۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۹:۰۴

بنیانگذار مرکز آگاهی جهانی در گفتگو با مهر:

۱۱ سپتامبر بهانه‌ای برای یک جنگ ساختگی با دشمنی خیالی بود

۱۱ سپتامبر بهانه‌ای برای یک جنگ ساختگی با دشمنی خیالی بود

بنیانگذار مرکز آگاهی جهانی بعد از گذشت ۲۰ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر ابعادی جدید از این حادثه را تشریح و اعلام کرد که ۱۱ سپتامبر بهانه ای برای یک جنگ ساختی با دشمنی خیالی بود.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- عبدالحمید بیاتی: ۲۰ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر حادثه‌ای که موجب رقم خوردن فصلی جدید در ساختار بین الملل شد می‌گذرد اما هنوز ابعاد زیادی از آن ناگفته و پنهان باقی مانده است.

بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم ابتدا به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد اما با گذشت ۲۰ سال به هیچیک از اهدافی که در سال ۲۰۰۱ اعلام کرده بود نرسید.

در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ عملیاتی به ظاهر تروریستی در خاک ایالات متحده بوقوع پیوست و پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی به دنبال داشت. بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند که این واقعه به همان اندازه مهم است که حمله به بندر نظامی پرل هاربر آمریکا مهم بود؛ حمله‌ای که منجر به دخالت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم شد. به گفته تحلیلگران یازدهم سپتامبر تاریخ سیاسی این کشور را تغییر داد. خصوصاً اینکه آمریکایی که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در دهه نود رقیبی در جهان نداشت با دشمن ساختگی جدیدی بنام «افراط گرایی مذهبی» روبرو شد.

ملیت عوامل حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را ۱۵ تبعه عربستان سعودی، ۲ تبعه امارات متحده عربی، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل می‌داد. تیم عملیاتی حادثه ۱۱ سپتامبر تماماً از کشورهای عربی و عضو سازمان افراطی القاعده بودند. با این حال جورج بوش پسر دو کشور افغانستان و عراق را هدف قرارداد و اعلام کرد که این دو کشور «محور شرارت» هستند و خطری بزرگ برای جامعه جهانی محسوب می‌شوند.

این در حالی بود که کمیسیون یازده سپتامبر آمریکا در گزارش خود اطلاعات زیادی را از دخالت‌های روشن برخی از عوامل حکومتی عربستان در پدید آمدن این واقعه افشا کرد. بعدها مایکل مور مستندساز مشهور آمریکایی در فیلم «فارنهایت یازدهم سپتامبر» به این موضوع اشاره کرد.

۲۰ سال بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، به سختی می‌توان تحلیلگرانی را یافت که معتقد باشند واکنش دولت‌های آمریکا و بریتانیا به این حملات، منجر به افزایش امنیت در جهان و خاورمیانه شده است. یکی از مهم‌ترین انتقادها، حمله به افغانستان و سپس حمله به عراق توسط دولت جورج بوش پسر است. به گفته بسیاری از تحلیلگران، ناامنی و ظهور گروه‌های افراطی در عراق و افغانستان ناشی از حملات آمریکا به این کشورها است.

پروژه بزرگ «دموکراسی در خاورمیانه» که روزی شعار اصلی مقامات دولت جورج بوش پسر از جمله وزیر خارجه وی، کاندولیزا رایس بود در سال‌های اخیر به کابوسی تبدیل شده که مهم‌ترین بخش آن را عدم ثبات و امنیت در خاورمیانه تشکیل می‌دهد.

در بیستمین سالگرد این حملات که موجب رقم خوردن فصلی جدید در تحولات بین الملل شد با «کوین گالالی» رئیس و بنیانگذار مرکز آگاهی جهانی به گفتگو نشستیم. گالالی پیشتر رئیس مرکز حقوق بشر کانادا بود.

وی تاریخدان و از فعالان حوزه حقوق بشر است که پس از اعتصاب در واتیکان به شهرت رسید. زندگی گالالی از سال ۲۰۰۹ یعنی زمان تحصیل در انگلیس وارد فاز جدیدی شد. در این سال وی پی به جاسوسی گسترده دولت انگلیس از افراد حاضر در این کشور به ویژه دانشجویان برد و دست به افشاگری در این رابطه زد و پس از آن در دفاع از حقوق بشر اقدامات زیادی انجام داده و کتاب‌هایی را نیز در این رابطه منتشر کرد.

گالالی معتقد است کشورهای غربی از جمله آمریکا با هدف پاک‌سازی کشور خود از وجود اقلیت‌ها برنامه ویژه‌ای با نام کاهش جمعیت را به اجرا گذاشته‌اند که این برنامه شامل مواردی متعدد از قبیل قتل، زندانی کردن، تبعید و … می‌شود. متن مصاحبه با گالالی به شرح زیر است:

*بعد از گذشت ۲۰ سال اکنون درباره ۱۱ سپتامبر چگونه فکر می‌کنید و چرا تلاش‌های ادعایی آمریکا برای از بین بردن تروریسم به نتیجه نرسیده‌اند؟

۱۱ سپتامبر حادثه‌ای صحنه سازی شده بود که آمریکا از آن به عنوان بهانه‌ای برای اشغال نظامی آخرین نقطه در آسیا که طرح کنترل جمعیت را نپذیرفته بود استفاده کرد. ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ماشه‌ای بود که سیستم بین المللی برای ایجاد خطر درباره یک دشمن خیالی و قابل لمس به نام «اسلام بنیادگرا» لازم داشت تا جنگی ساختگی را علیه دشمنی که خود آن را بوجود آورده بود (دشمن ساختگی) آغاز کند.

