به گزارش خبرگزاری مهر، وی بیش از 40 کتاب و صدها مقاله نوشته است که موضوعات اغلب آنها را تاریخ ایران، تاریخ فرهنگ و ادب اسلامی و تصوف و عرفان تشکیل می دهد. علاقه او در آغاز به مسایل مربوط به نقد ادبی و ادبیات تطبیقی بود که زمینه تعدادی از تألیفات وی را فراهم کرد.
"زندگی و اندیشه امام محمد غزالی" و "جستجو در تاریخ تصوف ایران" دو اثر نسبتا مفصل زرین کوب است. زمینه اصلی کار او نقد ادبی و تاریخ است اما زرین کوب در آثاری چون «از کوچه رندان»، و «ارزش میراث صوفیه» تصوف را هم به عنوان جلوه هایی از تاریخ فرهنگی ایران مورد ارزیابی قرار داد.
دکتر سید جعفر شهیدی درباره او نوشته است: "هیچ حادثهای هر چند تحمل آن دشوار باشد او را از کار تحقیق باز نمیدارد. در این سالیان، مصیبت های سختی را دید از فقدان برادر (حمید، احمد و خلیل زرینکوب) بیماری وعمل جراحی. اما او با ایمان راسخی که دارد از تألیف و تدوین و تدریس دست برنمیدارد."
دکتر ایرج افشار - محقق و نسخه شناس - درباره سال های پایانی فعالیت های او نوشته است: "در این هشت سال (۱۳۷۸- ۱۳۷۱) زرین کوب به تدریس دانشگاهى معهود خود ادامه مى داد. عضویت هیات امناى فرهنگسراى فردوسى را پذیرفت. دعوت سازمان نقشه بردارى کشور را براى تهیه متن تاریخى اطلس تاریخى ایران اجابت کرد. از سال ۱۳۷۵ به عضویت شوراى عالى علمى مرکزى دایره المعارف بزرگ اسلامى درآمد. همچنین عضو شوراى مشاوران کتابخانه ملى بود. کتابخانه خود را در این دوران به شهر بروجرد اهدا کرد. باز چند سفر براى سخنرانى به ممالک مختلف و از جمله به شهرهاى ایران رفت. ولى سفرهاى عمده اش براى رهایى از بیمارى هاى قلب و چشم و پروستات بود. چند بار خود را به نیش تیغ جراحان سپرد. دو سال پایان عمر را دچار گرفتارى هاى بدنى ناگوار و دشوار و بحران بیمارى هاى مذکور بود. در یک سال آخر دستش و فکرش از خدمت کردن به فرهنگ ایران بازمانده بود..."
همچنین دکتر قمر آریان - همسر عبدالحسین زرین کوب - درباره نوع سلوک او نوشته است: "از همان آغاز سال های آشنایی او را یک دانشجوی واقعی یافتم؛ دقیق پرکار و در عین حال محجوب و متواضع. هنوز مثل همان سالهای آغاز عمر غالبا آرام مهربان و بیسر و صداست. وقتی هم به جوش میآید و دچار خشم و خروش میشود به زودی به آرامش عادی برمیگردد و در اندک زمان خشم و خروش خود را فراموش میکند... یک چیزش اما هیچ عوض نشده است. بینظمی و شلوغی نومید کنندهای که در کارهایش هست؛ هنوز مثل بچه مدرسهایها دایم کاغذ و قلمش را گم میکند، مثل شاگردان دبستاتی دایم دنبال یادداشت ها و دفترهای گمشدهاش میگردد؛ و با دستپاچگی و اضطرابی که همیشه در این جستجوها از خود نشان میدهد حوصله خود، حوصله من و حوصله هر کس را که در خانه ماست، سرمیبرد."
وی افزوده است: "یک عادت دیگرش که گمان دارم میتواند برای بعضی شاگردانش سرمشق باشد، استغراق شدید او در کارها هست. وقتی در یک موضوع مشغول کارست از تمام وسایل و تمام اوقات ممکن استفاده میکند. یک لحظه فراغت را هم که در بازگشت از کار به خانه برایش حاصل میشود از دست نمیدهد. بارها اتفاق میافتد که میز چیده شده غذا آماده، حتی مهمان کنار میز نشسته است و او در یک گوشه دیگر اتاق همچنان آخرین جملهای را که در زیر قلم دارد دنبال میکند و انگار صدای مرا که برای چندمین بار او را صدا میزنم نمیشنود. در این گونه اوقات گمان میکنم خودش را بیشتر از من و مهمان خسته میکند. اما این استغراق باعث میشود که در کار خود کمتر دچار اشتباه یا شتاب زدگی شود."
استاد زرینکوب که در زمستان 1377 برای انجام برخی معالجات پزشکی راهی آمریکا شد در دوران اقامت اجباری خود و در بستر بیماری، یادداشت های خود را درباره عطار نیشابوری به صورت کتابی تازه با عنوان «صدای بال سیمرغ » تدوین و تنظیم کرد. او در 24 شهریور 1378 با دنیا وداع گفت.
نظر شما