۳۰ آبان ۱۴۰۱، ۹:۵۴

سید جواد میری در گفتگو با مهر عنوان کرد؛

مکتب اصفهان در سیر تحولات فلسفی در دوران صفویه مؤثر است

 مکتب اصفهان در سیر تحولات فلسفی در دوران صفویه مؤثر است

سید جواد میری گفت: فلسفه و حکمت شیخ بهایی جمع بین نگاه فلسفی و نگاه حکمی است که از یک سو سنت فلسفی مشایی و سینوی و از سوی دیگر هم به ابن عربی می‌رسد.

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه- فاطمه کهربایی: امروز روز جهانی فلسفه است. روز جهانی فلسفه از سوی سازمان یونسکو، انتخاب شده‌است. اولین مراسم بزرگداشت روز جهانی فلسفه در تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۰۲ برگزار شده‌است.شیخ بها الدین عاملی یا شیخ بهایی را متفکری ذوفنون دانسته‌اند. وی در علوم مختلف، از حساب و هندسه گرفته تا عرفان و تصوف صاحب اندیشه بود. فلسفه اما دانشی است که شیخ را از مخالفان آن دانسته‌اند. برخی بر این باورند که رویکرد شیخ به دانش فلسفه، از روی مخالفت بوده و این دانش را مورد تخفیف قرار می‌داده است. اگرچه در آثار شیخ بهایی تعابیری وجود دارد که می‌توان او را به مخالفت با فلسفه منتسب کرد، اما از نکته‌ای نیز نباید غفلت ورزید. نکته آن است که اساساً نگرش شیخ بهایی بر علوم، یک نگاه وسیله‌ای و کاربردی است. شیخ بهایی علم را وسیله‌ای می‌داند برای رسیدن به هدف. علمی که هدف را گم کند و راه وصول به آن را پوشیده دارد، از نظر شیخ بهایی مورد نکوهش و مذمت است. با این رویکرد است که شیخ، به مواجهه با علوم می‌رود. او نه‌تنها دانش فلسفه را بلکه همهٔ علوم را در ذیل این هدف، معنا می‌کند. شیخ بهایی فقط به فلسفه طعنه نمی‌زند بلکه فقه و اصول و نحو و صرف و طب و ریاضی و تفسیر و حدیثی را که مانع رسیدن به معبود باشد را نیز مورد مذمت قرار می‌دهد.

بر همین اساس و بر بررسی بیشتر دیدگاه‌های شیخ بهایی با سید جواد میری جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفتگو نشستیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

سید جواد میری در گفت و گو با مهر بیان داشت: زمانی که می‌خواهیم درباره شیخ بهایی صحبت کنیم، توجه به این نکته که وی در چه زمینه و زمانه‌ای پای به عرصه فعالیت‌های علمی و فرهنگی و سیاسی گذاشته، مهم است. چرا که معمولاً صحبت درباره شیخ بهایی، با نگاه جسته و گریخته به برخی از کارهایی که ایشان در حوزه شهرسازی انجام داده، همراه است. مثلاً، به مناسبت روز مهندس، از شیخ بهایی به عنوان یک مهندس نام می‌برند و کسانی که علقه و علاقه فلسفی و حکمی دارند به این می‌پردازند که شیخ یکی از اساتید ملاصدرا بوده است. برخی که علاقه فقهی دارند، تلاش می‌کنند به بحث حکمت ایمانی ایشان بپردازند و می‌گویند شیخ بهایی کسی بوده که بین حکمت ایرانی و یونانی تمایز قائل می شده و به نوعی حکمت ایرانی را برتر از حکمت یونانی می‌دانسته است و هر کس به روش‌های گوناگون تلاش می‌کند شیخ بهایی را از منظر خود تعریف کند.

وی در ادامه توضیح داد: اما وقتی می‌خواهیم شیخ بهایی را از منظر جامعه شناسی ببینیم و بشناسیم، در این نگاه تلاش می‌شود، یک اندیشمند، یک فکر یا یک جریان را در نظر بگیریم و فقط به یک بخش از فعالیت‌های او نگاه نمی‌کنیم بلکه شخصیت وی را در کلیتش و در زمینه و زمانه‌ای که او رشد و نمو کرده است، می‌بینیم.

