به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آسوشیتدپرس، لوران دو برونهوف نویسنده و نقاش «بابار» که مجموعه کتابهای تصویری پدرش درباره یک فیلشاه را احیا کرد و ادامه داد، در ۹۸ سالگی درگذشت.
لوران ۱۲ ساله بود که پدرش، ژان دو برونهوف بر اثر سل از دنیا رفت. وی وقتی بزرگ شد به عنوان یک نقاش و داستاننویس، آنچه از پدرش به ارث برده بود را گسترش داد و داستانهای «بابار» را در قالب دهها کتاب درباره فیلی که بر سلستویل سلطنت میکرد منتشر کرد که «بابار در سیرک» و «یوگای بابار برای فیلها» از جمله آنها بودند. او ترجیح میداد از کلمات کمتری نسبت به پدرش استفاده کند، اما در تصویرسازیهایش از سبک ساده و کم بیان ژان تقلید میکرد. وی که زاده پاریس بود، در دهه ۱۹۸۰ به آمریکا نقل مکان کرد.
آن اس. هاسکل، نویسنده در سال ۱۹۸۱ در نیویورک تایمز نوشت: پدر و پسر با هم دنیایی خیالی را چنان یکپارچه بافتهاند که تقریباً غیرممکن است بفهمیم یکی از کجا متوقف شده و دیگری از کجا شروع شده است.
از این مجموعه کتابها میلیونها نسخه در سراسر جهان فروخته شده و یک سریال تلویزیونی و انیمیشنهایی مانند «بابار: فیلم» و «بابار: پادشاه فیلها» با اقتباس از آنها ساخته شده است. طرفداران این شخصیت از شارل دوگل گرفته تا موریس سنداک بودند و سنداک زمانی نوشته بود: اگر این فیل کوچک سر راه من قرار میگرفت چه استقبالی از او میکردم و با محبتم خفهاش میکردم.
دو برونهوف در مورد بابار گفته بود: این منم. وی سال ۲۰۱۴ به نشنال جیوگرافیک گفت: او سالها و سالها تمام زندگی من بود.
برخی از والدین از داستان کشته شدن مادر بابار توسط شکارچیان در کتاب نخست با عنوان «داستان بابار، فیل کوچولو» غمگین میشدند و بسیاری از منتقدان این مجموعه را نژادپرستانه و استعماری نامیدند و به تحصیل بابار در پاریس و تأثیر آن بر رژیم مستقر در آفریقا اشاره کردند. سال ۱۹۸۳، آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی، این کتابها را تلاشی برای توجیه ضمنی انگیزههای پشت یک موقعیت بینالمللی خواند که این که برخی کشورها همه چیز دارند و کشورهای دیگر تقریباً هیچ چیز؛ را توجیه میکند. دورفمن نوشت: تاریخ بابار چیزی نیست جز تحقق رویای استعماری کشورهای مسلط.
آدام گوپنیک، خبرنگار نیویورکر مستقر در پاریس، از «بابار» دفاع کرد و سال ۲۰۰۸ نوشت: این مجموعه بیان ناخودآگاه تخیل استعماری فرانسه نیست، بلکه یک کمدی خودآگاه درباره تخیل استعماری فرانسه و رابطه نزدیک آن با تخیل داخلی فرانسه است.
خود دو برونهوف اذعان داشت که «دیدن بابار در حال مبارزه با سیاه پوستان در آفریقا کمی شرمآور است». او به ویژه از «پیک نیک بابار» که سال ۱۹۴۹ منتشر شد و شامل کاریکاتورهایی از سیاهپوستان و سرخپوستان آمریکایی بود، پشیمان شد و از ناشر خود خواست آن را پس بگیرد.
دو برونهوف بزرگترین پسر از سه پسر ژان دو برونهوف و سیسیل دو برونهوف، نقاش بود. بابار زمانی خلق شد که سیسیل دو برونهوف، داستانی بداهه برای فرزندانش ساخت.
دو برونهوف سال ۲۰۱۴ به نشنال جئوگرافیک گفت: مادر من شروع به تعریف داستانی برای ما کرد تا سرگرممان کند و شروع به کشیدن درباره آن کرد و اینگونه بود که داستان بابار متولد شد. مادرم او را بچه فیل میخواند و این پدرم بود که نامش را به بابار تغییر داد و داستان او را ادامه داد.
این داستان نخستین بار سال ۱۹۳۱ منتشر و با اقبال فوری مواجه شد. ژان دو برونهوف پیش از اینکه ۶ سال بعد در ۳۷ سالگی از دنیا برود، ۴ کتاب دیگر بابار را تکمیل کرد. عموی لوران، به انتشار دو اثر دیگر کمک کرد، اما شخصیت دیگری به مجموعه اضافه نشد تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم، وقتی لوران یک نقاش شده بود، تصمیم گرفت آن را بازگرداند.
او سال ۱۹۵۲ در نیویورک تایمز نوشت: به شدت احساس کردم که بابار وجود دارد و باید تداوم یابد.
او سال ۲۰۱۷ به وال استریت ژورنال گفت: من وقتی کتابهایم را مینویسم، هرگز به بچهها فکر نمیکنم. بابار دوست من بود و من با او داستان را اختراع کردم، اما نه برای بچهها در گوشهای از ذهنم، من آنها را برای خودم مینویسم.
نظر شما