در واکنش به این حادثه ساختگی و برای جلوگیری از یک جنگ واقعی میان مدعیان در آینده‌ای نزدیک که به دلیل کاهش منابع وقوع آن اجتناب ناپذیر بود، حمله به القاعده (دشمن خود ساخته) در افغانستان، آخرین و تنها کشوری در آسیا که در آن نرخ تولد بیش از ۷ کودک برای هر زن بود انتخاب شد.

کشورهای حمله کننده معتقد بودند که زاد و ولد زیاد موجب کاهش منابع در سطح جهانی شده و کشورها برای تأمین منابع مورد نیاز وارد جنگ‌های خونین با یکدیگر می‌شوند از همین رو سیاست کنترل جمعیت را در پیش گرفته‌اند.

هدف از حمله به افغانستان هیچگاه پایان دادن به تروریسم نبود بلکه هدف از آن عقیم سازی و کاهش جمعیت مردم افغانستان بر اساس متدهای کنترل جمعیت در سایر نقاط جهان بود و به همین دلیل بود که بعد از ورود آمریکا به افغانستان نرخ باروری در این کشور به شدت کاهش یافت.

برای تائید این مطلب می‌توانید به آمار ارائه شده از سوی سازمان ملل توجه کنید.

Description: Afghanistan: fertility rate 1920-2020 | Statista

*بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و ریشه کن کردن آن به افغانستان و عراق حمله کرد، اما بعد از گذشت ۲۰ سال نه تنها تروریسم از بین نرفته بلکه گروه‌های جدید تروریستی شکل گرفته و در حال فعالیت هستند، شما این جریان را چطور تفسیر می‌کنید؟

واقعه ۱۱ سپتامبر همچنین بهانه‌ای بود تا کل جهان اسلام به سمت متدهای جهانی کنترل جمعیت سوق داده شود و وضعیتی شبیه سایر نقاط جهان از لحاظ جمعیتی برای مسلمانان شکل بگیرد. علاوه بر این در اسلام سلسله مراتبی که در کلیسا هست وجود ندارد و بنابراین هیچ رهبری را در جهان اسلام نمی‌توان یافت که با استفاده از روش‌های شیمیایی و بیولوژیکی مخفیانه به جنگ مردم خود رفته باشد؛ این پدیده‌ای است که تمام فرقه‌های مسیحی در غرب آن را انجام داده‌اند.

تروریسم همانند کرونا یک دشمن ابداعی و تهدیدی خیالی است که سیستم نیاز دارد تا با بهانه کردن آن دست به حمله نظامی زده و از گزینه نظامی علیه منطقه و مذهبی استفاده کند که آخرین سنگر مقاومت در برابر سیستم جهانی یا همان نظم نوین جهانی محسوب می‌شود.

*آمریکا بعد از ۲۰ سال حضور نظامی افغانستان را ترک کرد اما وضعیت این کشور بسیار بدتر از زمانی است که در سال ۲۰۰۱ ایالات متحده و همپیمانانش به آن حمله کردند، با توجه به شرایط موجود شما آینده افغانستان را چطور پیش بینی می‌کنید؟

افغانستان به محض اینکه برنامه بین المللی کنترل جمعیت را پذیرفته و میزان باروی را به سطح ۲.۱ فرزند برای هر زن برساند تمامی کمک‌های مالی مورد نیاز خود را از جامعه جهای دریافت می‌کند. اگر طالبان و یا هر فرد یا گروهی که حکومت را در این کشور بدست می‌گیرد بتواند ثبات را به افغانستان بازگردانده و میزان کمی از حقوق بشر را نیز رعایت کند بطوریکه نه منطقه و نه جهان از تحولات داخلی آن متأثر نشوند هم از لحاظ سیاسی به رسمیت شناخته می‌شود و هم سرمایه گذاری‌های مستقیم خارجی در آن انجام می‌شود و به این ترتیب این کشور می‌تواند معادن عظیم خود را استخراج کرده و از منافع آن بهره مند شده و به سطح کشورهای در حال توسعه برسد.

به عبارت دیگر اگر رهبریت افغانستان بتواند به دنیا نشان بدهد که از لحاظ جمعیتی و مشروعیت سیاسی به ثبات رسیده و محیط امنی را نیز برای سرمایه گذاری دارد و می‌خواهد تا منابع طبیعی خود را با جهان شریک شود به سرعت رشد کرده و زندگی برای مردم آن بهتر می‌شود.

کد خبر 5301133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha