خبرگزاری مهر – گروه استانها، اسمامحمودی: بسیاری از زائرانی که به گلزار شهدای کرمان می آیند وقتی مطلع میشوند که سرداری که داعش را از خاورمیانه حذف کرد و معادلات بین المللی منطقه را تغییر داد به طوری که سربازان اسرائیلی از نامش هم میترسند اهل روستایی دور افتاده و محروم است تعجب میکنند و قصد سفر به این روستا دارند.
قاسم فرزند سوم خانواده هفت نفره حاج حسن یکی از اهالی روستای قنات ملک از توابع شهرستان رابر است، او سال ۱۳۳۵ چشم به جهان گشود و مادرش فاطمه بنت اسد بود.
زندگی ساده در یک خانواده روستایی مذهبی
خانوادهای بسیار ساده اما متدین که پدر و مادر سعی داشتند فرزندانشان را مطابق با سیره اهل بیت (ع) بزرگ کنند، شغل پدر کشاورزی بود فرزندانش را با لقمه حلال و زحمت کشی در باغهای کشاورزی بزرگ کرد. آنها که در قنات ملک زندگی میکنند وقتی میخواهند از حاج حسن بگویند اولین چیزی که میگویند تاکید ویژه وی بر لقمه حلال بود، به طوری که تا آخرین لحظات عمرش در یک خانه روستایی و با همان روش ساده گذشته زندگی کرد.
قاسم در نوجوانی برای تحصیل راهی کرمان شد و برای گذران زندگی بنایی میکرد، شناخت سیره اهل بیت (ع) موجب شد بعد از انقلاب و آغاز دفاع مقدس جذب بسیج و سپاه شود و با طی کردن پلههای ترقی فرمانده سپاه ثارالله شد و بعدها به یکی از بزرگترین متفکران نظامی جهان تبدیل شد و در جریان گسترش تروریستم در خاورمیانه نقش محوری در مبارزه با آنها و محو داعش داشت.
حالا فرزند قنات ملک به یکی از شخصیتهای بارز معاصر تبدیل و به الگویی برای جوانان جبهه مقاومت و ولایتمداری در کشورهای مختلف شده است.
سردار سلیمانی وقتی وارد قنات ملک میشد برای مردم همان حاج قاسم همیشگی و صمیمی بود، خانه به خانه پای صحبت روستاییان مینشست و توجه ویژه ای به خانواده شهدا داشت
اما طی این مدت، سردار محل زندگی اش را فراموش نکرد، سردار سلیمانی وقتی وارد قنات ملک میشد برای مردم همان حاج قاسم همیشگی و صمیمی بود، خانه به خانه پای صحبت روستاییان مینشست و توجه ویژه ای به خانواده شهدا داشت.
حاج قاسم از روستای قنات ملک به عنوان روستای خاطرههایش نام میبرد و آنچه که به صورت ویژه در این روستا مورد توجه بود. احترام و ارادت ویژه ای بود که حاج قاسم برای والدینش قائل بود به طوری که حتی وقتی در نبرد با داعش مشغول بود هر روز با پدر و مادرش در تماس بود و وقتی مادرش فوت کرد یکی از آرزوهایش را بوسیدن کف پای وی بیان کرد.
سردار که کلنگ احداث مسجد قنات ملک را بر زمین زد با همت مردم این روستا مسجد اهل بیت را در مدتی کوتاه احداث کرد و خود لباس خادمی مسجد را بر تن کرد و هر بار که به روستا میآمد یکی از برنامههایش دیدار با اهالی روستا در مسجد و رسیدگی به مشکلاتشان بود، جوانان را دور خود جمع میکرد و ساعتها با آنها به گفتگو مینشست.
برگزاری مراسمهای عزاداری امام حسین (ع) در خانه پدری اش که در اوج سادگی اما منظم برگزار میشد از خاطرات فراموش نشدنی مردم قنات ملک است.