این جامعه شناس در ادامه بیان داشت: بها الدین محمد بن حسین عاملی، نام اصلی شیخ بهایی است، پدرش و اجدادش از علمای بزرگ جبل العامل بودند که در جنوب لبنان است و این ارتباطی که بین لبنان و ایران تا به امروز وجود دارد، ولی در ۶۰۰ سال اخیر روابط فرهنگی علمی مذهبی دینی و نقل و انتقال‌ها و کوچ‌هایی که از لبنان به ایران شده و چه از ایران به لبنان شده و خاندان‌هایی که در این مسیر یعنی از لبنان و شامات می‌آمدند به عراق عرب و وارد ایران می‌شدند و بعد بالعکس این مسیر را می‌رفتند این تأثیرات تمدنی بسیار دراز مدت چیزی که ما امروز به آن روابط ایران و لبنان می‌گوئیم و صرفاً به روابط سیاسی و ایدئولوژیک تقلیل داده می‌شود.

این پژوهشگر در ادامه توضیح داد: مثلاً بگوییم حزب الله و جمهوری اسلامی ایران، می‌گویند ایرانی‌ها در لبنان چه می‌کنند یا لبنانی‌ها در ایران چه می‌کنند در حالی که اگر حافظه تاریخی دقیق داشته باشیم این عقبه فرهنگی است که تأثیرات بسیار بنیادینی بر حوزه‌های مختلف فرهنگی و تمدنی این منطقه می‌گذارد و به نوعی یک حوزه تمدنی شیعی-ایرانی را هم شکل می‌دهد.بها الدین (شیخ بهایی) وقتی با پدرش به ایران می‌آید حدوداً ۱۳ ساله بوده و در ابتدا مدت زیادی در قزوین ساکن می‌شوند و این زمان با دوران صفویه مصادف می‌شود. ما وقتی می‌خواهیم درباره ایران کنونی و ایران معاصر صحبت کنیم عصر صفوی یکی از دوره‌های بسیار مهم و کلیدی در شکل‌گیری فرهنگ و تمدن و شاکله ایرانیت معاصر ماست به نوعی می‌شود گفت صفویه یک حلقه ای است که در بین حلقات بیشماری که در سیر تحولات تاریخی ایران وجود داشته نقشی بسیار کلیدی را بازی کرده است.

وی ادامه داد: حال اینکه، صفویه که آن قدر مهم است بنیان گذارانش مثلاً شاه اسماعیلی صفوی که از پیران و مرشدان طریقت صفویه بوده، از اردبیل و قزلباش‌ها که در آناتولی بودند - امروز وقتی در باب روابط ایران و ترکیه صحبت می‌کنیم صرفاً می‌خواهیم آن را در سطح دیپلماتیک و سیاسی خلاصه کنیم- یا آنتاگونیسی که در بین ایران و ترکیه در سوریه یا قفقاز وجود دارد، در حالی که آن چیزی که ما به آن صفویه می‌گوئیم یکی از خاستگاه‌های بسیار مهم آن که قزل باش ها یا شیعیان علوی باشند که صبغه شریعتی و متصوفه هم داشتند. کانون و اجاق اصلی شأن در آناتولی بود و شکل گیری دولت صفویه در ایران بسیار مرهون قزلباش‌ها است و هم نیروی نظامی و هم فرهنگی و هم معنوی دولت صفویه.

میری افزود: شاه اسماعیل هم به عنوان یکی از پیران طریقت که در سلسله صفویه یا طریقت صفویه وجود داشته به شیخ صفی الدین اردبیلی می‌رسد، نقشی بسیار کلیدی در شکل گیری دولت صفویه داشته است. جالب اینجا است که خود دولت صفویه که دولت بسیار مقتدری است دورانی دارد. دوران تقریباً ۵۰ ساله شاه عباس صفوی. و شیخ بهایی هم دوره شاه اسماعیل دوم و احتمالاً محمد خدابنده است و قریب به ۳۰ سال آخر زندگی اش را در دوران شاه عباس صفوی گذرانده است. حال به استناد تاریخ نوشته شده که در خود ایران هست و به استناد سفرنامه‌های بی‌شماری که اروپاییان در این دوران از دولت صفوی و مشخصاً از دوران شاه عباس صفوی داشتند دوران شاه عباس اوج معماری و هنر و اقتصاد و فلسفه و تفکر در ایران بود و از همه مهمتر اوج شهرسازی. یعنی شهرسازی و معماری یکی از مهمترین دوران خود را در زمان شاه عباس صفوی سپری کرده و از قضا یکی از مغزهایی که پشت پرده و از بنیان گذاران و طراحان مهم این انسجام در حوزه فلسفی و عرفانی و حکمی و حکمرانی و حوزه توسعه و شهرسازی به زبان امروز کسی نیست جز شیخ بهایی و شاگردانی که با خودش داشته است.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: جالب است امروزه که در باب حکمت و فلسفه در ایران یا جهان اسلام به طور عام حرف می‌زنیم معمولاً فلسفه و حکمت را صرفاً در ذیل ایده‌ها یا مفاهیم می‌بینیم مثلاً می‌گوئیم میرداماد این را گفته یا ملاصدرا در حکمت متعالیه این طور بوده یا شیخ اشراق به این صورت در باب اشراق صحبت کرده یا علامه طباطبایی که در سنت صدرایی بوده صحبت از مفهوم اعتباریات کرده یا مثلاً علامه جعفری در باب فرهنگ مشترک بشری حرف زده است.

