلاً در بحث شعر به زبان، حال و هوا و اقتضائاتی که در ترکیبسازیها و واژههایی که در این عرصه استفاده میکنیم، برمیگردد. یک بُعد دیگر اینکه فرزند زمان خویشتن باش این است که ما در جمهوری اسلامی زندگی میکنیم، حدود ۳۰۰ هزار شهید دادهایم تا به اینجا رسیده است. در مواجه ما با دنیا موضع و آرمانهای ما معلوم است، ما در مملکتی زندگی میکنیم که ادعای شیعه بودن داریم، الحمدالله همهچیز برای این شیعه بودن ما فراهم است، از صدر مملکت که رهبر معظم انقلاب است با ما هماهنگ است و بدنه کارگزاران و جامعه مذهبی هم الحمدالله با ما همسو هستند. با توجه به این مسائل، دلیلی ندارد که یک عدهای بهانه میگیرند و میگویند ما نمیخواهیم شعر اجتماعی حقطلبانه بگویم؛ این دیگر تقیه نیست، بلکه بیتفاوتی است.
به نظر من اصلاً درست که من شاعر شعر هیئت، بگویم ما نباید به مسائل سیاسی بپردازیم. چون اگر چنین کاری بکنم، آن جنبه فرزند زمان خویشتن بودن را زیر سؤال بردهام. اگر ما فرزند زمان خویشتن هستیم الآن در این مملکت چه اتفاقاتی دارد میافتد؟ در خارج از این کشور لااقل برای مسلمانان چه اتفاقی دارد میافتد؟ چه جبههگیریهایی نسبت به ما و ایدئولوژی و اعتقادات و مذهب ما میشود؟ ما باید چهکار کنیم؟ ساکت بنشینیم؟
برخی از دوستان شاعر نظرشان این است که فضای هیئت و عزاداری امام حسین (ع) با همه زیرمجموعههای آن اعم از شعر و منبر و مداحی، صرفاً باید به بحث امام حسین (ع)، اهلبیت (ع)، روضه، مدح و مرثیه بپردازند. ولی نظر ما کمی فرق میکند، ما میگوییم از اتفاقاتی که دارد میافتد، اتفاقاتی که زمینه را برای ما فراهم میکند تا بتوانیم فعالیتهای خود را داشته باشیم، مثل بحث مدافعین حرم، نمیتوانیم چشم بپوشیم و نسبت به آنها بیتفاوت باشیم. آقای شاعر! آقای مداح! آقای سخنران! شما چطور میخواهید نسبت به شهدای مدافع حرم بیتفاوت باشید؟! یا مثلاً شهدای جنگ تحمیلی! با یک نگاه کلانتر، شما چطور میتوانید بگویید من نسبت به رهبر و ولیفقیه این مملکت بیتفاوت هستم و حرفهایشان برای ما مهم نیست؟! اگر اینطور است، این بستر فعالیت شما کجا فراهم شده است؟ غیر از این است که این زمینهها در مملکتی فراهم شده که این اصول و محورها در آن وجود دارد؟ ولایتفقیه دارد، نظام سیاسیاش، نظامی است که باز در دوره کنونی و در این چند سال اخیر به خاطر حفظ آن، کمی دورتر از مرزهای جغرافیایی خودش شهید داده است! پس ما مجاز نیستیم بیتفاوت باشیم و من فکر میکنم باید به برخی از این مسائل بپردازیم.
راهکارتان برای تشخیص همین «برخی» از مسائل چیست؟ چطور باید اینها را تشخیص داد و با چه منظری باید ورود کرد؟
رفقای شاعر ما باید پیگیر مسائل روز خصوصاً مسائل سیاسی باشند. الزاماً قرار نیست بهعنوان یک تئوریسین سیاسی ورود بکنند. بلکه با همین ابزار ادبیات، با آرایههای ادبی، صنایع شعری که در اختیار داریم، میتوانیم در یک شعر و غزل اشارههایی بکنیم. البته از آن طرف بام هم نباید بیفتیم، چون برخیها نمک این قضایا را زیاد میکنند و اصطلاحاً آش را خیلی شور میکنند. یعنی یک عده از این سوی بام میافتند و بیتفاوت هستند، اما یک عده هم با افراط در پرداختن به این موضوعات سیاسی از سوی دیگر بام میافتند.
اعتقاد شخصی من این است که اگر یک مقدار دوستان به مسائل سیاسی روز با بصیرت و دقت رجوع بکنند و در حد خودشان دارای تحلیل باشند و کلاه خود را قاضی کنند، میتوانند اصل قصه و قضیه را تشخیص بدهند. اگر اطلاعی از مسائل سیاسی روز نداشته باشیم، دچار گیجی و گنگی میشویم. به نظرم هر شاعری باید نسبت به وضعیت و امکانات خودش صاحب تحلیل باشد و در شعری که میگوید نسبت به قضایای مهم اجتماعی و سیاسی موضعی بگیرد، یا مثلاً کنایهای بزند. بنابراین من فکر کنم راهش این است که شاعران باید نسبت به مسائل سیاسی، بهروز باشند تا بتوانند موضع مناسبی بگیرند.