اینجا همه سردار سلیمانی را حاج قاسم صدا میکنند و به محض اینکه نامش را بر زبان جاری میکنیم اشک در دیده هاشان جاری میشود
برای درک بهتری از رویه زندگی حاج قاسم پس از طی کردن ۲۰۰ کیلومتر از کرمان به روستای قنات ملک رسیدیم، وارد کوچههای خاکی و شیب دار روستا شدیم، روستایی کاملاً ساده که شعارهای که بر در و دیوارش نقش بسته است نشان از انقلابی گری و ولایتمداری مردمی داشت و توجه ویژه ای به شعائر دینی و سیره اهل بیت (ع) را بیان میکند.
فرزندانمان را با نیست تبدیل شدن به قاسمی دیگر در گهوارهها پرورش میدهیم
اینجا همه سردار سلیمانی را حاج قاسم صدا میکنند و به محض اینکه نامش را بر زبان جاری میکنیم اشک در دیده هاشان جاری میشود و میگویند در خانههای ما صدها قاسم وجود دارد و فرزندانی را که در گهوارهها داریم با نیت تبدیل شدن آنها به قاسمی دیگر تربیت میکنیم.
پیر مردی که بر دیوار تکیه زده و قدی خمیده دارد میگوید به آقایمان بگویید قنات ملک قاسمهای بسیار دارد و ما همه سربازان ولایت هستیم و حاضریم باز از هم برای انقلاب خون بدهیم و بهترین فرزندانمان را نثارش میکنیم. انتقام قاسم را با تکیه برتوان فرزندانمان میگیریم.
فرزندان ما برای انتقام از مسببان ترور حاج قاسم بزرگ میشوند
به خانه پدری حاج قاسم سر می زنیم، خانهای بسیار ساده و مانند سایر خانههای روستایی است، پدر و مادر حاج قاسم چند سال قبل رحلت کردهاند و مردم قنات ملک که بسیاری شأن توان عبور از جاده پر پیچ و خم برای رسیدن به گلزار شهدای کرمان ندارد با حضور در آرامستان روستا برای این خانواده نذر میکنند و فاتحه میخوانند.
آرزوی من زیارت مرقد حاج قاسم است، هر بار که به روستا میآمد حتماً به من سر میزد، پای درد و دلم مینشست و حرفهای من را میشنید
حاج قاسم به افتخارشان تبدیل شده است، پیر زنی سیاه پوش از خانه مجاور بیرون میآید و میگوید: آرزوی من زیارت مرقد حاج قاسم است، هر بار که به روستا میآمد حتماً به خانه من سر میزد، پای درد و دلم مینشست و حرفهایم را میشنید. اینگونه نبود که من سراغش برم او خودش سراغ سالمندان میرفت و به گرفتاری هاشان رسیدگی میکرد، قرار بود وقتی برمی گردد برایم دندان مصنوعی تهیه کند اما هیچ وقت برنگشت.
حاجیه خانم میگوید: حاجی وقتی به روستا میآمد برای نیازمندان بستههای مواد غذایی میآورد و به شدت اهل سخاوت و نیکی کردن بود این ارزاق را از حقوق شخصی خودش تهیه میکرد و از حقش میگذشت و به بقیه کمک میکرد.
رفتن حاج قاسم روستای قنات ملک را یتیم کرد
کربلایی حسن هم از هم ولایتیهای حاج قاسم است که میگوید: هر کس مشکلی داشت حاجی میگفت روی کاغذی بنویس و به من بده، اینجا نه خبری از محافظ بود و نه تشریفاتی وجود داشت، در خانه نشسته بودیم که در میزد و وارد میشد و احوالمان را میپرسید.
وی با اشاره به اینکه بعد از شهادتش بغض گلوی مردم را گرفته است، قنات ملک به خود افتخار میکند که فرزندش شهید شد اما با شهادت او روستا هم یتیم شد.
در روستا هم به جز خانه پدری و زمین کشاورزی کوچکی که داشتند هیچ ندارند، این مرد الگوی پاک دستی بود، هر چه داشت برای خدمت به اهل بیت و مردم بود
پیرمرد میگوید: حاج قاسم ولایتمدار، مسلمان، ساده زیست و خادم مردم و انقلاب بود، در روستا هم به جز خانه پدری و زمین کشاورزی کوچکی که داشتند هیچ ندارند، این مرد الگوی پاک دستی بود، هر چه داشت برای خدمت به اهل بیت و مردم بود.
یکی دیگر از اهالی روستا احمد نام دارد و میگوید: حاج قاسم وقتی دید روستا مسجد مناسب ندارد خانه قدیمی پدرش را تبدیل به مسجد کرد و برخی از مردم نیز برای توسعه مسجد خانه خود را وقف کردند، حاجی خانهای دیگر مجاور مسجد را برای پدر و مادرش خریداری کرد و با همتش مسجد ساخته شد.
وی گفت: حاجی هر زمان که وقت میکرد جوانان را دور هم جمع میکرد و با آنها در خصوص اهل بیت، احترام به پدر و مادر، تفکر در سیره اهل بیت و ولایتمداری صحبت میکرد.
وی تفریح حاجی را کوهنوردی در ارتفاعات اطراف روستا دانست و گفت: بدون تکلف همه با هم میرفتیم در کوهستان و دور هم جمع میشدیم اما در همین حین هم حاجی دائماً با سوریه و عراق در ارتباط بود و نمیگذاشت کار جبههها مختل شود.
وی نماز را رکن اصلی زندگی حاجی دانست و گفت: نماز وی رأس ساعت خوانده میشد و همه را به حضور در مسجد و برپایی نماز توصیه میکرد.
تکریم ویژه والدین و توجه به سیره اهل بیت (ع)
وی گفت: آنچه که در زندگی حاجی به شدت بارز بود توجه به اهل بیت بود صدای گریه او در روضه خوانیها قطع نمیشد و توجه خاص به سیره ائمه داشت.
وی بیان کرد: هر زمان در روستا حاضر میشد به شدت والدینش را تکریم میکرد و هر چه میگفتند مو به مو انجام میداد و بسیار دقت داشت که والدینش راضی باشند و تا اطمینان حاصل نمیکرد آرام نمیگرفت.
حاجی توسط اشقیای زمانه شهید شد او پا جای پای ثارالله گذاشت. هر زمان من را میدید میگفت بی بی دعا کن شهید شوم
بی بی گل از سالمندان روستا است، زنی خمیده قامت که در خانه خشت و گلی زندگی میکند، از کودکی حاج قاسم را میشناخت و قاسم در دامنش قد کشیده بود. اشک از چشمانش پاک نمیشود و بغض امانش نمیدهد.
پیر زن غم دیده میگوید: حاجی توسط اشقیای زمانه شهید شد او پا جای پای ثارالله گذاشت. هر زمان من را میدید میگفت بی بی دعا کن شهید شوم.
انتقام حاج قاسم باید از مسببان اصلی ترور حاج قاسم گرفته شود
وی گفت: نبود حاجی غمی سنگین در روستای قنات ملک به جای گذاشته است، بسیاری از سالمندان روستا آرزوی زیارت مرقد او را دارند.
بی بی گل میگوید: حاجی یار مستمندان، دردمندان، سالمندان و به خصوص یتیمان و خانوادههای شهید بود، چنان توجهی به خانواده شهدا و یتیمان داشت که موجب تعجب میشد، با رفتن او بسیاری از مردم روستا تنها و یتیم شدهاند.
قنات ملک با فخر سر به آسمان می بالد و مردمش نام قاسم را با افتخار صدا میزنند. مردمی صبور و قانع و مؤمن دارد که پای صحبت هر کدام مینشینیم یک چیز را میخواهند و آن انتقام از مسببان ترور حاج قاسم است.
نظر شما