شیخ بهایی با رویکرد افکار حکمی و فلسفی عرفانی خود وارد فعالیت‌های مختلف اجتماعی و سیاسی شد

سید جواد میری گفت: اما این ایده‌ها چه نسبتی با زیست جهان و زیست بوم ما و مشخصاً با شهر ما دارد؟ یعنی این شهرهایی که ما داریم مثلاً تهران تبریز و.... واقعاً از منظر شهرسازی چه نسبتی با ایده‌های فلسفی و متافیزیک و یا حکمت و عرفان اسلامی و انسان ایرانی دارد به نظر می‌آید؟ هیچ نسبتی ندارد اما جالب است که شیخ بهایی وقتی با رویکرد افکار حکمی و فلسفی عرفانی خود وارد فعالیت‌های مختلف اجتماعی و سیاسی می‌شود مشارکت‌هایی که در طراحی معماری و توسعه شهری انجام می‌دهد، این نسبت فکر ایده و شهر هم به مثابه یک ایده و معماری هم به مثابه ایده‌ای که به عینیت رسیده تبیین پیدا کرده در تفکر و رویکرد شیخ بهایی جایگاه ویژه ای دارد اما کسانی که شیخ بهایی را به عنوان فیلسوف و عارف و حکیم و فقیه می‌شناختند به ابعاد معماری اش نپرداختند و کسانی که به ابعاد معماری و مهندسی اش پرداختند به این ابعاد نپرداخته اند.

این جامعه شناس در ادامه گفت: بنابراین ما با دو سه نسخه از شیخ بهایی روبه رو هستیم، در حالی که شیخ بهایی مجمع یا مجموع و برآیند فکر و حکمت و فلسفه و عرفان و معماری بوده و به نوعی می‌شود گفت معماری و طراحی او از شهر و شهرسازی و توسعه شهری- که به نظرم نمودش در ساختار و ساختمان اصفهان دیده می‌شود- بخشی از اندیشه او بوده که کمتر به آن پرداخته اند.

فلسفه و حکمت شیخ بهایی جمع بین نگاه فلسفی و نگاه حکمی است که از یک سو سنت فلسفی مشایی و سینوی و از سوی دیگر هم به ابن عربی می‌رسد

وی ادامه داد: امروزه، روز مهندس به اسم شیخ بهایی ثبت شده است. جالب است مهندسی امروز ما، عکس برگردانی از مهندسی است که در خود اروپا و غرب مبادی و مبانی متافیزیکال و فلسفی دارد که با آن جهان بینی انسان و سوژه اروپایی و سوژه..... آتلانتیکی همگام و همساز و و سازگار است اما مهندسی ای که ما از آن‌ها گرفته و به ایران آوردیم، یا جهان اسلام پی‌ریزی کردیم به دلیل این که آن مبادی را دقیق نفهمیده، شهری هم که درست می‌کند آن شهر زیبای سوئیس و اتریش و سوئد نیست و آن شهری هم نیست مبادی و مبانی متافیزیکالی داشته باشد که با جغرافیای اینجا سازگار باشد. در حالی که وقتی در باب شیخ بهایی صحبت می‌کنیم مهندسی شیخ بهایی هنر و متافیزیک و فیزیک او با هم همگام اند و نسبت عمیق و منسجمی دارند.

سید جواد میری در ادامه اظهار داشت: وقتی که درباره شیخ بهایی صحبت می‌کنیم باید بپرسیم، مشرب فلسفی او چیست؟ اگر بخواهیم مشرب فلسفی او را صورت بندی و چارچوب بندی کنیم، مشربش در حوزه انتولوژی و عرفان، کشف و عشق و تهذیب نفس است، یعنی برای اینکه انسان به مراحل بالاتر از وجود برسد عشق و کشف و تهذیب نفس از مؤلفه‌های بنیادین است. خیلی تحت تأثیر عرفان و انتولوژی ابن عربی است ابن عربی را به عنوان یکی از بزرگان عرفان مدنظر قرار داده و در حوزه نگاه فلسفی هم انتولوژی فلسفوی سینوی را هم با انتولوژی عرفان ابن عربی تلفیق کرده است و به نوعی این رویکرد در نگاه ملاصدرا هم دیده می‌شود.

مکتب اصفهان در سیر تحولات فلسفی در دوران صفویه مؤثر است

میری افزود: دو نفر از اساتید برجسته ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی بوده اند. مکتب اصفهان در سیر تحولات فلسفی در دوران صفویه مؤثر است و ردپای شیخ بهایی را هم در آن دیده می‌شود. فلسفه و حکمت شیخ بهایی جمع بین نگاه فلسفی و نگاه حکمی است که از یک سو سنت فلسفی مشایی و سینوی و از سوی دیگر هم به ابن عربی می‌رسد. یک نکته مهم دیگر اینکه شاید در شیخ بهایی است که ما در ملاصدرا هم به این شدت و حدت نمی‌بینیم که یک جایگاه فردی است. شیخ بهایی در ساحت حکمرانی حضوری پررنگ دارد مصدر شیخ الاسلامی داشته و مصدر شیخ الاسلامی صرفاً این نبوده که اقامه نماز جماعت کند در حکمرانی خیلی نقش پررنگی دارد و از سوی دیگر در حوزه نظر یعنی حوزه نظر و عمل در دستگاه فکری شیخ بهایی به صورت یک پیوند بسیار عمیقی که مبانی انتولوژیک هم داشته باشد، رشد و نمو کرده و به ظهور رسیده است. ما می‌دانیم صفویان یا شاهان صفوی و مشخصاً شاه اسماعیل تا شاه عباس، اینها مرشدان کامل هم بوده و در آن دوران طریقت‌ها یک جایگاه ویژه ای در جامعه ایران داشته و صرفاً یک بحث حاشیه‌ای نبوده و به نوعی گفته می‌شود شیخ بهایی در طریقت هم دارای سیر و سلوک بوده است.

این جامعه شناس در ادامه توضیح داد: وقتی در باب شیخ بهایی صحبت می‌کنیم رد پای بسیار عمیق تصوف و عرفان نظری می‌بینیم. ما وقتی می‌گوئیم عرفان، بیشتر به ابعاد نظری که ملهم از ابن عربی که یک دستگاه خیلی ویژه فکری عرفانی دارد اشاره داریم، ولی وقتی در باب تصوف صحبت می‌کنیم یعنی آن سیر و سلوک عملی است که مجلسی اول هم تصریح می‌کند شیخ بهایی مایل به تصوف بوده و در کتاب کشکول خودش مملو از کلمات عرفا است و از آن‌ها با احترام یاد می‌کند و حتی از بایزید که گفته بود انا الحق دفاع می‌کند. و یک تفسیر عرفانی از آن می‌دهد.

یکی از مشکلاتی که بعد از دوران شاه عباس آرام آرام وارد حوزه‌های علمی فلسفی و به زبان امروز حوزه‌های علمیه ما می‌شود و بعد جامعه را به نوعی تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد بحث اخباری گری و قشری گری است که جایی برای تعقل و فکر و اندیشه و آزاد اندیشی باقی نمی‌گذارد

وی ادامه داد: شیخ بهایی را متهم می‌کنند که ضد فلسفه بوده است. مثلاً شعری دارد به این معنا که می‌گوید علم رسمی سر به سر قیل است و قال / نه از او کیفیتی حاصل / نه حال علم نبود غیر علم عاشقی / ما بقی تلبیس ابلیس شقی… این اشعار را تلاش می‌کنند بگویند. ایشان به مسائل استدلالی بی اعتنا بوده و ضدیت داشته است در حالی که کسی یک مقدار معماری بداند و بخواهد معماری ای را که علامه انجام داده بوده را اجرا کند یقیناً نیازمند هندسه و نگاه‌های هنر و استتیک هست و مبانی هنر استتیک و معماری اگر بدون توجه به مبانی متافیزیکال و فلسفی مد نظر قرار گرفته شود اساساً قابل فهم نخواهد بود.این نگاهی که در هنر و ریاضیات و معماری شیخ بهایی وجود دارد بدون توجه به آن مبانی فلسفی قابل فهم نیست. جالب است که این آدمی که این همه ذوق هنری و معماری و ریاضیات و به زبان امروز مهندسی دارد، خالی از ذوق شاعرانه هم نیست. یعنی اشعار بسیار زیبایی دارد.