گاهی وقتی شاعر میخواهد نسبت به مسائل روز عکسالعمل نشان دهد از روش قیاس استفاده میکند و مثلاً برخی شخصیتهای سیاسی امروز را با شخصیتها و چهرههای مرتبط با قیام امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری قیاس میکند. اما برخی هم معتقدند که این قیاسها چندان درست نیست و ما نمیتوانیم چهرههای سیاسی امروز در کشورمان را عیناً مصداق چهرههای جبهههای حق یا باطل در آن زمان بدانیم. دهیم. این چهرههای جناحی در کشور ما، نه کاملاً حقِ حق هستند، و نه کاملاً باطلِ باطل و این مصداقسازیها را دچار اشکال میکند. نظر شما در این باره چیست؟
بنده فقط اعتقادم را میگویم و کاری به تحلیل کلان قضیه و نظرات دیگران ندارم. ببینید ما غیر از حضرت آقا در این مملکت روی هیچکسی نباید حسابی ویژه باز کنیم یا نظر و اعتقاد قطعیای داشته باشیم. اگر بخواهیم بحث جناحها را مطرح کنیم، قطعاً هر دو طرف جناحها چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، هر جفتشان به ما لطمههایی زدهاند و ما از هر دوی اینها متضرر شدهایم. ما فقط و فقط حضرت آقا برایمان مهم است و اگر بخواهیم آقا را مصداقی برای مقایسه با اصحاب امام حسین (ع) قرار دهیم، میتوانیم ایشان را مثال بزنیم. ما میتوانیم روی آقا مانور دهیم و حساب باز کنیم، ولی به شرط اینکه صرفاً و صرفاً بحث درباره ایشان باشد. یعنی اگر بخواهیم روی کسی حساب باز کنیم و اصطلاحاً روی دیوار کسی یادگاری بنویسیم، فقط حضرت آقاست. اگر بخواهیم آقا را قیاس کنیم، میتوانیم با یک مراتب ملاحظهشدهای ایشان را با اصحاب امام حسین (ع) مقایسه کنیم.
مسئله این است که سرودن شعر اجتماعی و سیاسی و مضعگیری شاعران درباره وضعیت جامعه امروز، عمدتاً به مسائل و کارهایی مربوط میشود که مسئولیت آنها مستقیماً به چهرههای همین جناحها بازمیگردد و شاعران هم تیغ انتقادشان به سوی چنین اشخاصی است. ما که نمیتوانیم بگوییم شاعران فقط باید درباره مسائل اجتماعی و سیاسی شعر بگویند که به رهبری مرتبط است، عمده مضامین رایج در شعر اعتراضی امروز به کارگزاران و دولتمردان و… اختصاص مییابد. و در همینجا آن مقایسهها صورت میگیرد!
خب مسئله این است که زمینه و بیس فکری ما، همان کلیات فرمایشات حضرت آقا است. چون هر کسی در هر هنری، مخصوصاً شعر، بخواهد کاری را پیش ببرد، و مثلاً آثاری را خلق کند، حتماً باید یک زمینه فکری داشته باشد. زمینه فکری ما، باید از فرمایشات آقا باشد؛ از این جهت اگر من بخواهم پیرامون مسئله فساد مالی فلان مسئول یا دولتمرد و… یک موضعی بگیرم یا پیرامون یک شخصی نظرم را در قالب نقد یا حتی تایید ارائه کنم، باید اطلاعاتم به گونهای باشد که بتوانم در این مورد خاص یک تأییدیهای در صحبتهای حضرت آقا پیدا کنم و آن را معیار قرار دهم. مثلاً حضرت آقا فرمودند در بحث عدالت ما آنجوری که باید باشیم، نبودیم. این زمینه ذهنی من است و به این معنا است که به نوعی «اوکی» را گرفتهام و میتوانم درباره بیعدالتی شعر بگویم. اما حالا چطور میخواهم ورود کنم و مثلاً با یک شخصی محاجه کنم، یا در قالب هجو و کنایه یک نفر را بکوبم و… اینها دیگر به هنر شاعر برمیگردد.
در همین قضیه باید چطور حقگرایانه حرف بزند، تا منتسب به جناحیبازی و سیاستبازی نشود؟
هنرمند باید رند باشد، نباید دست کسی «آتو» بدهد، مخصوصاً در فضای شعر. فضا برای شاعر باز است و میتواند هنرمندانه و رندانه حرفش را بزند، بدون اینکه اسمی از کسی ببرد یا به جناحی منتسب شود. اتفاقاً هنر این است. مثلاً شما ببینید در دیدار شاعران با حضرت آقا که در سالهای قبل در نیمه ماه مبارک انجام میشد، خیلیها از شاعران طنزپرداز میآمدند شعر میخواندند و خیلی از مسائل کشور را مطرح و نقد میکردند و با تأیید حضرت آقا هم مواجه میشدند؛ چرا؟ چون هنر جوری است که اگر از آن خوب استفاده کنید، همه آن را میپذیرند. پس این به هنر و رندی شاعر برمیگردد. مستقیم گفتن خصوصاً در این دوره و زمانه، اتفاقاً جواب عکس میدهد.
نظر شما