شاید مهمترین پیامد جنگ سی و سه روزه(2006 لبنان) و جنگ بیست و دو روزه(2009-غزه) به غیر از شکست مفتضحانه نظامی-امنیتی رژیم اسرائیل، "بین المللی شدن موضوع فلسطین" بوده است.
باید توجه کرد که مسئله فلسطین در طول 60 سال اخیر، همواره در قالب چالش " اعراب-اسرائیل" و یک بحران منطقه ای که اعراب و اسرائیل هرکدام سهمی در آتش این بحران دارند، جلوه می کرد اما این معادله سنتی، امروز دیگر از میان رفته است و مسئله فلسطین به دلیل جنایات جنگی غیرقابل انکار اسرائیل در طول سه سال اخیر از یک چالش دو سویه خارج شده است.
به گزارش مهر، در واقع درگیر شدن مستقیم افکار عمومی جهان با جنایات بی سابقه رژیم صهیونیستی درفلسطین به خصوص در غزه را می توان " پسا پیامد" تحولات اخیر خاورمیانه توصیف کرد، پدیده ای که برخلاف خواست غرب، "رسانه ها" و قدرت نرم افکار عمومی جهان آن را آفریدند.
در واقع درگیر شدن مستقیم افکار عمومی جهان با جنایات بی سابقه رژیم صهیونیستی در لبنان و به خصوص در غزه را می توان " پسا پیامد" تحولات اخیر خاورمیانه توصیف کرد، پدیده ای که برخلاف خواست غرب، "رسانه ها" و قدرت نرم افکار عمومی جهان آن را آفریدند |
مفهوم حمایت از آرمان فلسطین از سوی کشورهای عربی و اسلامی در طول شش دهه گذشته، در چندین قالب مختلف آزموده شد:
1-جنگ های سراسری اعراب و اسرائیل(جنگ شش روزه، جنگ رمضان و ...) که همه این جنگها با شکست سریع و خفت بار کشورهای عربی پایان یافت،
2- بعد از ناکامی در حمایت نظامی از آرمان فلسطین، حمایت های مالی کشورهای عربی از سازمان های مبارز فلسطینی مورد توجه قرار گرفت، کشورهایی چون عربستان سعودی، کویت، لیبی، مصر، سوریه پرچمدار این کمک ها بودند،
3-مرحله اخیر حمایت از آرمان فلسطین، بعد از قرارداد سازش اسلو (1995) بود که کشورهای عربی ترجیح دادند که "حمایت سیاسی" از مذاکره کنندگان فلسطینی را در دستور کار قرار دهند تا در چانه زنی های سیاسی، مقامات دولت خودگردان(چریک های سابق الفتح) بتوانند چند کیلومتر مربع بیشتر از اسرائیلی ها دریافت کنند.
بعد از بن بست تئوری صلح بین اعراب واسرائیل و شکل گیری انتفاضه دوم (2000)جنبش حماس وارد عرصه معادلات فلسطین شد. حماس توانست با استفاده از استراتژی مقاومت و نبرد مسلحانه با اسرائیلی ها از یک سو و جلب نظر آرای مردم فلسطین، تبدیل به دشمن سرسخت وخاص صهیونیستها شود و قدرت دموکراتیک و نظامی حماس نهایتا باعث انشقاق حماس از تشکیلات خودگردان شد و در نهایت اسرائیل با محاصره غزه، جنگ 22 روزه را علیه مردم غزه شکل داد.
اما اینک بعد از پایان جنگ غزه، غرب انتظار می کشد که با توجه به موج عظیم خرابی ها و کشتار در غره، حماس یکی از دو بال اصلی خود، یعنی حمایت و رای مردم فلسطین را از دست بدهد تا دوباره جریان سازشکار عربی بتواند ابتکار عمل را در صحنه فلسطین به دست بگیرد، بدین ترتیب استمرارموج "بین المللی شدن موضوع فلسطین" وحمایت همه جانبه از آرمان فلسطین، ضرورتی حیاتی محسوب می شود.
بطورمثال اگر کشورهای عربی و اسلامی وچهره های حقوقی مستقل و رسانه های آزاد جهان، متفقا بر روی لزوم محاکمه سران نظامی و سیاسی اسرائیل به عنوان "جنایتکار جنگی" تاکید کنند، بی شک نباید عملی شدن این ایده را صرفا یک آرمان دور از دسترس تلقی کرد.
هرچند تا کنون سه دوره از کنفرانس بین المللی حمایت از مردم فلسطین با اهتمام جمهوری اسلامی ایران برگزار شده است ، اما مختصات وشرایط خاص برگزاری این دوره از کنفرانس آن را بطور کل متفاوت از ادوار قبلی می نماید، حضور700 شخصیت برجسته بینالمللی از 50 کشور جهان و حاضر شدن بیش از 20 رئیس مجلس از کشورهای عربی، اسلامی و غیرمتعهدها در کنار چهره های شاخص مبارز فلسطینی، وجهه ای خاص به کنفرانس چهارم بخشیده و چشم محافل سیاسی بینالملل و رسانههای جهان را به برگزاری موفقیتآمیز و سطح تعاملات و توافقات آن خیره کرده است. از این رو میتوان کنفرانس چهارم تهران را پلی به سوی انتفاضه سوم - که همانا بینالمللی شدن موضوع فلسطین است- تلقی کرد.
از این رو ایجاد یک موج عظیم سیاسی-مالی برای بازسازی غره و رفع محاصره از این پاره تن خونین جهان اسلام در کنار تلاش حقوقی و سیاسی برای محاکمه جنایتکاران جنگی اسرائیلی و تقویت پشتوانه سیاسی جنبش حماس می تواند یکی از اصلی ترین کارکردهای کنفرانس بین المللی حمایت از فلسطین باشد.
جمهوری اسلامی ایران نیز با درک این شرایط خاص، تمام ظرفیت دیپلماسی پارلمانی خود به میدان آورده است تا مرحله ای جدید در تاریخ فلسطین شکل گیرد، چرا که اگر فلسطین از این گذرگاه تاریخی هم عبور کند، آرمان آزادی کامل سرزمین های اشغالی و فروپاشی اسرائیل، چنان نزدیک و قابل باور خواهد شد که هیچ قدرتی در جهان، قادر به جلوگیری از تحقق آن نخواهد بود.
نظر شما