مشکلی که بعد از دوران شاه عباس وارد حوزه‌های علمی و فلسفی شد

میری افزود: یکی از مشکلاتی که بعد از دوران شاه عباس آرام آرام وارد حوزه‌های علمی فلسفی و به زبان امروز حوزه‌های علمیه ما می‌شود و بعد جامعه را به نوعی تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد بحث اخباری گری و قشری گری است که جایی برای تعقل و فکر و اندیشه و آزاد اندیشی باقی نمی‌گذارد. این قشری گری هم بر روی اهل علم تأثیر منفی و سلبی می‌گذارد، هم بر روی روندهای جامعه، ولی جالب است که نوع نگاه شیخ بهایی به مسئله ایمان و شعائر به این که اگر شعائر خالی از شعور باشد نه تنها باعث اوج انسان و تعالی جامعه نمی‌شود بلکه موجبات انحاط فرد و جامعه را فراهم می‌سازد.شعری دارد با این مضمون: همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن / همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن… در همین یک بیت هم به روزه و نماز و حج اشاره می‌کند که مؤلفه‌های بسیار مهم ایمان و شعائر مهم اند اما می‌گویند همه اینها را شما انجام بده. از مدینه تا به کعبه سرو پا برهنه رفتن / دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن… یعنی دیگر اوج شعائر و ایمان این است که شما بروید حج و شروع کنید به لبیک گفتن. لذا این ها را انجام دادی حالا کارهایی را هم بکنی یا ابنیه هایی بسازی وقف هم بکنی، مسجد بسازی. به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن / ز ملاهی و مناهی همه احتراض کردن… تمام واجبات و مستحبات را انجام بدهی از حرام و مکروه و امر به معروف را انجام بدهی. شب جمعه‌ها نخفتن به خدای راز گفتن / ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن… یعنی دیگر در اوج اخلاصت هم قرار گرفته باشی شب‌های جمعه هم نخفته باشی و نماز هم گفته باشی و نیایش هم بکنی بعد به خدا بگویی که من غیر تو به کسی رجوع نمی‌کنم و نیازمند تو هستم اما همه اینها را انجام بدهی نتیجه اش مثل دستگیری و کمک به دیگران نمی‌شود. آنجا که می‌گوید: به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد / که به روی نا امیدی در بسته باز گردد… اگر خدمت خلق در آن نباشد اگر هر مسئولیتی به جامعه نپردازی، انسان‌ها را درنیابی، هستی انسان‌ها را درنیابی آدم‌هایی که روی کره زمین قرار دارند به آن‌ها نرسی، همه این ها به پشیزی نیارزد. نه به این معنا که این ها مهم نیست. اما همه این ها ساختمانی است که دلی دارد. چطور بدن انسان قلب دارد؟ اگر این بدن باشد ولی این قلب نباشد به میت تبدیل می‌شود؛ جسد است.

سید جواد میری ادامه داد: این ساختمان بزرگ ایمان را داشته باشی اما این ساختمان به تو این قدرت را ندهد که دری را به سوی نا امیدی باز کند، گره از کار ملت و مردم و مشکلات جامعه و انسان‌ها باز کنی، اگر این ها را نکنی هیچکدام از کارها ها تو را به جایی نخواهند رساند. باز اینجا نشان می‌دهد که شیخ بهایی با همه این نگاه‌های بسیار دقیق ریاضیاتی و مهندسی و معماری و فلسفی و استدلالی که دارد ذوق و طبع بسیار لطیفی هم دارد و این در اشعارش بسیار مشهود است. مثلاً در شعری دارد که می‌گوید: تا چند زنی ز ریاضی لاف / تا کی افتی به هزار گزاف / ز دوائر عشر و دقائق وی هرگز نبری به حقایق پی / در قبر به وقت سوال و جواب / هرگز نفعی ندهد به تو اسطرلاب / علمی بطلب که تو را فانی / سازد ز علایق جسمانی / علمی بطلب که به دل نور است / سینه ز تجلی آن طور است / علمی بطلب که کتابی نیست / یعنی ذوقی است خطابی نیست / عشق است کلید خزائن وجود / ساری در همه ی ذرات وجودحالا این آدمی که در اوج معماری و علم روز خودش است ولی از این طرف به مسائل و دقائق اگزیستانسیالیتی هم اشراف و توجه و الطفات دارد، تلاش می‌کند صورت بندی ای از حکمت و فلسفه مهندسی و ریاضیات و صنایع دهد که به نوعی انسان را هم بسازد نه این که شما در یک حوزه‌ای تخصص پیدا بکنی ولی از لطائف و دقائق انسانی به دور باشی.

نسبت شیخ بهایی به دوران خود

این جامعه شناس در ادامه گفت: این انسان طرازی که شیخ بهایی است چه نسبتی با دوران خودش دارد. دوران صفویه به نظر من یکی از دوره‌های بسیار مهم در تاریخ ایران است. ما در حوزه هنر، صنعت، علم و ادبیات افراد بسیار مهمی را می‌بینیم که به نظر من شیخ بهایی یکی از آن‌ها است که زمینه را آماده می‌کند برای فیلسوف بزرگی مانند ملاصدرا. اما جالب است که خود تفکر ملاصدرا تفکر طبیعیات ریاضیات و به زبان امروز تکنولوژی جایگاه ویژه ای ندارد، در حالی که در شیخ بهایی این ریاضیات و طبیعیات و تکنولوژی و صناعت به زبان امروز جایگاه خیلی مهمی دارد. حالا این پرسشی که چه اتفاقی می‌افتد بین شیخ بهایی و ملاصدرا و پایان دوران شاه عباس و دوران بعد از او که ختم می‌شود آرام آرام می‌رسیم به سلطان حسین صفوی که دوران انحطاط صفویه هم است و هم تفکر را یا تعقل و فلسفه جای خودش را به خرافات و احادیث و اخباری گری می‌دهد.

سید جواد میری در پایان گفت: یعنی این احادیث به جای اینکه در خدمت فردی مثل شیخ بهایی به عنوان یک دستگاهی قرار بگیرد که یک دستگاه فلسفی و حکمی درست بکند همه ی آن‌ها به کنار نهاده می‌شود و درخدمت نوعی از لیترالیسم یا نوعی از زاهدگرایی تبدیل می‌شود که نهایتش هم منجر به سقوط صفویه می‌شود و بعد از صفویه است که در دوران افشاری ما یک دوران کوتاهی داریم ولی بعد از آن از معماری و تکنولوژی و صنعت حداقل به استاندارد آن زمان دیگر در دوران قاجار خبری نیست و در اواسط دوران قاجار است که یک مواجهه با تجدد اروپایی شکل می‌گیرد و معماری و بسیاری از صنایع و این ها به نوعی می‌افتیم روی ریل مونتاژ و تا به امروز هم در این ریل قرار گرفتیم به عبارت دیگر وقتی در باب شیخ بهایی صحبت می‌کنیم ما در باب یک مکتبی حرف می‌زنیم که در او پارادایمی است که در آن طبیعیات حکمت و فلسفه حتی تفقه و استتیک در یک مجموعه و منظومه‌ی کامل قرار می گرفته از این منظر شیخ بهایی هنوز کاویده نشده برخی از آثار هستند مثلاً کتابی در باب میرداماد، ملاصدرا و شیخ بهایی که آقای یوسف افتخاری چاپ کرده است‌، ولی اینکه شیخ بهایی را در یک منظومه کامل که عناصر و مؤلفه‌های بسیاری در شکل گیری تفکر او و پارادایم فکری او وجود دارد را من کمتر دیدم به او پرداخته شود مثلاً مهندسان به سیستم مهندسی که در زمان شاه عباس و صفویه داشته پرداخته اند ولی به این نوع ارتباطی که با مبانی متافیزیکال او داشته کم‌تر پرداخته شده است.

کد خبر 5483446

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • IR ۱۹:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۸/۳۰
      0 0
      با این حال که دوره شاه عباس ساخت و ساز فراوان بود و دانشمندان بزرگی تربیت شدند، اما ادامه دار نشد. تعصبات بی‌جای این دوره بی تاثیر نبود. مباحث جالبی را طرح کردند